پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | آموزش موثر، حلقه مفقوده حفاظت از یوز

افزایش حفاظت فیزیکی به عنوان راه حلی کوتاه مدت بسیار کارا خواهد بود

آموزش موثر، حلقه مفقوده حفاظت از یوز





آموزش موثر، حلقه مفقوده حفاظت از یوز

۱۴ آذر ۱۴۰۱، ۹:۴۱

نخست: مرداد ماه امسال وقتی در حادثه‌ای تلخ یک توله یوز ماده در جاده عباس‌آباد-میامی زیر ماشین رفت، به عنوان داوطلب پایش شبانه جاده به منطقه رفتم. یکی از روزها، با محیطبان‌ها برای پیگیری یک گزارش محلی از دیدن یوز رفتیم، همان پیگیری که منجر به دیدن هلیا و 4 توله‌اش در مناطق آزاد شد. گزارش را کارگر معدنی داده بود، با او به محلی رفتیم که یوز را دیده بود. تعریف کرد که چطور در مسیر عبورش از روستا به سمت معدن ناگهان متوجه دو تا توله یوز شده و در ابتدا تصور کرده که سگ هستند. سپس ناگهان یوز مادر که در همان نزدیکی بوده به سمتش می‌آید و با در آوردن صدایی توله‌ها را به دهن گرفته و می‌برد. آن جوان معدنچی می‌گفت که از این اتفاق آنقدر ترسیده که فشارش افتاده بوده. به او اطمینان دادیم نیازی نیست بترسد و یوزپلنگ به او صدمه‌ای نخواهد زد. همانجا فکر کردم این ترس نابجا چند بار باعث حمله مردم به یوزپلنگ و احتمالا مرگ آن‌ها شده؟
دوم: یک چوپان به ادعای خودش دو توله یوز را دیده و چون گمان کرده مادر ندارند آن‌ها را برداشته. هرچند شک و تردید‌هادر باره نیت او وجود دارد، اما مگر فرقی هم می‌کند. اصلا حتی اگر ادعای خودش درست باشد، یک فاجعه رخ داده و دو یوز از طبیعت جدا شده‌اند چون چوپان نمی‌دانسته نباید به توله‌های جانوران دست بزند. این همه ندانستن وقتی با موقعیت‌هایی اینچنین ترکیب می‌شود پتانسیل خلق فاجعه را دارد. مگر گردشگران در لواسان از لینکس مادر و توله‌هایش نترسیدند و مادر را با سنگ و چوب در روز طبیعت نکشتند؟ برای حل این مسئله باید چه کرد؟
سوم: بدیهی است که همه ، چوپان‌ها، افراد عبوری و معدنچیان را مخصوصا در مناطق آزاد نمی‌توان شبانه روز پایید، بنابراین باید راه دیگری جست. معمولا برای اینکار مجموعه‌ای از راه‌کارهای بلندمدت و کوتاه مدت پیش گرفته می‌شود و این همان مجموعه‌ای است که به آن حفاظت گفته می‌شود، نه فقط پایش فیزیکی زیستگاه. یکی از این راه‌کارها که تاثیر میان و بلند مدت دارد، آموزش جامعه اطراف و داخل زیستگاه است؛ امری که در شرایط فعلی چندان اجرایش آسان نیست،اما ضروری است. البته در ایران مهم‌ترین اقدامات آموزشی در مورد یوزپلنگ رخ داده است. حتی در اطراف توران هم در گذشته اقدامات آموزشی مناسبی در روستاهای اطراف و داخل زیستگاه یوز صورت گرفته. اما نکته مهم این است که دامدارهای عشایری که بیشترین حضور در بیابان و تعامل با حیات وحش را دارند از قلم افتاده و کمتر هدف این برنامه‌های آموزشی بوده‌اند. نشان به آن نشان که در طول 15 سال گذشته نخست کوشکی، بعد دلبر و حالا این 2 توله یوز توسط چوپان‌ها از طبیعت همین منطقه جدا شدند. عکس دیگری هم وجود دارد که فردی در حال لمس 3 توله یوز در یک لانه است که آن هم از همین منطقه گرفته شده است. بنابراین به نظر می‌رسد دامداران عشایر به واسطه تعارض بالاتر احتمالا بیشترین آسیب را به یوز زده‌اند.
چهارم: پس فراهم کردن شرایط آموزش مردم داخل و اطراف زیستگاه به خصوص دامداران فصلی توسط خود سازمان حفاظت محیط‌زیست، یک گام اساسی برای کاهش فشار انسانی به گونه‌های در خطری همچون یوزپلنگ آسیایی است. با تداوم آموزش این شانس وجود دارد که برخی از آن‌ها به همیاران قابل اعتماد حفاظت‌گران بدل شوند، در حالی که مشغول همان شغل روزمره خودشان هستند. ممکن است عده‌ای بگویند اصلا برای چه داخل پارک ملی باید دام وجود داشته باشد که ما مجبور به آموزش دامدار و چوپانش شویم؟ اولا پارک ملی توران امروز خالی از دام است. اما بیاید فرض کنیم که همه محدوده بزرگترین که به نام ذخیره‌گاه زیست‌کره توران شناخته می‌شود را هم از دام خالی کردیم، بعدش چه می‌شود؟ آیا این محدوده برای حمایت از یک جمعیت پویای یوز کافی است؟ اینطور به نظر نمی‌رسد. بنابراین این در نهایت جمعیت سر ریز این مجموعه به بیرون از توران پخش خواهد شد و وارد مناطق آزاد حفاظت نشده خواهند شد. این یک وضعیت ساده شده است و بدیهی است پیش از سرریز شدن جمعیت، یوزها به دلایل دیگری که برخی از آن‌ها شناخته شده وبرخی ناشناخته هستند، از مناطق حفاظت شده خارج می‌شوند. بنابراین ما یوزهایی داریم که در مناطق مطلقا حفاظت نشده، پرسه می‌زنند و ممکن است به دلایل مختلف کشته و یا دزدیده شوند. حالا چطور؟
پایان: بنابراین هرچند افزایش حفاظت فیزیکی به عنوان راه حلی کوتاه مدت بسیار کارا خواهد بود ( همچنان که بر خلاف بسیاری از ادعاهای غلط تا امروز در توران به طور نسبی و نه مطلق موثر بوده و انتشار آمارهای جدید این واقعیت را تایید خواهد کرد.) و باید به شکل چشمگیری افزایش و بهبود یابد، در نهایت با توسعه جمعیت انسانی، منجر به شکل دادن یک جمعیت پویا نخواهد شد. ما علاوه بر مناطق حفاظت شده امن، نیاز به راهروهای عبوری امن و مناطق داریم که هم‌زیستی بین حیات‌وحش و جامعه انسانی دخیل در آن از جمله دامدار و معدنچی و حتی کشاورز در آن ممکن باشد. در غیر این صورت تکه تکه شدن زیستگاه‌ها در بین مناطقی که حیات وحش در آن‌ها هیچ شانسی برای بقا ندارد، وضعیتی را پدید خواهد آورد که امروز کمابیش شاهد آن هستیم، این وضعیت نه ناشی از حفاظت فیزیکی مناسب و یا نامناسب، بلکه ناشی از هم پاشیدن زنجیره حفاظت در گستره وسیع‌تری است که مناطق حفاظت شده بخش کوچکی از آن است.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *