پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | بخشش خانواده «نجفی» پاره کردن زنجیر انتقام‌گیری بود

برومند نجفی

بخشش خانواده «نجفی» پاره کردن زنجیر انتقام‌گیری بود

خانواده نجفی از قصاص علی سلطان فلاحی گذشته است





بخشش خانواده «نجفی» پاره کردن زنجیر انتقام‌گیری بود

۲۰ اسفند ۱۴۰۱، ۹:۲۱

مرداد سال 1399 بود که «یوسف فلاحی» در حادثه‌ای ناگوار در منطقه استحفاظی بیستون و توسط محیط‌بان «برومند نجفی» کشته شد. به دلیل دلبستگی مادر یوسف به او که 22 سال بیشتر نداشت، شش ماه بعد از کشته شدنش، او که 39 سال بیشتر سن نداشت هم بر اثر ایست قلبی از دست رفت. این اتفاقات برای خانواده فلاحی بسیار سخت بود و از سویی محیط‌بان نجفی هم در شرایط سختی به سر می‌برد. بازداشت بود و خانواده فلاحی هم مدام از فضایی که علیه این خانواده بود صحبت می‌کردند. «علی سلطان فلاحی»، پدر مقتول بارها از اعمال نفوذ در پرونده صحبت کرده و گفته بود حق‌کشی صورت گرفته و در صورتی که بخواهند حق او را بگیرند، از حقش دفاع خواهد کرد. این زنگ خطری بود که مسئولان سازمان محیط زیست باید آن را جدی می‌گرفتند و با دقت بیشتر عمل می‌کردند. خانواده مقتول را باید آرام نگه می‌داشتند تا از طریق مصالحه به نتیجه برسیم اما این اتفاق نیفتاد و از طریق قانون جلو رفتند. در نهایت هم اتفاقی که نباید می‌افتاد رخ داد و علی سلطان فلاحی در حرکتی جنون‌آمیز، مردادماه امسال مقابل دادگاه کرمانشاه، برومند نجفی را با اسلحه به شهادت رساند. حالا اتفاق مهم این است که خانواده نجفی از قصاص علی سلطان فلاحی گذشته است. خانواده ارجمند برومند نجفی با اعلام گذشت از قاتل، درس انسانیت و نوع‌دوستی را به همه دادند. خانواده برومند نجفی عزیز، فقط علی‌سلطان فلاحی را از مرگ نجات ندادند، آنها با توجه به التهابات محلی و طایفه‌ای که مسبوق به سابقه است، راه انتقام‌گیری را بستند و این بزرگترین کاری بود که انجام دادند و زنجیره انتقام‌گیری را پاره کردند. بنابراین خانواده برومند نجفی حیات‌بخش جان بسیاری از افراد در این منطقه بودند.
این مسئله باید از ابعاد گوناگون بررسی شود تا اتفاقات مشابه را در خصوص پرونده‌های این چنینی نداشته باشیم. وجود قانون لازم است اما قانون‌هایی هم نانوشته است و در مراودات اجتماعی ایجاد تعادل و توازن می‌کند و آن هم موضوع کدخدامنشی است که ریش‌سفیدانی از اعتبار خود مایه می‌گذارند و سعی می‌کنند خانواده مقتول را به رضایت دادن مجاب کنند.
در سال‌های گذشته برای چهار محیط‌بان من حضور داشتم و پرونده‌های آنها خیلی هم پیچیده‌تر و سخت‌تر بودند. ما سال‌ها رفتیم و آمدیم و گفت‌وگو کردیم تا نتیجه گرفتیم. هرچند در بسیاری از موارد نگاه آمرانه سازمان محیط زیست در پرونده‌هایی از این دست زیاد بوده اما پرونده‌هایی مقطعی هم داشته‌ایم که مدیران مناطق با درایت به حل آنها کمک کرده‌اند. برخی تصور می‌کنند همه مشکلات از طریق قوای قهریه حل می‌شود. اما واقعیت متفاوت است. وقتی کار به اینجا می‌رسد باید جوامع محلی را شناخت و به باورها و اعتقاداتشان احترام گذاشت. سازمان هم باید به دور از شعار و بزرگ‌نمایی این کار را انجام می‌داد. نشست چند ساعته‌ای در زمستان 1400 با خانواده فلاحی داشتم آنها به همه این نکات اشاره کردند و گله‌مند بودند. این در حالی است که علی‌ سلطان فلاحی خودش هم معترف بود که با کشته شدن نجفی، نه پسرش و نه همسرش زنده نمی‌شوند و فقط می‌گفت به‌نظر می‌رسد حق‌کشی انجام گرفته و من از حقم نمی‌گذرد.
درس اصلی در واقع برای مسئولان پردیسان است. آنها باید بدانند که با مردم و جامعه محلی همراه شوند و نگاه سازمان باید به تامین حفاظت مشارکتی تغییر کند. علی سلاجقه، زمانی که رئیس سازمان شد فقط اشاره‌ای به این موضوع کرد و گذشت. همه افرادی که در حفاظت مناطق چهارگانه هستند می‌دانند حفاظت با اسلحه تمام شده، آن هم اسلحه‌ای که محیط‌بانان مانند سایر نیروها حق استفاده از آن را ندارند و وقتی مشکلی برای محیط‌بان پیش می‌آید، آنها تنها هستند. هنوز محیط‌بانانی داریم که از اعدام نجات پیدا کرده‌اند اما وضعیت استخدامی آنها مشخص نیست. ما 150 محیط‌بان شهید داریم که بخش بزرگی از آنها به دلیل شرایط سخت جانشان را از دست داده‌اند و فقط 40 نفرشان در برخورد با متخلفان شهید شده‌اند. در نتیجه باید نگاه به حفاظت و نیروهای حافظ مناطق تغییر کند تا شاید در آینده شاهد اتفاقاتی از این دست نباشیم و در پایان هم گفته‌هایم را با این بیت حافظ به پایان می‌برم: «فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل/ چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن»

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *