تریلی ایرانی و بحران منابع آب
آنتونی گیدنز جامعهشناس معاصر برای توصیف و تبیین مشکلات جامعه مدرن از استعاره «تریلی مدرنیته» استفاده میکند. برای تقریب به ذهن در مورد تریلی مدرنیته گفته شده است؛ كامیونی را با یك تریلر به اندازه كشتی تایتانیك در حال واژگون شدن در سرازیری خیابان شهری شلوغ تصور كنید. افرادی که پشت فرمان تریلی نشستهاند و آن را هدایت میكنند ولی نظر به اندازه و حجم آن نمیتوانند در كل مسیر و سرعت، حركتش را كنترل كنند. همیشه این امكان وجود دارد كه كنترلش را از دست بدهند و تریلی و هركس كه درون یا نزدیك آن است نابود شود. نیروی رانشی عظیم این تریلی بی هیچ مانعی آنرا به جلو میراند. با نهادینه شدن فرایندها اجزای این تریلی به لحاظ زمانی و مکانی از ما دور شده و توانایی هدایت آن به همین منوال کاهش مییابد.
آنچه که گیدنز میگوید ناظر به پیامدهای ناخواسته مدرنیته است. ما با مناسبات و ابزاری در مدرنیته مواجه هستیم که در آغاز و ظاهر قرار است به ما سواری دهند و مایه آسایش ما فاتحان سیاره زمین! شوند ولی در نهایت ممکن است اسب تروایی شوند و اسارت و مرگ ما را رقم بزنند. تامل در شرایط جامعه مدرن ایرانی به ما نشان میدهد که در اینجا نیز تریلی با ویژگیهای اختصاصی ایرانی با سرعت و مخاطره بیشتری در حال حرکت است از اینرو میتوان آن را « تریلی ایرانی» نامید و بحرانهای بسیاری از جمله بحران منابع آب در ایران را در آیینه آن به روشنی تماشا کرد.
آنچه تریلی ایرانی و مناسبات آنرا ساخته و هدایت میکند «عقلانیت ابزاری» است که رسیدن به اهداف کوتاهمدت بر حقوق محیط زیست و آیندگان ارجحیت دارد. چنین نگاه و رویکردی از آغاز مدرنیزاسیون در ایران رواج داشته است و پس از یک قرن امروزه با مدافعان خاص خود کاملاً نهادینه شده است. بر خلاف درونزایی و امکان بازاندیشی تریلی مدرنیته در تریلی برونزای ایرانی، فکر بازاندیشی در آغاز و میانه راه تحت هیچ شرایطی برتافته نمیشود و تنها در صورتی که بحران بر همگان آشکار شده باشد به ذهن میآید و طرفه اینکه بازاندیشیها نوعی ماست مالی و بدون توجه به توسعه پایدار و بلند مدت است. مصادیق چنین رویکردهای نوسازانه و تخطئه افکار بازاندیشانه را در تمامی حکومتهای معاصر مانند اسکان اجباری در پهلوی اول، حفر چاههای عمیق در پهلوی دوم و پروژههای سدسازی و انتقال آب در جمهوری وجود داشته است.
نوک کوه یخ بحران آبی که امروزه خوزستان را فراگرفته و در سالهای پیشرو بسیاری از مناطق کشور را قطعا در برخواهد گرفت برآمده از رویکرد نوسازانهای است که در آن ماشین، فکر و مناسبات با همدیگر تجانس و همپیوندی دارند و ناآگاهانه امکان هرگونه بازاندیشی برای تعدیل مساله در آن بسته شده است. در چنین وضعیتی دو دسته کنشگر متعامل دولتی کارنابلد و ناکارآمد و مردمی منفعت طلب و سودجو دخالت دارند. مشابه با تریلی مدرنیته نواقص طراحی، خطای گردانندگان، پیامدهای ناخواسته و کاربست راهکارهای عام و خاص که آنرا تشدید میکنند اوضاع را به شدت بغرنج کرده است. تفاوت اساسی تریلی ایرانی با تریلی مدرنیته در میزان و شدت خطای گردانندگان است که در نوع ایرانی خطاها به شدت آشکار و قابل پیشگیری است اما رویکرد پیشگیرانه مورد بی اعتنایی قرار میگیرد.
بحران آب در ایران از جمله خوزستان نیز با رویکرد پیشگفته قابل تبیین است. در واقع طراحان و گردانندگان تریلی ایرانی اصول ساده و ابتدایی، واقعیتها و تجربه زیست چند هزار ساله این سرزمین را نادیده گرفتهاند. ایرانی کشوری نیمه خشک و کم باران است که در طول تاریخ ساکنان آن با فهم چنین واقعیت سادهای، نه تنها زندگی خود را با چنین شرایط اقلیمی و سرزمینی وفق داده بلکه در برهههای بلندی از تاریخ، خود را به عنوان یک الگوی کارآمد تمدنی مطرح ساختهاند. اما در قرن حاضر و همزمان با برآمدن دولت مدرن تا کنون، خطاهای اساسی در بهرهبرداری از منابع آب با عنوان¬های متفاوت صورت گرفته که در آنها الگوها و آموزهها همواره ثابت بوده است.
در دهههای گذشته طرحهای نوسازانه نامتناسب بسیاری در ارتباط با اقلیم و شرایط مانند حفر چاههای عمیق، موضوع پمپاژها، پروژههای انتقال آب و… با تبلیغات فراوان از جانب افرادی که «نوسازی» را همچون آرمانی خللناپذیر گرامی داشته، اجرا شده که تنها در کوتاه مدت باعث نشئگی و تسکین طلب آب شده است. در درازمدت هم کمبود تاریخی آب در ایران را به بحرانی فراگیر تبدیل کرده است. رشد و ساماندهی نامتناسب جمعیت با منابع آب، کشتها و شیوههای غیراصولی بهرهبرداری، تخریب منابع طبیعی و محیط زیست نیز به عنوان عوامل مداخلهگر بحران را تشدید هم کرده است. بسیاری از پرسشگران و آگاهان از دهههای پیش وضعیت امروز را پیش بینی کرده بودند اما گوش شنوایی وجود نداشت.
ارسال پاسخ