پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | کنشگر مطالبه‌گر است نه مرثیه‌سرا

در نشست «نقد کنشگری محیط زیستی دیروز، امروز، فردا»، فعالان محیط زیستی از دغدغه‌هایشان گفتند

کنشگر مطالبه‌گر است نه مرثیه‌سرا

نرگس آذری: نمی‌توانیم کنشگر نباشیم یا شرایطی را تصور کنیم که در آن ایستا باشیم و دیگر به مبارزه و جنبش‌سازی فکر نکنیم مهتا بذرافکن: کنشگران باید بتوانند از همهٔ ظرفیت‌ها و قابلیت‌های موجود در قانون، شرع و عرف بهره ببرند و تخریب را به حداقل برسانند





کنشگر مطالبه‌گر است نه مرثیه‌سرا

۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ۲۰:۵۷

|پیام‌ما| کنشگری محیط زیستی حالا در شرایطی که تبعات عملکردهای اشتباه دهه‌های گذشته عیان شده، بیش از همیشه خود را نشان داده است. بسیاری از آسیب‌های محیط زیست کشور توسط فعالان و کنشگران گوشزد شده و آنها با بیم و امید شرایط را پیگیری می‌کنند. در نشست اخیری که مدرسهٔ روزنامه‌نگاری کمپین مردمی حمایت از زاگرس مهربان با عنوان «نقد کنشگری محیط زیستی دیروز، امروز، فردا» برگزار کرد، محمد الموتی، نرگس آذری، محمد درویش، مهتا بذرافکن، سروش طالبی و عباس محمدی به نقد این کنشگری و راه‌های بهبود آن پرداختند که در ادامه می‌خوانید:

«مهتا بذرافکن»، از جمله فعالان محیط زیستی بود که در این جلسه به نقش سازمان‌های مردم‌نهاد پرداخت و با بیان آنکه این سازمان‌ها به طرق مختلف از راه‌اندازی کمپین و کارزار گرفته تا تجمع و مذاکره و حتی اقدامات رادیکال‌تر اعتراض می‌کنند و درنهایت در جوامع دموکراتیک صدای آنها توسط سیستم سیاستگذاری شنیده می‌شود، گفت «اما آیا این روند قابل اجرا در همهٔ نقاط جهان است؟»  او به گزارش سازمان اینترنشنال ریورز که در حوزهٔ حفاظت از رودخانه‌ها و علیه سدسازی فعال هستند، اشاره کرد و افزود «این گزارش نشان می‌دهد که از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۹ بیش از ۱۸۵ فعال حفاظت از رودخانه‌ها که علیه سدسازی اعتراض کرده بودند، در آسیای جنوب‌شرقی و آمریکای جنوبی به دست گروه‌های تبهکار اجیرشده توسط پیمانکاران کشته شده‌اند و دولت‌ها هرگز خونخواه آنها نبوده و آمران و عاملان را مجازات نکرده‌اند. این نشان می‌دهد که فرمول اعتراض در کتاب‌های جنبش‌های اجتماعی و کنشگران در همه‌جای جهان یکسان نیست و جواب نمی‌دهد.»

سروش طالبی: کنش‌گران محیط‌ زیستی که طی دو دههٔ اخیر خود را متعهد به کنترل دولت برای جلوگیری از آسیب دانسته‌اند، اکنون لازم است هیئت حاکمه را بیش از آنچه واقعاً هست جدی نگیرند و بدانند جنبش‌های اجتماعی منشأ تغییر در عرصهٔ محیط‌ زیست هستند

به‌گفتهٔ او، مهمترین سؤال در این گونه جوامع این است که چه باید کرد و آیا باید کنشگری را در محاق گذاشت و بی تفاوت ماند؟ «کنشگری اقدامی است مداوم و نمی‌توان آن را تعطیل کرد، اما به بازاندیشی مداوم نیاز دارد. کنشگران باید به‌طور مداوم آموزش ببینند، همکاری کنند، ارتباط داشته باشند و تفکر انتقادی را آموخته و به‌کار برند.»

 

بذرافکن با تأکید بر اینکه منافع عنصری است که مانع حرکت‌های جمعی حداقل در حوزهٔ آب می‌شود، ادامه داد «کنشگران باید بتوانند از همهٔ ظرفیت‌ها و قابلیت‌های موجود در قانون، شرع و عرف بهره ببرند و تخریب را به حداقل برسانند. به‌عنوان مثال سیستم قضایی یکی از این ظرفیت‌هاست، اما در کشور ما قاضی، وکیل و حتی فعالان متخصص حوزهٔ آب و محیط زیست انگشت شمارند. منابع مالی نیز یکی از عناصر مهم برای تسهیل اقدامات کنشگران است که متأسفانه در ایران بسیار نحیف است. اما می‌توان از ظرفیت خیران و اقدامات جمعی و کمک‌های کوچک همراه با شفافیت در عملکرد تا حدودی مرتفع کرد.» این فعال محیط زیست در پایان چالش اساسی کنشگری در ایران را نبود سازماندهی، شفافیت، گزارش‌دهی و جمع‌بندی اقدامات و همچنین دسترسی به صفحات اینترنتی و رسانه‌های اعتمادآفرین دانست.

 

جامعه یعنی منازعه، کنش ومقاومت

«نرگس آذری»، دیگر فعال محیط زیستی و جامعه‌شناسی بود که نقد کنشگری محیط زیستی را با مطرح کردن یک تردید شروع کرد و گفت «در شرایط کنونی با وضعیتی که به‌نظر نوعی انسداد سیاسی می‌رسد، چگونه می‌توان کنشگری محیط زیستی کرد و اصلاً چه فایده‌ای دارد؟ چرا در این شرایط باید کنشگر؛ مطالبه‌گر و مقاومت‌گر باشیم؟ در پاسخ به این پرسش‌ها می‌خواهم از آلن تورن در کتاب بازگشت کنشگر استفاده کنم. او در این کتاب استدلال می‌کند که اساساً فهم ما از جامعه اشتباه بوده است. ما انگاره‌ای از جامعه ساخته‌ایم که در قالب جامعه‌شناسی نهادگرای کلاسیک بسیار ایستا بوده است یا با تفسیر ناسیونالیسنی در انگارهٔ دولت-ملت خلاصه شده یا با ایدهٔ لیبرالیستی، جامعه را مکان بازار فروکاسته‌ایم و یا در تفسیر عامگرایانهٔ جهانی، یک جامعهٔ واحد جهانی را تصور کرده‌ایم. درحالی‌که جامعه درواقع یعنی منازعه، کنش و مقاومت. موضوع مطالعهٔ جامعه‌شناسی هم باید شناختن ذات نیروهایی باشد که جامعه را متحول کرده و می‌کنند.»

به‌گفتهٔ او، احزاب تبدیل به بنگاه‌های اقتصادی و سیاسی شده‌اند و اینکه ما در ایران هم می‌بینیم نمایندگان مجلس نتوانسته‌اند مدافع محیط زیست باشند یا دولت روحانی که خودش را محیط زیستی نامید نیز آن‌طور مخرب محیط زیست شد هم در همین راستا است. «انقلاب‌ها هم دیگر پاسخگو نیستند و ما در دورهٔ افول انقلاب‌ها به سر می‌بریم. بنابراین، این تصور که به‌صورت انقلابی بشر به‌سوی محافظت از محیط زیست بازخواهد گشت و سدها را تخریب می‌کند و نیروگاه‌ها را تعطیل می‌کند هم انتظار عبثی است. ما باید کنشگر باشیم و بس. بحران‌های محیط زیستی در همه‌جای جهان بزرگ و پیچیده‌اند و نیازمند تداوم کنشگری.»

 

آذری همچنین بر این نکته تأکید کرد که افراد باید بدانند در هر منازعه‌ای با یک جریان سلطه طرف هستند که الگوهای متنوعی هم دارد، باید این جریانات را بشناسیم و درنهایت بدانیم که جامعه چیزی جز منازعه نیست و زندگی هم چیزی جز مقاومت نیست و ازاین‌رو نمی‌توانیم کنشگر نباشیم یا شرایطی را تصور کنیم که در آن ایستا باشیم و دیگر به مبارزه و جنبش‌سازی فکر نکنیم.

محمد درویش: جنس کنشگری از نوع مطالبه‌گری است و نه مرثیه‌سرایی، کنشگر واقعی با اشراف به قوانین بازی و با تسلط به اسناد بالادستی، دیگران را وادار به بازی در چارچوب قوانین موجود می‌کند

«محمد درویش» نیز لازمهٔ کنشگری را شجاعت، صبوری، خردمندی، درایت و خود را ندیدن دانست و گفت «کنشگر واقعی غر نمی‌زند و از دیگران انتظار ندارد که مثل او بیندیشند و فقط به آنچه برای او مهم است، توجه کنند. کنشگر محیط‌ زیست یاد گرفته از قضا فراموش کند و ببخشد و نفرت‌هایش را روی یخ بنویسد، آنها محکومند که ناامید نباشند و اصولاً جنس کنشگری از نوع مطالبه‌گری است و نه مرثیه‌سرایی. کنشگری که فقط اخبار ناامیدکننده منتشر کند، بدون آنکه راهکار ارائه دهد، خواسته یا ناخواسته در چارچوب سندروم شکنجهٔ خاموش حرکت می‌کند. کنشگری که حال خودش خوب نیست و نیاز به روان‌درمانی دارد، هرگز نمی‌تواند حال سرزمینش را بهبود دهد و روان طبیعت را به آرامش رساند. کنشگر واقعی با اشراف به قوانین بازی و با تسلط به اسناد بالادستی دیگران را وادار به بازی در چارچوب قوانین موجود می‌کند.»

 

هیئت حاکمه را بیش از آنچه واقعاً هست جدی نگیرند

«در دهه‌های اول پس از انقلاب دانش مدرن آب و متخصصان صاحب این علم تبدیل به هژمون‌های توسعهٔ منابع آب شدند و این شکل از توسعه را تبدیل به شیوه‌ای طبیعی و عقل سلیم کردند.» «سروش طالبی»، دیگر فعال حاضر در این نشست صحبت‌هایش را این‌طور شروع کرد و در ادامه افزود «به‌تدریج تبعات این شیوهٔ توسعه محرز شد و در دههٔ ۱۳۸۰ بیش‌ازپیش نمایان شد. بااین‌حال، همچنان همان علم و هیئت حاکمهٔ توسعه با تشکیلاتش در دولت، بخش خصوصی و دانشگاه به خود مأموریت داد تا تبعات توسعه‌اش را حل‌وفصل کند. هیئت حاکمهٔ توسعه با حفظ سمت، هیئت حاکمهٔ محیط‌ زیست هم شد. NGOها نیز در قالب پروژه‌هایی با منابع مالی دولتی و بین‌المللی بخشی از وظایف را در امور اجتماعی و محیط‌ زیستی برعهده گرفتند. با‌این‌حال، هیچ تغییر رادیکالی در رویکردها و نگرش‌ها ایجاد نشد و شاکلهٔ اصلی دانش متولی پرداختن به مسائل جدید تغییر نکرد.»

 

 به‌گفتهٔ او، توسعه‌ای که طی سه دههٔ ابتدای انقلاب و در امتداد دورهٔ پهلوی در جریان بود، حاشیه‌های خودش را ایجاد کرد. این حاشیه‌ها به‌تدریج صدادار و سازمان‌یافته شدند و اعتمادبه‌نفس و قدرت ایستادن در برابر علم مدرن و متخصصان محمل این علم را به دست آوردند. به‌این‌ترتیب، جنبش‌های محیط‌ زیستی در گوشه و کنار کشور از زاگرس، اصفهان، خوزستان، اراک، میانکاله، اردکان، قره قشلاق و …. سر برآورده‌اند و دانش و آگاهی و ابتکار عمل‌های بدیل، رادیکال و بسیار شاخصی برای حرکت در مسیر عدالت زیستی خلق کردند. «من فکر می‌کنم کنش‌گران محیط‌ زیستی که طی دو دههٔ اخیر خود را متعهد به کنترل دولت برای جلوگیری از آسیب دانسته‌اند، اکنون لازم است هیئت حاکمه را بیش از آنچه واقعاً هست جدی نگیرند. در عوض جنبش‌های اجتماعی منشأ تغییر در عرصهٔ محیط‌ زیست هستند و کنشگری محیط‌ زیست می‌تواند هماهنگ و همراستا و در جهت ائتلاف و تقویت این جنبش‌ها گام بردارد.»

 

بحث محیط زیست در جامعه کاملاً فراگیر شده

از دیگر فعالانی که در این نشست صحبت کرد، «عباس محمدی» بود. او بر این نکته تأکید کرد که کنش محیط زیستیِ داوطلبانه در ایران پیشینه‌ٔ کوتاهی ندارد و فعالیت مردم‌نهاد در سال‌های اخیر اُفت نکرده و حتی می‌توان گفت که گسترش یافته است، اما در قالب‌های متفاوت با استانداردهای رسمی که به‌طور معمول از سوی وزارت کشور و استانداری‌ها یا فرمانداری‌ها به «سمن»ها ابلاغ می‌شود. «فضای سیاسی سال‌های ۷۴ تا ۸۲ و بحث‌های پردامنه درباره‌ٔ «جامعه‌ٔ مدنی» و حقوق شهروندی کمک کرد سازمان‌های غیردولتی بی‌شماری در بسیاری زمینه‌ها از جمله محیط زیست، تأسیس شوند. برعکس، سخت‌گیری‌های بعدی و ناامیدی‌های ناشی از بسته شدن فضای سیاسی، سبب تحلیل رفتن سازمان‌های غیردولتی شد. نشانگان این تحلیل رفتن‌ها را در کاهش برنامه‌های پرجمعیتِ پاکسازی و کاهش مشارکت در فعالیت‌هایی که از سوی دستگاه‌های دولتی اعلام می‌شود (مانند درخت‌کاری در هفتهٔ منابع طبیعی) و مهاجرت یا خانه‌نشین شدن نخبگان کار داوطلبانه دیده‌ایم.» به‌گفتهٔ او، در دو-سه سال اخیر، به‌نظر می‌رسد که دولت اصول حفاظت محیط زیست را یکسره کنار گذاشته و به‌بهانه‌ٔ تحریم‌ها، کسب درآمد را عمدتاً برپایه‌ٔ منابعی مانند نفت و گاز و سنگ و شن و ماسه یا حداکثر، محصولات ردیف دوم این‌ها مانند مواد پتروشیمی و آهن و شمش مس و سیمان، یا میوه و نه در محصولات پیچیده و پرارزش یا خدمات تعریف کرده است. نیازی به گفتن نیست که فشار سهمگین این اقتصاد بر خاک و آب کشور است. در چنین اوضاع و احوالی، طبیعی است که بسیاری از کهنه‌کاران کنشگری محیط زیستی، خسته از گلو پاره کردن‌ها، کار را رها کنند.

 

محمدی اما در پایان بحث محیط زیستی در جامعه را فراگیر دانست و از عنوان جنبش برای آن استفاده کرد «از نظر من، یک جنبش پردامنه‌ٔ محیط زیستی در ایران شکل گرفته است. البته من اصطلاح «جنبش» را در معنای وسیعِ آن به کار می‌برم ومنظورم فقط اعتراض‌های خیابانی یا دارای رهبری و سازمان مشخص نیست؛ بر این پندارم (با وام گرفتن از آموزه‌های دکتر مرتضی فرهادی) که ایرانیان در این زمینه هم طرفدار جنبش و انقلاب پرهزینه و سخت نیستند، بلکه با حوصله و تدبیر در حال تغییر دادن فضای فکری و رفتاری خود و حاکمان هستند.» 

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *