پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | تنفس جنگل نفس مدیریت را گرفته است

تنفس جنگل نفس مدیریت را گرفته است





تنفس جنگل نفس مدیریت را گرفته است

۱۸ دی ۱۴۰۰، ۰:۰۰

بیش از دو دهه است که مدیریت منابع طبیعی کشور به صورت جدی تحت تاثیر توقف بهره‌‌برداری از جنگل‌‌های شمال یا ایده تنفس جنگل است. این تاثیر تا آنجا پیش رفته که سایر عرصه‌‌های طبیعی کشور، پروژه‌‌ها و برنامه‌‌ها، تقریبا اهمیت خود را حداقل برای بخش کنشگری منابع طبیعی از دست داده است. هر گفت‌وگو و سخنی در مورد طبیعت، در نهایت به موضوع تنفس و جنگل‌‌های شمال ختم می‌‌شود. اگر از نقدها بر طرح‌‌های سابق جنگلداری در شمال، روند فزاینده تخریب در زاگرس، درست یا نادرست بودن ایده تنفس بگذریم، نمی‌‌توان از ضعف مدیریت در دوران قبل و حین تنفس گذشت.

با روند کنونی، این ضعف که دیگر به بلاتکلیفی شبیه است، در پساتنفس هم تداوم خواهد داشت و مدیریت جنگل بر همان پاشنه خواهد چرخید که نتیجه آن چرخش، وضعیت مبهم کنونی است. در جنگل همانند هر بخش دیگر، هر گونه مدیریت نیازمند تدوین و تعریف اهداف، و پیش‌بینی فعالیت‌‌های اجرایی برای تحقق اهداف تعیین شده است. در کنار این دو، وجود یک طرح پایش که پایداری جنگل را از نظر سه مولفه اقتصادی، اکولوژیک و اجتماعی تضمین نماید، ضروری است. در دوران طرح‌‌های جنگلداری سابق، شاید بتوان نبود یک برنامه پایش جامع را به عنوان بزرگترین ضعف و چشم اسفندیار مدیریت جنگل بیان کرد. اما دوران تنفس در هر سه این موارد دارای ضعف است. اگر در قبل از تنفس، ادعای موفقیت یا شکست طرح‌‌های جنگلداری به صورت موردی و بنا بر مطالعات غیرمنسجم و آن هم تنها با تکیه بر استمرار تولید میسر بود، در دوران تنفس، نه هدفی تدوین شده وجود دارد، نه اقدام یا نبود اقدامی مشخص و نه طرحی برای پایش تاثیرات توقف بهره‌‌برداری بر مولفه‌‌های سه‌گانه پایداری تهیه شده است. شیوه درست تغییر مدیریت جنگل‌‌های شمال آن بود که سازمان جنگل‌‌ها در طی زمان، بر اساس پایش، اهداف، ساختار طرح‌‌های سابق و عملیات مدیریتی را تعدیل می‌‌کرد. در نبود این تعدیل، روش درست بعدی، تهیه یک برنامه منسجم قبل از ورود به دوران توقف بهره‌‌برداری بود. لازمه این برنامه، تدوین عملیات برای دوران استراحت مدیریت و شاخص‌‌هایی برای بررسی تاثیر توقف بهره‌‌برداری بر اجزای سه‌گانه پایداری بود. در مدیریت جنگل، حتی اگر فرض کنیم که در سطوحی و بنا بر ملاحظات مدیریتی، قرار است برداشت چوب صورت نگیرد، برای حفاظت هم نیاز به یک طرح مدیریت است. در این طرح همانگونه که بیان شد، در کنار فعالیت‌‌ها، باید برنامه پایش تدوین شود. با این مقدمه اکنون سوالات متعددی مطرح است. در وهله اول، بعد از پایان دوران قانونی توقف بهره‌‌برداری، سازمان جنگل‌‌ها و موافقان تنفس با کدام روش علمی سیستماتیک، تاثیرات آن بر جنگل را تحلیل و نتیجه‌گیری می‌کنند؟ اگر در دوران تنفس، شاخص‌‌های پایش پایداری در طرح جایگزین تهیه شوند، این شاخص‌‌ها قرار است مقادیر اندازه‌‌گیری شده در زمان اجرا را با چه دوره‌‌ای مقایسه و روندها را شناسایی کنند؟ مدیریت یک مقوله علمی است و موفقیت یا شکست آن را باید با روش‌‌های علمی و نه بر اساس مشاهدات شخصی موردی و حدس و گمان بررسی کرد؛ حال سازمان جنگل‌‌ها چگونه می‌خواهد با یک روش علمی و قابل اتکا، میزان برداشت چوب قاچاق از جنگل‌‌های شمال و نه کشف آن را در دوران تنفس با زمان قبل از آن مقایسه کند؟ در کنار این سوالات، مسایل مشابه دیگری نیز قابل طرح است که پاسخ به هر کدام از آنان، بیانگر لزوم وجود طرح مدیریتی خواهد بود. این طرح مدیریت در چندین دهه دارای ضعف بوده و چندین سال است که حتی شکل ضعیف آن نیز وجود ندارد. بنابراین ادعایی بی‌اساس نیست که بیان کنیم در سالیان اخیر و با توجه به مختصات علمی مدیریت جنگل، دوران حاضر، دوران تنفس مدیریت است نه جنگل.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:

، ،





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *