پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | سرنوشت یوز بدون «پیروز»

مرگ «پیروز»، یوزپلنگ ده ماهه، موجی از ناراحتی مردم و فعالان محیط زیست را در پی داشت

سرنوشت یوز بدون «پیروز»

پس از چهار روز که تصویرش از بیمارستان دامپزشکی مرکزی بیرون می‌آمد و مدام از سوی مسئولان بیمارستان و محیط زیست گفته می‌شد که «وضعیتش ناپایدار است»، این توله یوز ده ماهه از دست رفت





سرنوشت یوز بدون «پیروز»

۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ۰:۰۰

|پیام ما| «پیروز» از دست رفت. پس از چهار روز که تصویرش از بیمارستان دامپزشکی مرکزی بیرون می‌آمد و مدام از سوی مسئولان بیمارستان و محیط زیست گفته می‌شد که «وضعیتش ناپایدار است»، این توله یوز ده ماهه از دست رفت. تصاویرش از دیروز دست به دست می‌شود و کم و کاستی‌های تولد و بزرگ شدنش در اسارت بار دیگر در صدر خبرها قرار گرفته است. «ایران» او و دو توله دیگر را اردیبهشت امسال به دنیا آورد و آنها خیلی زود به نمادهای امیدبخشی برای مردم بدل شدند. هرچند دو توله خیلی زود مردند اما پیروز بر مرگ چیره شد و امیدها برای تکثیر در اسارت را افزایش داد. هرچند از همان ابتدا صحبت‌هایی درباره مشکلات گوارشی‌اش مطرح بود. دلایل متعددی هم ذکر می‌شد، از جمله شیر نخوردن از مادر، مصرف داروهایی که نباید مصرف می‌شده و… اما چهار روز قبل وقتی وضعیت حادی داشت به بیمارستان منتقل و امید مرادی، رئیس بیمارستان دامپزشکی مرکزی هم نارسایی شدید کلیه را دلیل این اتفاق دانست. صحبت‌ها درباره دیالیز کردنش به میان آمد و در نهایت هم امکانات دیالیز برایش فراهم شد. دیالیز با موفقیت انجام شد و تا صبح دیروز هم آنزیم‌ها کاهش پیدا کردند اما نارسایی کلیه صدمات غیر‌قابل جبرانی را به عروق، کراتین، مغز، کبد و دستگاه گوارش پیروز زده بود و حیوان نتوانست این شرایط را تحمل کند. پس از آن بابک باستانی، دامپزشک سازمان حفاظت محیط زیست با اشاره به اینکه عملکرد کلیه «پیروز» هیچ‌گاه عملکرد مورد انتظارشان نبوده است، گفت: «برای سومین بار بود که کلیه «پیروز» دچار این مشکل شد. بدین جهت انتظار از کار افتادن کلیه و احتمال وقوع این اتفاق را همیشه داشتیم.»
بعد از اعلام خبر مرگ او، فراکسیون محیط زیست مجلس تشکیل جلسه داد اما سازمان حفاظت محیط زیست در این جلسه غایب بود. سمیه رفیعی، رئیس این فراکسیون با انتقاد از حضور نداشتن نماینده این سازمان در جلسه گفت: «نامه نوشتند نمی‌توانیم حاضر شویم چون جلسه از پیش تعیین شده‌ای داشتیم، این درحالیست که هیچ دستگاهی نمی‌تواند برای مجلس تعیین تکلیف کند؛ ما امروز جلسه را برگزار می‌کنیم اما خوب است همه بدانند که کسانی که متولیان اصلی پاسخگویی و نگهداری و مراقبت از یوز هستند امروز در جلسه ما حاضر نیستند. حضور دوستانی که در این زمینه مسئولیت دارند را دیگر در مجلس نمی‌خواهیم و باید پاسخ‌های خود را درباره چند مورد از مستندات مربوط به نگهداری و درمان پیروز خواسته‌ایم را به‌صورت کتبی ارسال کنند.» مرگ پیروز، هرچند امید بسیاری را از بین برد و بار دیگر نقص‌های تکثیر در اسارت را که نخستین بار اجرایی می‌شد را به رخ کشید اما توجه به یوزپلنگ آسیایی را یکبار دیگر زنده کرد. حالا همگان می‌خواهند آزمون و خطاها در این زمینه شفاف‌سازی شود؛ سازمان حفاظت محیط زیست درباره ریز به ریز اتفاقات و جزئیات اطلاع‌رسانی کند و از سویی توجه به زیستگاه‌های یوز بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. چهار تن از کارشناسان و روزنامه‌نگاران حوزه محیط زیست درباره آینده یوز آسیایی نوشته‌اند که در ادامه می‌خوانید.

 

آسیب‌شناسی مرگ «پیروز»، وظیفه سازمان محیط زیست

| مرتضی پورمیرزای |

| مدیرعامل انجمن یوزپلنگ ایرانی |

مرگ «پیروز» از ابعاد گوناگونی قابل بررسی است اما آنچه که بیش از همه می‌بینیم این است که جامعه و شبکه‌های مجازی بسیار از این اتفاق متاثر شده‌اند و این حیوان توانسته افکار عمومی را نسبت به این گونه حساس کند. ایجاد این حساسیت باعث شده تا هم مردم برای حفاظت از یوز مطالبه‌گر شوند و هم به دلیل از دست رفتنش ناامید. این ناامیدی در بسیاری از موارد عاملی شده تا این گمانه تقویت شود که یوز در حال انقراض است، در حالی که وضعیت ما در زیستگاه‌ها به نسبت سال‌های گذشته وضعیت خوبی است. جمعیت شناخته شده و قطعی توران تا جایی که می‌دانیم هیچگاه تا این میزان نبوده و تعداد ماده‌های موجود هم خوب است. تعداد توله‌هایی که امسال در زیستگاه توران به دنیا آمده‌اند، بر اساس برآوردها و آماری که تاکنون به آن دست یافته‌ایم هشت توله بوده که در کنار مادر زندگی می‌کنند و این اتفاق مهم و بزرگی است. حال آنکه پروژه تکثیر در اسارت با وجود اینکه اتفاق خوب و مهمی بود و می‌توانست نتیجه بسیار بهتری داشته باشد اما برنامه شماره دو حفاظت بوده و حالا این وظیفه سازمان حفاظت از محیط زیست است که این اتفاق را آسیب‌سنجی کند و با انتشار گزارشی بگوید که چرا این اتفاق رخ داد. سازمان باید از کلی‌گویی پرهیز کند و نمی‌تواند بگوید جمیع شرایط باعث این شده است. ما نیازمند دلایل مشخص و دقیق هستیم تا بتوانیم برای آینده برنامه‌ریزی کنیم. چرا که در ماه‌های آینده ممکن است باز هم توله‌های جدیدی داشته باشیم و باید تا آن زمان برای این اتفاق آماده شده باشیم.

«پیروز» روز تولدش از دست رفته بود

| علی کشمیری |

| فعال حقوق حیوانات |

سه‌شنبه نهم اسفند ۱۴۰۱ برای علاقه‌مندان به حیات وحش و کسانی که اخبار این حوزه را دنبال می‌کنند و همچنین برای بسیاری از مردم ایران روز تلخی بود. روزی که ما «پیروز» را از دست دادیم؛ توله‌ یوزی که به یکی از دغدغه‌های شمار زیادی از مردم تبدیل شده بود و در ده ماه گذشته، مردم انس و الفت زیادی با این گربه زیبا و دوست‌داشتنی پیدا کرده بودند.
اما اگر بخواهیم قدری واقعی‌تر به ماجرا نگاه کنیم، ما امروز پیروز را از دست ندادیم. پیروز همزمان با تولدش، عملاً از دست رفته بود. پیروز و دو توله‌ یوز دیگر از مادری به نام «ایران» و پدری به نام «فیروز» به دنیا آمدند. یوزِ مادر با حرف‌وحدیث و اما و اگر از پناهگاه حیات‌ وحش میاندشت صید شده بود و یوزِ پدر را هم از طبیعت زنده‌گیری کرده بودند. با به دنیا آمدن توله‌ها، طرح تکثیر در اسارت در شرایطی شکل گرفت که هیچ برنامه‌ای وجود نداشت. یعنی حتی کسانی که به این طرح خوشبین بودند، در پاسخ به اینکه «چه برنامه‌ای برای تکثیر در اسارت داریم؟»، پاسخ واضحی نداشتند.
آنچه از ابتدای طرح رخ داد هم، مؤید این رویکرد بود. چه طرحی برای تکثیر داشتند وقتی حتی فضایی برای تولد توله‌های احتمالی در نظر گرفته نشده بود و حتی شیر خشک برای توله‌ها تهیه نکرده بودند؟ حتی اصول شیردهی به توله‌ها را نمی‌دانستند. به پیشواز کدام مخلوق می‌خواستند بروند وقتی هیچ برنامه‌ای از پیش نداشتند؟
ما «پیروز» را درست در روز تولدش از دست دادیم. همانطور که دو برادر دیگرش را در همان روزهای اول به علت شرایط بد نگهداری و تغذیه از دست داده بودیم.
این اتفاق در شرایطی رخ می‌دهد که آخرین زیستگاهی که امیدها به سمتش روانه است یعنی پارک ملی توران در استان سمنان همچنان ناامن است. سازمان حفاظت محیط زیست به‌عنوان نماینده حاکمیت هنوز هیچ برنامه‌ای برای حفظ زیستگاه و حفظ این گونه در زیستگاهش ندارد. از همین رو همچنان با همان دلایل و وضعیت سی سال گذشته، این گونه با ارزش را از دست می‌دهیم. در سال‌های دور، یوزپلنگ‌های آسیایی بر اثر تصادف‌های جاده‌ای جانشان را از دست می‌دادند و امروز هم همانطور است. سگ‌های گله عامل آسیب‌رساندن به توله‌های یوز و دور شدن یوزها از زیستگاهشان بودند و این مشکل هنوز پابرجاست. سازمان حفاظت محیط زیست هیچ برنامه درست و دقیقی برای حل این مسائل ندارد و در بر همان پاشنه می‌چرخد.
با همه اینها، در ده ماه گذشته علیرضا شهرداری مانند فرزند خود از «پیروز» مراقبت و نگهداری کرد. از جانش مایه گذاشت و زندگی‌اش را فدا کرد تا بتواند این گربه که «فرزند ایران» بود را حفظ کند و اثری بسیار ماندگار بر این سرزمین گذاشت. اگر تا ده ماه پیش کسی از وجود یوزپلنگ در زیستگاه‌های ایران و وضعیت آن خبر نداشت، با دیدن پیروز و به واسطه عشق و محبتی که از علیرضا شهرداری دیدند، دیگر کمتر کسی است که نداند در ایران یوز داریم و از میان آنها، توله‌ یوزی به نام «پیروز» در حال نگهداری بود و چنین سرنوشت غم‌باری در انتظارش بود.
اکنون باید به علیرضا شهرداری بابت بزرگی‌اش و برای اینکه عاشقانه به این گربه کوچک و دوست‌داشتنی محبت کرد، خدا قوت و خسته نباشید بگوییم.
اما باید بدانیم که نگرانی‌ها همچنان پابرجاست. مرگ پیروز ممکن است بار دیگر تکرار شود. چون صحبت‌هایی درباره تلاش برای بارداری مجدد «ایران» و تکثیر در اسارت مطرح است و سوالات پیشین هنوز بی‌جواب مانده. برای تکثیر یوزپلنگ آسیایی در اسارت چه برنامه‌ای دارید؟ هیچکس هنوز به این سوال پاسخ روشنی نداده است.

آنچه در حفاظت حیات‌ وحش کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد

| حمیدرضا میرزاده |

| روزنامه‌نگار و کارشناس محیط زیست |

مرگ پیروز، یوزپلنگ ده ماهه واکنش‌هایی دور از انتظار و گسترده داشت. فارغ از نقدها و حمایت‌های فعالان و متخصصان حوزه حیات‌ وحش نسبت به پروژه تکثیر در اسارت یوزپلنگ یا نحوه نگه‌داری و مراقبت از پیروز و‌ والدینش، به نظر می‌رسد رویکرد غالب جامعه نسبت به پیروز و مرگ زود هنگامش، رویکردی حاکی از همدلی و علاقه است. به نظر می‌رسد پیروز برای جامعه ایرانیان که با مشکلات عدیده اقتصادی و‌ سیاسی دست و پنجه نرم می‌کنند، تبدیل به نمادی از امید و حرکت به سوی آینده شده بود و انگار افراد جامعه، سرنوشت پیروز را با سرنوشت خودشان مقایسه می‌کردند و با نوعی همذات‌پنداری، اخبار مربوط به او‌ را دنبال می‌کردند. رویکردی که معمولا کارشناسان و متخصصان حیات‌ وحش از آن دوری می‌کنند و بر اساس ماهیت و ذات کارشان تلاش می‌کنند کمتر احساسات خود را در کار دخیل کنند. رویکردی که تقریبا همه مشاغل و تخصص‌ها، خصوصا آنهایی که با حوزه احساسات انسان تداخل دارند در پیش می‌گیرند. اما آنچه روی زمین رخ می‌دهد، گاهی متفاوت از آن چیزی است که در تئوری‌های متخصصان دیده می‌شود.
واقعیت آن است که رویارویی عموم‌ جامعه با حیات‌ وحش و رویکرد آنها نسبت به گونه‌های وحشی اصولا با ظرف و منطق منافع شخصی سنجیده می‌شود. گاهی این منافع مادی و گاهی غیرمادی هستند؛ گاهی نیز هر دو. برای دامداری که با واقعیت حمله گوشتخواران وحشی (مانند پلنگ) با دام اهلی‌اش روبه‌روست، پلنگ چیزی فراتر از رأس هرم غذایی و عضوی از اکوسیستم یا حیوانی زیبا و با ابهت است! احتمالا پلنگ برای او، با وجود همه آن تعاریف اکولوژیک و زیبایی‌شناسانه، جانوری است که به او آسیب وارد می‌کند و خسارت مادی برجای می‌گذارد. یا مثلا برای فردی روستانشین که محصول کشاورزی‌اش بر اثر کمبود دسترسی به آب کافی کاهش پیدا کرده و درآمد سالانه‌اش کمتر شده، در زمانه‌ای که قیمت گوشت و مرغ با سرعت سرسام‌آوری رشد کرده، کبک و‌ دراج و تیهو فراتر از اعضای زنجیره حیات زیستگاهند؛ احتمالا علاوه بر تمام ویژگی‌های زیست‌شناختی، این گونه‌ها برای او چند کیلوگرم گوشت رایگان هستند! حتی برای بسیاری از ما شهرنشینان به دور طبیعت وحشی، شاید یوزپلنگ حائز اهمیت زیبایی شناختی و نمادی از سرزمین ما باشد و به گونه‌ای منفعت ما، افتخار و لذت از وجود این گونه است. با این‌حال آنچه معمولا در برنامه‌های حفاظت از گونه‌ها در نظر گرفته نمی‌شود، رویکرد جامعه نسبت به گونه‌هاست. رویکردهایی که گاه به هیچ‌وجه مورد تایید و قبول کارشناسان و متخصصان قرار نمی‌گیرد. گاهی نیز تلاش برای تغییر از رویکردها، منجر به ایجاد شکاف بین بدنه کارشناسی و عموم جامعه می‌شود.
در واقع سوژه اصلی پروژه‌های حفاظت حیات‌ وحش اگرچه گونه‌های وحشی هستند اما مخاطبان اصلی این پروژه‌ها مردم جامعه‌اند. آنها هستند که باید شناخته شوند، دیدگاهشان درک شود و‌ با درک واقعیات برنامه‌هایی چندوجهی در جهت کاهش تعارض، تغییر سازوکارهای بهره‌برداری از طبیعت و در نهایت تغییر رویکرد از طریق بازتعریف منافع شکل گیرد. نباید فراموش کنیم که تخریب زیستگاه‌ها و انقراض گونه‌ها در دنیای معاصر، حاصل فعالیت بشری و رفع نیازهای جامعه چه توسط خود جامعه و‌ چه توسط حکومت‌هاست. پس رویکرد جامعه -حتی اگر برخلاف دیدگاه علمی و کارشناسی باشد- دارای اهمیت است، چون همان رویکرد است که کمترین تاثیر را بر طبیعت و گونه‌های وحشی دارد.
نمونه‌ای از این اختلاف دیدگاه و ایجاد شکاف بین جامعه و متخصصان در موضوع غذادهی به سگ‌ها در شهرها و مناطق اطراف شهرهاست. دیدگاه کارشناسی این کار را مغایر با اصول اکولوژیک و به ضرر حیات‌ وحش می‌داند اما در مقابل، دیدگاه بخشی از جامعه تشدید این اقدامات -با انگیزه‌های مختلف- است. تقابل و اصطکاک این دو دیدگاه آنقدر زیاد است که به راحتی نمی‌توان در مورد آن در شبکه‌های اجتماعی صحبت کرد! این موضوع نمونه‌ای از عدم درک متقابل از رویکرد طرف مقابل است. قطعا درک یک دیدگاه به معنای پذیرش بی‌چون و چرا نیست اما برای اصلاح یک دیدگاه و رفع اثرات منفی آن، قطعا به این درک نیاز است.
نگاه جامعه به پیروز و اختلاف این نگاه با نگاه کارشناسی نیز نمونه‌ای دیگر است. نگهداری پیروز در شرایط اسارت و رابطه بسیار نزدیک او با مسئول نگهداری‌اش و انتشار تصاویر آن در رسانه‌ها، اگرچه محل اختلاف نظر کارشناسان و فعالان حوزه حیات‌ وحش‌ بود اما تبدیل شدن پیروز به سمبل امید و مشهور شدنش، فرصتی را برای حفاظت از یوزپلنگ و زیستگاه‌هایش و همچنین برنامه تکثیر در اسارت به وجود آورد که می‌توان گفت بی‌سابقه بود.
این درست که ممکن است برخی برداشت‌های نادرست جامعه غیرمتخصص، مسیر حفاظت را با خطر روبه‌رو کند اما نمی‌توان به خاطر وجود این خطرات از فرصت به وجود آمده چشم‌پوشی کرد. بسیاری از برداشت‌های نادرست و کج‌فهمی‌ها را می‌توان با توضیحات شفاف و برنامه‌های آموزشی برطرف کرد اما فرصت‌های این‌چنینی به سادگی به دست نمی‌آیند.
پیروز مُرد. اما برنامه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی متوقف نشده است. هنوز جمعیتی وحشی از یوزپلنگ‌ها در زیستگاه‌های طبیعی زادآوری دارند و از طرف دیگر، پنج یوزپلنگ دیگر نیز هنوز در سایت تکثیر و پرورش موجودند. این تصمیم با سازمان حفاظت محیط زیست است که از این رویکرد مثبت و سرمایه اجتماعی به وجود آمده در جهت تصحیح اشتباهات و پیگیری کم‌اشتباه‌تر برنامه حفاظت و برنامه تکثیر بهره بگیرد یا آنکه سرخورده انتقادات شود. یوزپلنگ هنوز منقرض نشده و فرصت هنوز هست؛ هرچند بسیار اندک.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *