پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | راهنمایان موزه؛ راویان تاریخ

گفت‌‌وگو با «امین زاده‌ درویش»، راهنمای پردیس فرهنگی موزه‌ای «دفینه»

راهنمایان موزه؛ راویان تاریخ





راهنمایان موزه؛ راویان تاریخ

۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، ۷:۰۰

یک قرن پیش که نخستین موزهٔ رسمی ایران در یکی از اتاق‌های بزرگ وزارت معارف در قسمت شمالی مدرسهٔ دارالفنون تأسیس شد، هیچ‌کس فکر نمی‌کرد موزه‌ها روزی بتوانند روایتگر داستان‌هایی از سراسر جهان باشند. این در‌حالی‌است که امروزه، بسیاری از موزه‌های ایران راوی میراث تاریخی و فرهنگی غرب تا شرق شده‌اند. «پردیس فرهنگی دفینه» در شمال تهران از جمله موزه‌های ایرانی است که آثار مهمی از هنر جهان، هنر اسلامی، گوهر و آرایه‌‌های تاریخی و پول ایران را در خود جای‌ داده است. مجموعه‌ای چهارطبقه که در آن، از تکهٔ عصای پادشاه هخامنشی تا کیف لویی ویتون ناصرالدین‌شاه، از اولین اسکناس جعلی ایران تا سنجاق‌های نذری هزارهٔ اول پیش‌ازمیلاد و حتی نقاشی‌های سالوادور دالی و پیکاسو را می‌توانید ببینید. البته جذابیت تماشای آثار هر موزه‌ای وقتی بیشتر خواهد شد که یکی از راهنمایان باذوق موزه در کنار شما باشد. امین زاده‌درویش، راهنمای بخش گوهر و آرایه‌های تاریخی در پردیس فرهنگی موزه‌ای دفینه از جمله راهنمایان موزه است که داستان‌های مربوط به هر بخش را باذوق و حوصله برای بازدیدکنندگان تعریف می‌کند. او که در رشتهٔ باستان‌شناسی تحصیل‌ کرده است و مطالعات زیادی در حوزهٔ تاریخ ایران و جهان دارد، معتقد است روایت اشیای موزه می‌تواند به جذب مخاطبان بیشتر کمک کند. خواندن تجربه‌ها و چالش‌های کار راهنمایان موزه از زبان او می‌تواند جالب باشد.

علاقه به موزه و تاریخ از کجا در شما شکل گرفت و اصلاً چطور شد که وارد این حرفه شدید؟
علاقه به موزه و تاریخ از کودکی در من شکل گرفت. درواقع، خواندن چند کتاب اسطوره‌ای و تاریخی در دورهٔ دبستان مانند شاهنامهٔ فردوسی، ایلیاد و ادیسهٔ هومر و همین‌طور دیدن یک سری فیلم‌های تاریخی باعث شد به داستان و تاریخ علاقه‌مند شوم. جذابیت این داستان‌ها و سعی بر روایت‌کردنشان برای دیگران موجب شد بیشتر به حوزهٔ تاریخ کشش پیدا کنم. اما در دورهٔ دبیرستان، من رشتهٔ تحصیلی دیگری انتخاب کردم و در دانشگاه ادامه دادم. تا اینکه از اواسط دههٔ ۸۰ احساس کردم باید به‌سمت علاقهٔ قبلی‌ام برگردم. به همین دلیل از سال ۸۷ تحصیل در رشتهٔ باستان‌شناسی را آغاز کردم و همزمان به‌خاطر علاقهٔ شخصی، راهنمای محوطه‌های تاریخی شدم. از جاهایی که در آن زمان کار کردم، می‌توان به محوطهٔ جهانی شوش، چغازنبیل، شوشتر و همچنین موزه‌های خوزستان اشاره کرد. این محوطه‌ها خیلی بصری نیستند. مثلاً در شوش شما با حجم زیادی از داستان‌ها مواجهید که مابه‌ازای بصری ندارند.

برای کار در موزه، شما باید علاقه‌مند به این حوزه باشید، مطالعهٔ مرتب و منسجم در این حوزه انجام دهید و اطلاعات خودتان را در حوزه‌های مختلف مانند باستان‌شناسی و موزه‌داری به‌روز نگه دارید

همین امر باعث شد من سبک روایتگری و روایت‌های مرتبط با اشیا را برای کار خودم انتخاب کنم. بعد از فارغ‌التحصیلی هم در یک برهه، در مجموعهٔ موزه‌های نفت مشغول به کار شدم و از آنجا که لحظه‌به‌لحظه تاریخ معاصر ما با داستان نفت گره‌ خورده، باز هم روایت‌ها بودند که برای بازدیدکننده‌ها جذابیت داشتند. پس از آن هم به موزهٔ دفینه آمدم و در این موزه هم به‌خاطر اینکه جنس و بافت اشیا بسیار متفاوت است، داستان‌ها و روایت‌های مربوط به اشیا اهمیت زیادی دارد. حالا برحسب اتفاق، من و بسیاری از دوستانم این سبک را انتخاب کردیم. اما امروزه در دنیای موزه در سراسر جهان، تأکید بر روایت و داستان‌ها است. ما در موزهٔ دفینه، مجموعاً نزدیک به سه هزار شیء داریم که حافظهٔ تصویری و شنیداری افراد نمی‌تواند تعداد زیادی از آنها را به‌خاطر بسپارد؛ بااین‌حال، همهٔ افراد، داستان‌ها را به‌خوبی به‌خاطر می‌سپارند. درواقع، این داستان‌ها هستند که ماندگارند.

در موزه‌ای که سه هزار شیٔ تاریخی دارد، شما چطور روایت همهٔ اشیا را به‌خاطر می‌سپارید؟
برای کار در موزه، شما باید علاقه‌مند به این حوزه باشید، مطالعهٔ مرتب و منسجم در این حوزه انجام دهید و اطلاعات خودتان را در حوزه‌های مختلف مانند باستان‌شناسی و موزه‌داری به‌روز نگه دارید. علاوه‌براین‌ها، تعامل با بازدیدکنندگان تخصصی می‌تواند کمک زیادی به بالا رفتن دانش یک راهنمای موزه کند. به‌خصوص در موزهٔ ما، تعامل با بازدیدکنندگان متخصص در حوزه‌های مختلف هم می‌تواند به دانش‌افزایی راهنمایان موزه کمک کند. نکتهٔ مهم دیگر این است که یاد بگیرید این دانش را طبقه‌بندی کنید و درواقع، اطلاعات طبقه‌بندی‌شده را در اختیار بازدیدکننده بگذارید. اینجا روایت اشیا می‌تواند کمک زیادی باشد. روایت یک خط داستانی به شما می‌دهد و شما وقتی دانش و اطلاعات خودتان را در یک روایت درست می‌چینید، بازدیدکننده یا شنونده هم بهتر با شما ارتباط برقرار می‌کند. کار ما دقیقاً مثل تدوین یک فیلم است. اگر قبل از تدوین، برش‌های فیلم در اختیار تماشاگر قرار بگیرد، درک آن سخت می‌شود؛ ولی وقتی تدوین شد، بیننده متوجه منظور کارگردان و نویسنده خواهد شد. روایت اشیای موزه هم درواقع همین است. شما ممکن است ساعت‌ها و روزها راجع به یک شیء تاریخی پژوهش کرده باشید.

ما در این موزه، یک کیف منحصربه‌فرد داریم که در کنار جواهرات قرار گرفته است. این کیف چرمی وسیلهٔ پیرایش یا همان آراییدن ناصرالدین‌شاه قاجار بوده است و از برند لویی ویتون سفارش داده شده بود

اما باید ببینید که چطور این اطلاعات را در اختیار بازدیدکنندگان قرار دهید. نکتهٔ مهم دیگر این است که روایت شما برای همهٔ بازدیدکنندگان، نباید یکسان باشد. یعنی بازدیدکنندهٔ تخصصی یک روایت می‌شنود و کودکی که به موزه آمده، روایت دیگری می‌شنود. درواقع، شمایید که مثل یک کارگردان اطلاعات موردنیاز هر گروه را در اختیار آنها قرار می‌دهید. مثلاً اگر به نقاشی فتحعلی‌شاه در موزهٔ دفینه نگاه کنید، پایین اسب شاه، نقشی وجود دارد. حالا اگر به تصویر اسب‌های سفیدرنگ متعلق به شاهان در نقوش دورهٔ صفوی نگاه کنید – مثل تصویر شاه‌عباس در نبرد با ازبکان در کاخ چهلستون یا شاه‌اسماعیل در نبرد چالدران در همان محل – این نقش را زیر اسب می‌بینید. همین برای بسیاری از ما سؤال بود که این نقش‌ها چیست. بعد پژوهشگران با مطالعاتی که انجام دادند، متوجه شدند که درواقع این نقاشی با حنا روی اسب شاه کشیده شده است. برای همین شبیه هم هستند. اما خیلی مواقع همهٔ این اطلاعات نیاز نیست که به بازدیدکننده منتقل شود. مگر اینکه آنها سؤال کنند.

اما همین انتقال اطلاعات گاهی ممکن است که چالش‌برانگیز باشد. مثلاً فردی که تخصص در حوزهٔ باستان‌شناسی و موزه دارد، نکته‌ای را مطرح کند که با اطلاعات شما هماهنگی نداشته باشد. یا فردی سؤالی بپرسد که به نظرتان خنده‌دار باشد. تابه‌حال در مجموعهٔ دفینه با این شرایط مواجه شده‌اید؟
کاملاً درست است. یکی از اولین نکاتی که به‌عنوان راهنمای موزه یاد می‌گیریم این است که از کلمهٔ «نمی‌دانم» در ادبیات خودمان استفاده کنیم. چون ما به‌عنوان راهنمای موزه، قرار نیست همه‌چیز را بدانیم و همه‌چیز را توضیح دهیم. روایتی از بزرگمهر حکیم نقل می‌کنند که در خیابان با پیرزنی مواجه شد و هر سؤالی که پیرزن پرسید، او جواب داد نمی‌دانم. پیرزن گفت پس بابت چه چیزی حقوق می‌گیری؟ بزرگمهر جواب داد بابت دانسته‌هایم. اگر بخواهم بابت چیزهایی که نمی‌دانم حقوق بگیرم، پول‌های تمام عالم کفاف نمی‌دهند. ما هم باید دانش کافی در حوزهٔ کاری خودمان داشته باشیم، اما قرار نیست که همه‌چیز را بدانیم. در مواقع بسیار بازدیدکنندهٔ تخصصی به موزهٔ دفینه می‌آید و ما سعی می‌کنیم از اطلاعات او یاد بگیریم. مثلاً من در مورد ژاپن مطالعاتی داشتم و اطلاعاتی در این حوزه دارم. ولی روزی که کاردار سفارت ژاپن به موزهٔ دفینه آمد، من شخصاً آمادهٔ یاد گرفتن بودم. چون او قاعدتاً چیزهایی را می‌دانست که من اطلاعی از آن نداشتم. اما برخی بازدیدکنندگان هم هستند که سؤالات بامزه‌ای می‌پرسند و ممکن است ما انتظار چنین سؤالاتی را نداشته باشیم. بازهم در این شرایط، واکنش ما به‌ طرف مقابل بستگی دارد. اگر ما احساس کنیم که بازدیدکننده پذیرش شوخی و طنازی را دارد، با همان لحن شوخی با او ادامه می‌دهیم. اما زمانی می‌بینید که فرد سؤال بامزه‌ای مطرح کرده است و پذیرش شوخی را هم ندارد، در چنین شرایطی ما فقط تلاش می‌کنیم که خیلی جدی به سؤال جواب دهیم.

شما به‌طور ویژه در بخش گوهر و آرایه‌های پردیس دفینه کار می‌کنید. در آن بخش، تابه‌حال چالش خاصی با بازدیدکنندگان داشته‌اید؟
اصولاً ما با گروه‌هایی که از مدارس به موزه می‌آیند، چالش بیشتری داریم. یعنی اینکه اولاً باید بچه‌ها را که پر از شور و انرژی هستند و از محیط کلاس به فضای باز بزرگی آمده‌اند، کنترل کنیم و بعد برای آنها داستان‌ها را با جذابیت بیشتری توضیح دهیم. چون توضیح تخصصی یکسری از اشیا برای بچه‌ها خیلی سنگین است. مثلاً در بخش گوهر و آرایه، بیش از نیمی از موزه، ارتباط مستقیم با گوهرها دارد. بنابراین، کسی که هنوز وارد دبیرستان نشده یا کلاً درس زمین‌شناسی را نداشته، خیلی سخت متوجه موضوع خواهد شد. حتی دربارهٔ ارزش فلزات نیز باید طوری توضیح دهیم که دانش‌آموزان متوجه شوند. مثلاً من برای اینکه ارزش اشیای ساخته‌شده از برنز را نشان بچه‌ها دهم، معمولاً به مدال‌های ورزشی اشاره می‌کنم. یعنی از بچه‌ها دربارهٔ ارزش مدال طلا و نقره و برنز سؤال می‌کنم و بعد دربارهٔ اشیا توضیح می‌دهم. این چالش با بچه‌ها همیشه وجود دارد و راهنماها باید راهی پیدا کنند که بتوانند بازدیدکنندگان کوچک را هم با خود همراه کنند.

اصولاً ما با گروه‌هایی که از مدارس به موزه می‌آیند، چالش بیشتری داریم. یعنی اینکه اولاً باید بچه‌ها را که پر از شور و انرژی هستند و از محیط کلاس به فضای باز بزرگی آمده‌اند، کنترل کنیم و بعد برای آنها داستان‌ها را با جذابیت بیشتری توضیح دهیم. چون توضیح تخصصی یکسری از اشیا برای بچه‌ها خیلی سنگین است

این بخشی از جذابیت و سختی کار ما است. یعنی اگر شما کوچکترین اشتباهی در انتقال اطلاعات به گروه‌هایی که از مدرسه می‌آیند انجام دهید، باعث می‌شوید دانش تاریخی بچه‌ها اشتباه شود. علاوه‌براین، باید اطلاعات را دست‌چین کنید، چون لازم نیست بچه‌ها همه‌چیز را دربارهٔ اشیای موزه بدانند. در بخش گوهر و آرایه، همین که بچه‌ها در سن کم، موقع خروج از موزه بدانند هر سنگ چه رنگی دارد، برای راهنما موفقیت به‌شمار می‌رود. ولی همان‌طور که قبلاً گفتم ما بازدیدکنندهٔ تخصصی هم زیاد داریم. یعنی در بخش گوهر و آرایه، کارشناسان انجمن طلا و جواهر برای بازدید از موزه می‌آیند. من از آنها بسیار یاد می‌گیرم. یعنی ما حجم زیادی از گوهرها در مجموعه داریم که ساختار و تراش‌های متفاوتی دارند و داستان‌های جالبی پشت هرکدام از آنها است. برای همین من از مراجعه‌کنندهٔ تخصصی در بخش خودمان بسیار یاد گرفته‌ام و تلاش می‌کنم که باز هم یاد بگیرم.

روی روایت‌ها و داستان‌های اشیای موزه خیلی تأکید دارید. خودتان وقتی به پردیس دفینه آمدید، بیشتر تحت‌تأثیر داستان کدامیک از اشیای موزه قرار گرفتید؟
برای من، بیش‌ازهمه دستبندهای هخامنشی، شمشیر فتحعلی‌شاه و محمدشاه قاجار و در رأس همهٔ اینها، قطعهٔ شکسته از عصای درباری یا عصای سلطنتی که متعلق به دورهٔ هخامنشی است، اهمیت دارند. البته ارزش این عصا به‌خاطر طلا و لاجوردی که برای ساختش به‌کاررفته، نیست. برای اینکه اهمیت این عصا را نشان دهم، نیاز به تصویرسازی ذهنی دارم. تصور کنید در یک تالاری قرار دارید که عظیم‌ترین تالار زمان خودش به‌شمار می‌رود. شاهی که در این تالار به تخت می‌نشیند، ۷۰ درصد از دنیای متمدن زمان خودش رو کنترل می‌کند و محدوده و وسعت سلطنتش، بالغ‌بر هشت میلیون کیلومترمربع است. کف تالار، قرمز است و ستون‌های عظیمی که هرکدام در حدود ۲۲ متر ارتفاع دارد. این تالار پوشیده از پرده‌های رنگی و قالی‌های زیبا است. شاه وارد تالار می‌شود. طبق مناسک دربار هخامنشی، شما حق ندارید به شاه نگاه کنید یا خیره شوید. سرها پایین است. همهٔ افراد تنها از ضرباهنگ برخورد عصای سلطنتی به کف تالار متوجه می‌شوند که شاه به آنها نزدیک می‌شود. شما در موزهٔ دفینه می‌توانید قطعه‌ای از این عصا را از نزدیک ببینید. موزهٔ گوهر و آرایه‌ها یکی از موزه‌های منحصربه‌فرد ایران به‌شمار می‌رود که روایتگر تاریخ جواهرات ایران است. مثلاً ما در این موزه، یک کیف منحصربه‌فرد داریم که در کنار جواهرات قرار گرفته است. این کیف چرمی وسیلهٔ پیرایش یا همان آراییدن ناصرالدین‌شاه قاجار بوده است و از برند لویی ویتون سفارش داده شده بود.

اثر دیگری که در بخش گوهر و آرایه خیلی توجه‌ها را جلب می‌کند، سنجاق‌هایی است که گفته می‌شود برای نذر در معابد به‌کار می‌رفته. این ادعا درست است؟
۹۰ درصد بازدیدکنندگان دربارهٔ این سنجاق‌ها سوال می‌کنند. خیلی ساده است. نذر از قدیم به‌معنی پیشکش کردن چیزی برای برآورده‌ شدن حاجت بوده است. خیلی‌ها تصور می‌کنند که نذر فقط به‌شکل خوراکی یا قربانی‌کردن است. درحالی‌که ما همین الان هم نذری مشابه این سنجاق‌ها داریم. همین حالا هم برخی از زائرانی که به بارگاه امام هشتم شیعیان، امام رضا(ع) می‌روند، به پنجرهٔ فولاد قفل می‌زنند تا نذرشان برآورده شوند. این قفل‌ها به‌نوعی شبیه همین سنجاق‌های نذری است. در هزارهٔ اول پیش‌ازمیلاد مردم معتقد این سنجاق‌ها را تهیه می‌کردند و در دیوار معبد قرار می‌دادند تا از این طریق نذرشان برآورده شود. در محوطه‌ای به‌نام سرخ‌دم لری، دقیقاً این سنجاق‌ها در دیوار معبد به‌دست آمد و مشخص شد نذر مردم در آن زمان به‌شکل سنجاق بوده است.

در موزهٔ هنرهای جهان در پردیس دفینه، تابلوی اسب تروآ از سالوادور دالی در کنار دو مجسمه با موضوع افسانه‌های هومر جلب‌ توجه می‌کند. آیا چینش اشیا در این موزه براساس همان شیوهٔ روایت‌ها شکل‌گرفته است؟
بله، از آثار جذاب ما در پردیس دفینه، یک مثلث روایی است که در قسمت موزهٔ هنر جهان قرار دارد. در این بخش، تابلوی اسب تروآ اثر سالوادور دالی را در کنار دو مجسمهٔ زیبا از افسانه‌های هومر قرار داده‌اند. می‌دانید که اسب تروآ و افسانه‌های هومر سال‌ها الهام‌بخش نویسندگان، فیلمسازان و هنرمندان زیادی بوده است. آقای سالوادور دالی در تابلویی که در موزهٔ هنرهای جهان دفینه قرار گرفته، لحظهٔ باز شدن اسب تروآ و ورود یونانی‌ها را به شهر به تصویر کشیده است. روبه‌روی تابلو یک مجسمه از مجسمه‌ساز فرانسوی قرار دارد که هومر نابینا، سرایندهٔ ایلیاد و ادیسه را نشان می‌دهد. اگر مجسمه را در موزه ببینید، متوجه می‌شوید که هومر روی سکویی نشسته است و چنگ یا سازی را که می‌نواخته در کنارش دارد. در کنار مجسمهٔ ذکرشده برش دیگری از داستان‌های هومر را می‌بینید. در این بخش مجسمهٔ دیگری قرار دارد که قسمتی از ایلیاد را به تصویر درآورده است. این مجسمه به زمانی اشاره می‌کند که یونانی‌ها به‌ظاهر دروازه‌های تروآ را ترک کرده‌اند و اسب چوبی را به‌عنوان پیشکش به‌جا گذاشته‌اند. لائوکون که کاهن بزرگ تروآ بود اعلام کرد این اسب به‌نظر خدعه یا نیرنگ است و اسب را باید آتش بزنند. اما چون بنابر تقدیر، قرار بوده شهر تروآ سقوط کند، پوزئیدون (یکی از بزرگترین ایزدان یونانی) به مار آبی و بزرگ دستور می‌دهد که از دریا در همان لحظه خارج شود و لائوکون و پسرانش رو بگیرد و به درون آب بکشد. اهالی تروآ هم به گمان آنکه او به‌سبب بی‌حرمتی به اسب، مورد خشم خدایان قرار گرفته است، اسب را به درون شهر راه دادند و تروآ سقوط کرد. پس درواقع ما در موزهٔ هنرهای جهان پردیس دفینه یک مثلث هومری – خود هومر، اسب تروآ و دلیل آمدن اسب به شهر تروآ که در موزه – را داریم که برای بیننده بسیار جالب است.

شاید برای خیلی‌ها جالب باشد که دربارهٔ اولین اسکناس جعلی تاریخ ایران که در موزهٔ پول به نمایش درآمده، بدانند. کمی دربارهٔ این بخش هم توضیح می‌دهید؟
یکی از بخش‌های جذاب موزهٔ پول، بخش اسکناس‌ها است. اسکناس یا پول کاغذی اولین‌بار در چین ابداع شد و در ایران دورهٔ ایلخانی نیز به تقلید از چین سعی کردند پول کاغذی را چاپ کنند. البته تجربهٔ ناموفقی بود. تا اینکه در دورهٔ قاجار، اولین اسکناس یا پول کاغذی رسمی ایران در این دوره توسط بانک شاهنشاهی با تصویر ناصرالدین‌شاه چاپ شد. در اوایل پیدایش اسکناس در ایران صرفاً بانک شاهی که شعبه‌هایی در مشهد، تهران، اصفهان، تبریز و شیراز داشت، اقدام به انتشار این نوع پول می‌کرد.

یکی از اولین جاعلان اسکناس در ایران، میرزاآقاخان مشهدی یا میرزاآقاخان اسکناسی است که دوتومانی مشهد را جعل کرد. بسیار هم خوب جعل کرد. فقط یک اشتباه یا به‌اصطلاح امروزی‌ها سوتی باعث شد که لو برود

بنابراین، هر بانک با توجه‌ به منطقهٔ فعالیت خود اسکناس منتشر می‌کرد و این اسکناس‌ها صرفاً در منطقهٔ تحت‌پوشش این بانک قابل‌استفاده بود. به همین دلیل بانک محل صدور، نام شهر صادرکنندهٔ اسکناس‌ها را با مهری به دو زبان فارسی و انگلیسی بر روی آنها ثبت می‌کرد. به‌طور مثال در تبریز، بر روی پول‌ها عبارت «PAYABLE AT TABRIZ ONLY» درج شده بود. همان‌طورکه جعل سکه اتفاق می‌افتاد، به‌محض چاپ‌شدن اسکانش هم جاعلانی به وجود آمدند. یکی از اولین جاعلان اسکناس در ایران، میرزاآقاخان مشهدی یا میرزاآقاخان اسکناسی است که دوتومانی مشهد را جعل کرد. بسیار هم خوب جعل کرد. فقط یک اشتباه یا به‌اصطلاح امروزی‌ها سوتی باعث شد که لو برود. او در جمله «PAYABLE AT MASHHAD ONLY»، کلمهٔ ONLY را در وسط جمله گذاشت. همین موجب شد به دام بیفتد و طبق روایت‌هایی که وجود دارد، به‌خاطر همین اشتباه سرش را از دست داد.

 

 در بسیاری از موزه‌های بزرگ دنیا، اطلاعات مربوط به اشیای موزه‌ها در صفحات مجازی نیز برای افرادی که امکان بازدید حضوری از موزه‌ها را ندارند، منتشر می‌شوند. آیا در موزه‌های ایران هم این امکان را برای بازدیدکنندگان فراهم کرده است؟
بله، بسیاری از موزه‌های ایران این امکان را برای بازدیدکنندگان مجازی فراهم کرده‌اند. به‌طور مثال، موزهٔ دفینه در اکثر اپلیکیشن‌های فضای مجازی صفحاتی دارد و این صفحات به‌صورت مرتب در حال اطلاع‌رسانی و به‌روزرسانی هستند. اتفاقاً این صفحات اطلاعات خیلی جذابی هم در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌دهند. مثلاً کیف ناصری که قبلاً درباره‌اش صحبت کردیم، در موزه فقط دو وجه آن قابل‌مشاهده است؛ ولی در پستی که در فضای مجازی برای این کیف گذاشته‌اند، تمام تصاویر مربوط به مرمت این کیف را گذاشته‌اند. در تصاویر منتشرشده، در کیف باز است و شما می‌توانید جای تمام ابزارهای مربوطه را هم ببینید.

در موزه‌های ایران، آیا کارگاه‌های آموزشی برای گروه‌های مختلف نیز برگزار می‌شود؟
بزرگترین رسالت موزه طبق تعریف جهانی که دارد، آموزش مستقیم و غیرمستقیم است. بازدید از موزه در بخش آموزش غیرمستقیم قرار می‌گیرد، اما موزه‌ها معمولاً برای آموزش مستقیم، کارگاه‌ها و دوره‌های مختلفی برگزار کنند. به‌طور مثال در حال‌حاضر در پردیس دفینه اکثراً کارگاه‌ها و دوره‌های تخصصی برگزار می‌شود که معمولاً برای افزایش دانش و آگاهی افرادی است که در حوزهٔ موزه کار می‌کنند. اما به‌زودی کارگاه‌هایی هم برگزار می‌کنیم که برای عموم خواهد بود. برنامهٔ این دوره‌ها در حال تدوین است.

چند روایت‌ جذاب از آثار پردیس موزه‌ای دفینه

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر