پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | دشواری‌های تصميم‌گيری درباره انتقال گوشتخوارن

کارشناسان حیات وحش تعارض جامعه انسانی با حیات وحش را داستان همیشگی زیستگاه‌ها می‌دانند

دشواری‌های تصمیم‌گیری درباره انتقال گوشتخوارن

فرهادی‌نیا، جانورشناس: باید پذیرفت گاهی تعارض می‌تواند به واسطه حفاظت رخ دهد، هر چند گاهی عامل تعارض، نبود حفاظت است





۲ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۱۲

اهالی روستا از پلنگی حرف می‌زنند که پسر علی‌نقی آن را کشته. البته این صحبت بین خودشان است. آن بیرون کسی علی‌نقی سردامدار را نمی‌شناسد و تازه اگر خبر بپیچد و به گوش محیط زیست شاهرود برسد دردسرها شروع می‌شود. انگیزه کشتن پلنگ حمله به گوسفندهای علی نقی و پسرانش است. مردم روستای همسایه هم، از گرگ‌هایی گله می‌کنند که سازمان محیط زیست رها کرده و به جان گوسفندان‌شان انداخته. در همان منطقه اندکی به سمت شمال غرب، مردم روستا از حضور خرس در باغ‌هایشان شکایت دارند و گرازها.

تعدادی از کشاورزها درِ اداره محیط زیست را از جا درآورده‌اند تا به آن‌ها مجوز شکار گراز را بدهد و البته می‌خواهند این سازمان خسارت ورود خرس به باغ‌هایشان را هم بپردازد. در همین حین در روستا بین اهالی زمزمه‌هایی است از این‌که چطور حساب خرس‌ها را برسند. از روستای ابتدایی به سمت جنوب شرق، ابوالفضل در روستایی کوچک کارش رد زدن گرگ‌هایی است که به گله حمله می‌کنند. هر کسی دچار مشکل شود دنبال ابوالفضل می‌فرستد. ابوالفضل خودش تعریف می‌کند بارها رد گرگ را زده و آن‌ها را کشته و زیر شن‌ها و ماسه‌زارها در کویر مخفی کرده. انگیزه او از این کار نگهداری از گوسفندان و شترهای نابالغ است.
تعارض جامعه انسانی با حیات وحش قصه تازه‌ای نیست، همواره بوده و همچنان با ما خواهد بود. ساده‌سازی تعارض، انداختن تمام تقصیرات بر گردن سازمان محیط زیست، مافیا یا متوحش خواندن مردم محلی یا ارائه راهکارهای فضایی هم مشکل تعارض را حل نکرده است.

پلنگ مشکل‌ساز باید جدا می‌شد

افزایش تعارض را آیا می‌توان نشانه‌ای از بهبود وضعیت محیط زیست در نظر گرفت یا این گزینه بدان معناست که شرایط در مناطق و زیستگاه‌های ما با چالش‌های جدی روبه‌رواست؟ محمدصادق فرهادی‌نیا دانش‌آموخته دکتری جانورشناسی از دانشگاه آکسفورد که بیش از دو دهه سابقه کار اجرایی در حوزه حیات وحش و گوشتخواران در ایران را دارد بارها بر این نکته تاکید کرده است که تعارض لزوما به معنای تخریب سرزمین نیست و می‌توان در برخی مواقع آن را به عنوان موفقیت در حفاظت هم در نظر گرفت. او در وبیناری که ازسوی اداره کل محیط زیست چهارمحال و بختیاری با همکاری دانشگاه شهرکرد با عنوان «تعارض حیات وحش» که به تازگی برگزار شد بار دیگر تلاش کرد با باز کردن ابعاد مختلف تعارض به پرسش‌هایی که در این حوزه وجود دارد پاسخ دهد. از نظر او تعارض هم به واسطه نبود حفاظت اتفاق می‌افتد و هم پیامد حفاظت است. اما چطور می‌شود تعارض را نشانه حفاظت دانست؟ فرهادی‌نیا اتفاقی در پارک ملی تندوره را مثال می‌زند. چند سال پیش او به واسطه رساله دکتری چند پلنگ در پارک ملی تندوره را زنده‌گیری کرد. یکی از آن‌ها «بردیا» بود. بردیا زمان قلاده‌گذاری، پلنگ جوانی بود و در پارک ملی تندوره زندگی می‌کرد و وزنش به حدود 75 کیلوگرم می‌رسید. بعدها بردیا با افزایش سن نتوانست قلمرو خود را حفظ کند، پلنگ‌های جوان بردیا را بیرون انداختند و او طعمه طبیعی‌اش را از دست داد. سگ‌ها غذای اصلی بردیا بودند، او گرسنه شد و پروتئین بدنش را هم از دست داد و در نهایت جسد او را پیدا کردند. «بردیا نشانه‌ای از مناسب بودن وضعیت زیستگاه است. زمانی که زیستگاه زادآوری طبیعی خود را دارد و گونه به واسطه افزایش سن مجبور به ترک قلمرو خود می‌شود، این اتفاقی است که در مورد برخی تعارض‌های فردی پیش می‌آید.»

گزاره دومی‌ که فرهادی‌نیا به آن اشاره می‌کند به فردی بودن تعارض به جای جمعیتی بودن آن برمی‌گردد. بارها در گفت‌و‌گو با مردم محلی به این گزاره برخورد کرده‌ایم که پلنگ‌ها دام‌هایشان را می‌کشند، بنابراین باید طعمه مسموم برای آن‌ها گذاشت. یا این‌که می‌گویند گرگ‌ امان دام‌هایشان را بریده یا خرس‌ها به باغ‌هایشان حمله می‌کنند و شبیه این موارد. این عمومیت دادن آیا درست است؟ فرهادی‌نیا معتقد است تعارض عموما جمعیتی نیست و با افراد مشکل‌سازی سروکار داریم که مردم را نسبت به کل یک جمعیت بدبین می‌کنند؛ مثل بردیا که به واسطه شرایطی که داشت به دام و سگ‌ها و حتی مردم حمله می‌کرد. در تحقیقی که در ایالت وایومینگ آمریکا انجام دادند و 17 خرس را قلاده‌گذاری کردند هم مشاهده شد که از این 17 خرس فقط سه فرد به دام‌ها حمله می‌کنند و بقیه لاشه‌خواری می‌کنند. با این حال اینطور نیست که همواره تعارض‌ها فردی باشند، نمونه‌اش تحقیقی که علیرضا محمدی، استاد دانشگاه انجام داد و روی جمعیتی از گرگ‌ها در حوالی همدان قلاده‌گذاری کرد و دریافت که غذای 75 درصد آن‌ها دام اهلی است و چند مورد سگ و یک مورد شغال هم توسط آن‌ها کشته شده‌اند. حل تعارض‌های فردی با پیچیدگی‌های زیادی روبه‌روست، چه رسد به تعارض‌های جمعیتی! به گفته این کارشناس حیات وحش برای حل تعارض‌های فردی باید مجموعه فعالیت‌هایی مانند همدردی، جبران خسارت و… انجام شود اما نمی‌توان اولین کار را جابه‌جایی گونه دانست، هر چند که می‌توان با حضور کارشناسان و محیط‌بانان به جامعه محلی دلگرمی‌داد.
به گفته فرهادی‌نیا در بیشتر موارد گونه در مسیر خود تعارض را ایجاد کرده و تا وقتی به آن رسیدگی شود، حیوان منطقه را ترک کرده است. با این حال او معتقد است در زمان مواجهه با فرد مشکل‌ساز، به ناچار باید مداخله کرد. نمونه‌اش باز به همان پژوهش در پارک ملی تندوره بازمی‌گردد که از شش پلنگ قلاده‌گذاری شده که 20 گوسفند و سگ را کشته بودند، 18 مورد به یک پلنگ مربوط می‌شد اما جامعه محلی تمام پلنگ‌ها را مقصر می‌دانست. از این رو تیم تصمیم گرفت پلنگ مشکل‌ساز را زنده‌گیری و منتقل کند. یا در مثال خرس‌های آمریکا هم سه خرس مشکل‌ساز باید از جمعیت جدا می‌شدند.

تعارض یک واقعیت است

تصمیم‌گیری برای زنده‌گیری و جابه‌جایی کجا باید اتفاق بیفتد؟ برای بسیاری شفافیت بدان معناست که همه مردم در چنین تصمیمی دخیل باشند، از همین رو است که شبکه‌های اجتماعی و به ویژه اینستاگرام فضایی است که افراد در این باره بسیار نظر می‌دهند و براساس دیدگاه‌ها یا احساسات‌شان می‌گویند امکان جابه‌جایی وجود دارد یا نه. در این شبکه‌ها عموما سازمان محیط زیست دستگاهی با توانایی اندک و بی‌کفایت است که از عهده یک کار کوچک هم برنمی‌آید، کارشناسانی هم که به انتقال گونه معتقدند از نظر بسیاری از کاربران خائنان به کشور و این سرزمین هستند و سزاوار بدترین ناسزاها. محمد‌صادق فرهادی‌نیا معتقد است تصمیم‌گیری در این باره باید در جلساتی با حضور حفاظت‌گران، جامعه محلی، مقامات و تصمیم‌گیران صورت گیرد تا در آن ابعاد مختلف یک مسئله به بحث و بررسی گذاشته شود. از نظر او زمانی که حضور یک فرد خطرناک است و می‌تواند یک جمعیت را هم با چالش مواجه کند با پذیرش تمام ریسک‌ها باید جابجایی صورت گیرد؛ این جابجایی می‌تواند از یک منطقه به منطقه دیگر یا باغ وحش باشد.
این گزاره می‌تواند اعتراض خیلی از دوستداران حیات وحش را سبب شود. آن‌ها می‌گویند جامعه انسانی وارد عرصه‌های طبیعی شده و حالا باید هزینه‌اش را حیات‌وحش بپردازد. برای پاسخ به این پرسش می‌شود نگاهی به وسعت مناطق تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست با امکاناتی که دارد انداخت. فرهادی‌نیا برای نمونه به زیستگاه پلنگ در ایران اشاره می‌کند که 30 میلیون هکتار یعنی 20 درصد خاک ایران است. «11.5 درصد مساحت کشورمان تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست است بنابراین از این 30 میلیون هکتار تقریبا نیمی در مناطق آزاد قرار دارد. از سوی دیگر با توجه به شرایط کشور بعید به نظر می‌رسد ما 10 سال بعد هم وسعت مناطق‌مان به 23 درصد برسد که بتوانیم تمام زیستگاه‌های پلنگ را پوشش دهیم.» این مشکل تنها به پلنگ مربوط نیست، درباره خرس هم وضعیت به همین منوال است؛ از 10 میلیون هکتار زیستگاه خرس تنها 20 درصد در مناطق تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست قرار دارد و حتی درباره یوز هم قلمرو خانگی این گونه در بسیاری از زیستگاه‌ها از مرز مناطق فراتر می‌رود.
با توجه به آنچه گفته شد به نظر می‌رسد تعارض را باید به عنوان یک واقعیت پذیرفت و تنها درصدد راهکارهایی برای کاهش آن برآمد. باید پذیرفت گاه تعارض می‌تواند به واسطه حفاظت رخ دهد هر چند که این بدان معنا نیست که گاه عامل تعارض نبود حفاظت است؛ این‌که تعارض عموما با افراد است و نه جمعیت. همچنین باید قبول کرد نمی‌توانیم تمام زیستگاه‌ها را حفاظت کنیم بنابراین با تعارض همواره دست به گریبان خواهیم بود و آخر این‌که تصمیم‌گیری درباره تعارض در شبکه‌های اجتماعی اتفاق نمی‌افتد. این تصمیمی است که باید درباره آن گروهی از کارشناسان و مسئولان و جامعه محلی تصمیم بگیرد زیرا هر گونه برخورد احساسی با مساله تعارض می‌تواند نتایجی خون‌بار داشته باشد، همانگونه که فرهادی‌نیا معتقد است چنین پیامدی درباره پلنگ معدن خواف رخ داد. جسد این پلنگ پس از چند بار مشاهده توسط مردم و واکنش منفی افکار عمومی به جابه‌جایی یافته شد، پلنگی که می‌توانست امروز زنده باشد؛ نه در خواف بلکه در جایی دیگر.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *