پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | زبان و تجربه

زبان و تجربه





زبان و تجربه

۷ آبان ۱۴۰۱، ۹:۴۳

ویلیام جی. لایکان یکی از فلاسفۀ زبانی معاصر، سال‌ها پیش کتابی منتشر کرده است به نام philosophy of language: a contemporary introduction. از این کتاب مهم فلسفۀ زبان، در ایران سه ترجمه چاپ و منتشر شده است. یکی از ترجمه‌ها با عنوان «درآمدی تازه بر فلسفۀ زبان» توسط کوروش صفوی ترجمه و در نشر علمی به چاپ رسیده است.
زمان مطالعۀ ترجمۀ صفوی با مسئلۀ بسیار جالبی روبه‌رو شدم؛ در فصل 12، کتاب آنجا که لایکان به مبحث «کارگفت‌ها و توان غیربیانی» می‌پردازد، چهارجملۀ مختلف را مثال زده است:
الف. من آزادانه اعتراف می‌کنم که بارها با متهم گفت‌وگوهای خصوصی داشته‌ام.
ب. من آزادانه ولی با اکراه اعتراف می‌کنم که بارها با متهم گفت‌وگوهای خصوصی داشته‌ام.
پ. من با خرسندی و افتخار کامل اعتراف می‌کنم که بارها با متهم گفت‌وگوهای خصوصی داشته‌ام.
ت. من با آگاهی از اینکه آنچه در برابر دادگاه می‌گویم، اگر دروغ باشد، در حکم فردی دروغگو در پیشگاه خداوند متعال گناهکار خواهم بود و به آتش جهنم گرفتار خواهم شد، اعتراف می‌کنم که بارها با متهم گفت‌وگوهای خصوصی داشته‌ام.
لایکان بعد از ذکر این مثال‌ها توضیح داده که اگر چه در تمام نمونه‌ها همان بند «اعتراف می‌کنم که بارها با متهم گفت‌وگوهای خصوصی داشته‌ام» است که امکان ارزش صدق[1] دارد، اما از نمونۀ الف تا ت هرچه پایین‌تر و پایین‌تر می‌آییم، درگیر اطلاعاتی می‌شویم که بر ارزش صدق بند آخر تاثیر دارد.
نکته‌ای که لایکان مطرح کرده، بسیار ساده است. اگر بخواهم گفته او را به زبانی ساده و غیرفلسفی برگردانم، چنین می‌شود: فهمِ هیچ بخشی از یک متن زبانی، جدا و مجزای از سایر بخش‌های آن متن نیست؛ پس و پیش سخن، موجب تغییر فهم می‌شود.
اگر با این دیدگاه، نگاهی به همه فهم‌ها و دریافت‌های خود داشته باشیم، متوجه می‌شویم که همه فهم‌های ما به هم مرتبط هستند و هیچ فهمی به‌تنهایی و جدا از سایر فهم‌ها نیست. فهم‌های جدید، تحت تأثیر فهم‌های پیشین قرار دارند و نمی‌توان فهمی خالص، در خلأ و جدا از دیگر فهم‌ها داشت. حالا چه فهمی که از شنیدن و خواندن یک متن و عبارت زبانی داریم، و چه فهمی که از دیدن یک شیء یا واقعه، و… داریم. به‌عنوان مثال، صندلی‌ شما که کنار میز تحریرتان قرار دارد و هر روز روی آن می‌نشینید و مطالعه می‌کنید، فهمی برای شما دارد، این فهم تحت تأثیر محل قرارگیری صندلی و تجاربی که شما با این صندلی داشته‌اید قرار دارد؛ اگر روزی بهترین دوستتان از این صندلی به‌عنوان چهارپایه‌ای برای دار زدن خود استفاده کند، فهم شما را از این صندلی تحت تأثیر این تجربه قرار خواهد. برای شما این صندلی بعد از مرگ بهترین دوست، با صندلی قبل از این حادثه، بسیار بسیار متفاوت خواهد بود. فهم‌های ما براساس تجارب زیسته روی می‌دهند. هیچ تجربه و فهمی جدا از فهم‌ها و تجارب پیشین نیست.
اما نمونه‌هایی که لایکان ارائه کرده‌ است، چندان تفاوتی در فهم بند آخر ایجاد نمی‌کند. تفاوت ارزش صدق نمونه‌ها بسیار کم و ریز است. مترجم نیز هنگام ترجمه، متوجه کمرنگ بودن مثال‌ها شده و در پاورقی مثالی دیگر اضافه کرده است که روشن‌تر باشد. مثال مترجم، زنگ بسیار قوی‌ای دارد؛ زنگی مهیب، برای فهمی مهیب‌تر. صفوی در پاورقی برای روشن‌تر کردن گفتۀ لایکان چنین آورده است:
«جملۀ زیر را در نظر بگیرید:
«من به دلیل شکنجه‌های چند ماه اخیر و تهدید زن و بچه‌هایم، اعتراف می‌کنم که بارها با متهم گفت‌وگوهای خصوصی داشته‌ام» در چنین شرایطی، {…} اساساً تعیین ارزش صدق بند اصلی منتفی است.»
این نمونه بسیار بسیار برایم روشنگر بود. چقدر ملموس و چقدر نزدیک. مثالی که صفوی ارائه کرده، مرتبط با فضا و موقعیت ایرانیان است. فضایی که خوانندۀ ایرانی در آن زندگی کرده‌ است و کاملاً با آن آشناست، فضایی که خوب می‌فهمیمش. اما نمونۀ الف چقدر برای ما ملموس و فهمیدنی است؟! متن‌ها و کلمه‌ها را می‌توان با معادل‌گذاری زبان مقصد، ترجمه کرد اما تجارب را چگونه می‌توان ترجمه کرد؟ چگونه می‌توان با چند کلمه، تجربه از سر گذارنده‌ای را از ذهن پاک کرد و با چند کلمه دیگر تجربه‌ای جدید را به‌جای آن نشاند. چگونه می‌توان نمونۀ الف را به‌واقع فهمید و نمونۀ ارائه‌ شده توسط مترجم را نفهمید و از آن دور شد؟
[1] . منظور از ارزش صدق، میزان درستی و مطابقت گزاره و متن با واقعیت است. و منظور از امکان ارزش صدق، امکان مطابقت دادن متن و گزاره با واقعیت است.
farah_abutaleby@yahoo.com

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:

،





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر