ابوالفضل ظهرهوند، سفیر پیشین ایران در افغانستان مطرح کرد
مثلث«تکفیری، داعش، طالبان» تعیینکننده سیاستهای آبی منطقه
ایران بهجای مدیریت فرصت مدیریت تهدید میکند؛ منظور فرصتهایی است که برآورد و روی آنها سرمایهگذاری میکنیم. امنیت باید در خدمت صیانت از فرصتهای عملیاتیشدۀ ما باشد. ما فرصتی نمیبینیم، فقط تهدیدها را میبینیم
۱۱ تیر ۱۴۰۲، ۲۱:۲۴
هرچه در تاریخ معاصر روابط سیاسی ایران و افغانستان به عقب میرویم، گویی بیشتر به غفلت و جاماندگیها برمیخوریم تا موفقیتهای دیپلماتیک؛ تاجایی که شاید بتوانیم به افتخارآمیز بودن معاهدۀ 1351 نیز شک کنیم. بهنظر میرسد مجموعهای از این نسیان و شاید قصور، در کنار هوشمندی کشورهای همسایه و منطقه برای توسعۀ روابط مؤثر و فعال، حتی با کشور بیثباتی چون افغانستان، عامل وضعیت امروز ما در سیستان است؛ چه وقتی غباری به هوا بلند میشود، چه آن زمان که جوانی در مرز به شلیک گلوله طالب کشته میشود. «ابوالفضل ظهرهوند»، دیپلمات و سفیر پیشین ایران در افغانستان است. او معتقد است که سیاست دفع تهدید، بدون توجه به فرصتها و نبود شناخت کافی از «مسئلۀ افغانستان» در دستگاه دیپلماسی کشور، نه فقط در دولت سیزدهم بلکه در دولتهای پیشین یک چالش بوده است. این مسئله طی بیست سال ثبات نسبی افغانستان و پیش از عصر امارت اسلامی، دلیل اصلی بسته بودن آب به روی ایران، ناامنی گاه و بیگاه مرزی و مشکلات محیط زیستی سیستان است. علاوهبر اینکه مؤلفۀ «تکفیری، داعش، طالبان» مؤلفۀ برتر در تعیین روابط کشورهای همسایه با افغانستان و دست بالای افغانستان در گرو گرفتن موضوع آب است.
با وجود اینکه آب در ازبکستان هم یک موضوع دارای چالش جدی است، چرا ازبک ها در تکمیل کانال «قوشتپه» به افغانستان کمک میکنند؟
موضوع ازبکستان و روابط با افغانستان متأثر از مؤلفههای گوناگونی است. یکی از این مؤلفهها نگرانی ازبکها از جنبش اسلامی ازبکستان است که در افغانستان علیه حکومت «تاشکند» فعال شد. چرا که حکومت سیاسی در ازبکستان سکولار و بسیار نسبت به جنبشهای اسلامی حساس است. این مهمترین مؤلفهای است که در روابط ازبکستان و افغانستان وجود دارد. این کشور در مقطعی تلاش میکرد برای مقابله با این جریان از ازبکهای شمال در «فاریاب»، «جرجان»، «مزار» و حتی «تخار» بهعنوان منطقۀ حایل میان ازبکستان و جریان طالبان و جریانات تکفیری ضد تاشکند، استفاده کند. در حال حاضر که جریان جنبش ملی افغانستان و ژنرال «دوستُم» و همراهانش منطقه را ترک کردند، ازبکستان منطقۀ حایل را از دست داده و بهصورت مستقیم با جریان طالبان رویاروی است. به همین دلیل، ناگزیر از طریق پاکستان و تعامل با «اسلامآباد» و «آیاسآی»، تلاش برای راهحلی دارد که از گزند جریانهای تکفیری که در حاشیۀ طالبان هستند، خودش را حفظ کند. تاشکند راه گریزی ندارد. بههمین دلیل است که ازبکستان با طالبان بهنوعی تعامل میرسند و حتی نسبت به آبی که طالبان از جیحون برداشت میکند و برای ازبکستان حیاتی است، خویشتنداری نشان میدهد. بهعبارتی طالبان نقطه ضعف ازبکستان را میداند و از این فرصت استفاده میکند تا اول کانال قوشتپه را کامل کند که به مرز ازبکستان و ترکمنستان میرسد؛ آب را بهرهبرداری کند، بدون اینکه این دو کشور حرفی بزنند. این نکته بسیار مهم است. تاجیکها نیز همینطور. تاجیکستان نیز با داشتن تاجیکهای افغانستان، سعی میکرد منطقۀ حایلی میان خودش و جریانهای تکفیری و جنبشهای تاجیکی مرتبط با طالبان داشته باشد. بنابراین، این کشور نیز بهطور مستقیم با طالبان رویاروی است و واکنشی در قبال آبی که برای منطقه حیاتی است، نشان نداد. البته این مسئله برای تاجیکستان، نسبت به ازبکستان و ترکمنستان، اهمیت کمتری دارد؛ چراکه در داخل مرزهای تاجیکستان وارد منطقه میشود. این یک متغیر مهم است که عموم کشورها از آن برای تأمین ملاحظات امنیتی خود استفاده میکنند. طالبان به یک نحو، ازبکستان به نحو دیگری. حتی ترکمنستان هم این کار را میکند. سیستم سیاسی ترکمنستان سکولار است، اما رابطۀ نزدیکی با پاکستان، بهعنوان پدرخواندۀ طالبان، دارد؛ مستقیماً با «عشقآباد» وارد مذاکره میشود و میخواهد دوباره پروژۀ خط لولۀ انتقال گاز «تاپی» را عملیاتی کند. ترکمنستان ناگزیر است امتیازاتی بدهد تا جریانات ضد عشقآباد و تکفیری به داخل ریزش نکنند. یعنی این مؤلفۀ «تکفیر، داعش، طالبان» مؤلفهایست که بازیگران منطقهای و فرامنطقهای بهعنوان یک مؤلفۀ ژئوپولیتیکی از آن بهنفع خودشان استفاده میکنند. یعنی حتی امارات و قطر، آمریکا، عربستان صعودی و رژیم صهیونیستی از آن بهنفع تحقق اهداف منطقهای خود استفاده میکنند. بازی بسیار پیچیدهای است که ما در افغانستان با آن مواجه هستیم.
برای مسئلۀ سیستان باید با فرض پایداربودن قطع آب برنامهریزی کنیم، یعنی بپذیریم که با این دولت طالبان و در کوتاهمدت این مسئله حل نخواهد شد
در این صفحۀ بازی، ایران که یک منبع حیاتی خودش را از دست میدهد و با پیامدهای بزرگ داخلی بهویژه منطقۀ سیستان مواجه است، چه نقشی دارد؟
در شرایط فعلی چه نقش جدی یا قابلتوجهی میتوانیم به ایران بدهیم؟ این موضوع به نوع نگاه ما به تحولات منطقه، موضوع سیاست خارجی و مدیریت سیاست خارجی و نگاه به مؤلفههای ژئوپولیتیکی برمیگردد. مسئلۀ ما با افغانستان مسئلهای ریشهدار است که مربوط به این دولت یا دولتهای پیشین نیست. دیپلماسی ما در افغانستان هرگز فعال نبوده و متأسفانه نه کسی توجه کرده است و نه حاضر به تغییر این رویه هستند. از دیدگاه من همۀ وزرای خارجی پیشین باید دراینباره پاسخ دهند. غفلت در سیاست خارجۀ ما کار را به این فرجام رسانده است. متأسفانه همچنان در چرخههای غلط گذشته عمل میکنیم. فارغ از اینکه ایران در این پازل یا صفحۀ بازی کجا قرار میگیرد، ما برای مسئلۀ سیستان باید با فرض پایداربودن قطع آب برنامهریزی کنیم. یعنی بپذیریم که با این دولت طالبان و در کوتاهمدت این مسئله حل نخواهد شد. ریشۀ این اشتباه به دولت اصلاحات برمیگردد و تا الان ادامه دارد. باید بپذیریم که مسئلۀ آب با افغانستان در این شرایط حل نخواهد شد و ما نباید امتیازهای بیدلیل بدهیم. اما باید برای مسئلۀ اکوسیستم منطقه طرح ویژهای با استفاده از ظرفیتهای موجود تدوین کنیم. مسئلۀ آب امروز در مرز ایران موضوعی است که از طرف غرب به این معناست: امنیت نوار شرقی و همچنین ترکیب جمعیتی قابل برهم خوردن است. این یک تهدید علیه امنیت ملی است. ما نباید به این سادگی آن را جلو میبردیم. طی بیست سال گذشته بخشی از دیپلماسی ما باید در خدمت تأمین این چرخۀ آب میبود. در گذشته اتفاقی نیفتاده، وزارت خارجۀ فعلی هم اشرافی بر مسئلۀ افغانستان ندارد و فقط دفع افسد با فاسد میکند. بهترین اقدام دولت میتواند این باشد که با فرض اینکه دیگر آبی از طرف افغانستان نخواهد بود، مسئلۀ سیستانوبلوچستان را حل کنند. الگوهای بینالمللی را ببینند. مگر امارات یا رژیم صهیونیستی آب دارد؟! آیا با چالشهای ما روبهرو هستند؟ بهبود سیستمهای بهرهبرداری از آب، شرکت در بازی خارج از مرزها نیست. اینها اقداماتی است که پیشتر انجام میشد. ایران باید بپذیرد که بدون نگاه به آب از افغانستان با استفاده از روشهای نوین سیستانوبلوچستان را نجات دهد. این مسیر که نگاهمان فقط به این باشد که آب بیاید، مسیر ناکارآمدی بود، با این فرجام که امروز هامونی وجود ندارد. هامون از دست رفته است، اما این دلیل نمیشود که منفعل عمل کنیم و این را باید سنگ نشان بگیریم که دیپلماسی ما در قبال افغانستان باید عوض شود.
ایران بهجای مدیریت فرصت مدیریت تهدید میکند؛ منظور فرصتهایی است که برآورد و روی آنها سرمایهگذاری میکنیم. امنیت باید در خدمت صیانت از فرصتهای عملیاتیشدۀ ما باشد. ما فرصتی نمیبینیم، فقط تهدیدها را میبینیم
مسئلۀ امنیت مرزی همواره از سوی ایران بهعنوان یکی از دلایل ما، در روند آهسته و ملاحظهکارانه رفتارکردن با طرف افغانستانی و بهویژه حالا، طالبان، عنوان میشود. چقدر این موضوع مهم است؟
این مسئلۀ ریشهداری است. این بذر اشتباه را رژیم شاه کاشت. خاطرات «اسدالله علم» را بخوانید. او در زمان «ظاهرشاه» به این شیوۀ دیپلماسی ما اعتراض داشت. معاهدۀ هیرمند سهم ما از آب را کم کرد. اما ما میبینیم که همان زمان هم طرف افغانستانی مدعی ضرر ملی در این زمینه بود و نخستوزیر وقت خودشان را برای خیانت اعدام میکنند. در واقع ما در معاهده پذیرفتیم که سهم 50 درصدیمان تقلیل پیدا کند، اما حتی پس از این هم کمیساریای آب ما دقیق عمل نمیکند. ابزارهای سنجش ما فعال نشد، هیچ ایستگاه سنجشی احداث نشد. ما مانع از احداث کانالهای فرعی نشدیم. ما مانع از احداث سد کمالخان نشدیم. سیمان سد کمالخان را ایران تأمین کرده است. احداث سد بر «هریرود»، با سرمایهگذاری هندیها را بهخاطر بیاورید که کارشناسان و مهندسان بهعلاوۀ سیمان را ایران بدون هیچ شرط و قرار و قراردادی تأمین کرده است. باید بپذیریم که خودکرده را تدبیر نیست. این اقدامات ایران است و گوش کسی بدهکار نیست. نتیجۀ همۀ اینها امنیتی میشود. اگر روندها را درست میدیدیم و درست مدیریت میکردیم کار به اینجا نمیرسید. پاکستان یک مثال است. آب منطقۀ پنجاب از افغانستان تأمین میشود. در شرایطی که بخشی از مردم کابل آب خوردن ندارند، کسی نسبت به آبی که به پنجاب میرود، اعتراضی نمیکند. به رشد پاکستان و جایگاهش نگاه کنید، امروز افغانستان را پاکستان مدیریت میکند. ما از یک کشور ورشکسته حرف میزنیم که درک مناسبی از افغانستان داشت. ما حتی هنوز نمیدانیم در افغانستان چه میخواهیم. فقط میدانیم که چه نمیخواهیم. یعنی ایران بهجای مدیریت فرصت، مدیریت تهدید میکند؛ منظور فرصتهایی است که برآورد و روی آنها سرمایهگذاری میکنیم. امنیت باید در خدمت صیانت از فرصتهای عملیاتیشدۀ ما باشد. ما فرصتی نمیبینیم، فقط تهدیدها را میبینیم.
یکی دیگر از فاکتورهایی که معمولاً بیان میشود فشار کارتل مواد مخدر بر طالبان برای توسعۀ کشت خشخاش و نیاز آب طالبان برای تحقق این موضوع است. شما این موضوع را چقدر حقیقی ارزیابی میکنید؟
موضوعی است که طبیعتاً باید به آن توجه کرد. سطح زیر کشت دو برابر و قیمت از کیلویی 110 دلار به بالای دویست دلار رسیده است. این اعداد برای این گروهک منبع درآمد بسیار قابلتوجهی است. میگویم گروهک چرا که ساختار گستردهای ندارند. بنابراین، رقم یک تا یک و نیم میلیارد دلار درآمد این بخش، رقم مهمی است، بهویژه برای جریان محدود. بهویژه اینکه طالبان با همکاری با کارتل مواد مخدر با یک تیر دو نشان میزند، هم درآمد کسب میکند و هم به بدنۀ دشمنانشان مواد تزریق میکند. یعنی سیاست «استفاده از پشه علیه خرس» را در پیش میگیرند. پاکستان هم بخشی از درآمدش از مواد مخدری است که علیه روسیه، ایران و اروپا استفاده میشود. تریاک آب چندانی نمیخواهد، ولی میزان تولید بالا رفته است و میتواند برنامۀ توسعۀ آن نیز وجود داشته باشد. همین حالا یکی از ارقام بزرگی که دنیا و بهویژه ایران، نگران آن است، مربوط به تولید شیشه در افغانستان است. از این طرف پناهجو می فرستند که در ساختار سیاسی و اجتماعی ما رسوب میکند، از آن طرف مواد مخدر میفرستند، آب را قطع میکنند و اکوسیستم را از بین میبرند. این جریان خطرناک است و حتی برای کارتلها کارگزاری هم میکنند. ما همۀ این اتفاقات را باید قبلاً هم میدیدیم. فراموش نکنید که طالبان یک متغیر وابسته است. مستقل نیست. این دولت بیملت است. پاکستان مسئول مستقیم طالبان و مسئول مستقیم همۀ این آشفتگی است که در منطقه وجود دارد. دستگاه دیپلماسی اگر بخواهد فعال برخورد کند، باید همۀ این ملاحظات را در نظر بگیرد. این که صرفاً سفارت داشته باشی و برویم و بیاییم و موضع روزنامهای بسازیم، نامش نه روابط است، نه دیپلماسی. اینها دردهایی است که هم دستگاه دیپلماسی ما و هم طبیعتاً کشور را آزار میدهد.
آیا هنوز راهحلی داریم؟
ایران کشور مادر است. یعنی دارای ظرفیتهایی چندین برابر مجموع این کشورهاست. مشکل ما این است که غفلت داریم. تمام منطقه را به دست پاکستان دادهایم. ما فراموش کردهایم که کشور ما بدون مؤلفههای ژئوپولیتیکی در هیچکجا نمیتواند کاری کند. نه فقط ایران بلکه هیچ کشوری نمیتواند. هر کشوری اگر بخواهد منافع خود را در هر نقطه از جهان محقق کند، نیاز به این مؤلفهها دارد. در غیاب این مؤلفهها و نبود توان در استفاده از آنها، ناچار به ورود با نیروی نظامی میشود. این منطقه حوزۀ تمدنی ماست، اما دارند همۀ مؤلفههای ما را از بین میبرند. با ازدستدادن همۀ اینها ما خفه میشویم و دستگاه دیپلماسی ما فقط نگاه میکند.
مطالب مرتبط
معاون کمیته امداد کشور:
تلاش میکنیم کودک ترک تحصیل کرده در استان کرمان نداشته باشیم
مرمت و بازسازی «خانه شهر» کرمان به کجا میرسد؟
مجرمان در کرمان به جای زندان، درخت میکارند
محیط زیست کرمان: غازهای وحشی تلف شده در رفسنجان نمونهگیری میشود
آخرین وضعیت سفر در تعطیلات ۲۲ بهمن
ترافیک سنگین در قشم و گیلان و کمبود جا در بوشهر
۲۷ روز پس از حمله تروریستی کرمان
تعداد مجروحان بستری در بیمارستان به ۷ نفر رسید
شهادت نازنین آچکزهی یکی دیگر از مجروحان حادثه کرمان
۱۷ روز بعد از حادثه تروریستی کرمان
ترکشهایی که امکان خارج کردن آنها نیست
افزایش ۲۶ درصدی مرگهای منتسب به آلودگی هوا در ۱۴۰۱
۲۵ مجروح حادثه تروریستی کرمان همچنان بستریاند
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- تعمیر رطوبت گیر پمپ باد
- دکوراسیون سبک مدرن: توصیه و ایده ها برای خانه شما
- بررسی سه محصول سرمایشی محبوب در فصل گرما
- بهترین تریدهای فارکس: 6 خفنترین تریدر تاریخ فارکس جهان!
- بازی ماکان آریا پارسا در قطب شمال در شعبه زعفرانیه پارس پندار نهاد + ویدیو
- چطور خودمان را برای پروازهای لحظه آخری آماده کنیم؟
- طریقه نصب دستگیره مخفی کابینت هوایی
- چالشهای رزرو هتل در جزایر جنوب کشور
- بهترین برند چرم ایران کدام برند است؟
- روغن صنعتی مایعی جادویی برای افزایش عمر مفید ماشین آلات بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید