بدون شناخت دلایل تخریب جنگلهای ایران طرحهای احیا به نتیجه نمیرسدتوهم احیای جنگلهای فاقد طرحجنگلها بدون طرح و عملا بدون مجری، خانههای بی در و پیکری هستند که مانند جنگلهای زاگرس و غیره به سمت سوی نابودی کشیده میشوند

بهطور کلی حل هر مشکلی در سلامت جوامع مختلف گیاهی و جانوری بر سه اصل اساسی بنا میشود.اصل زیربنایی و مهمترین این سه اصل امر تشخیص (Diagnosis) است. برای دستیابی به این امر جمعآوری هرچه دقیقتر دادهها و اطلاعات امری اجتنابناپذیر است. کمترین اشتباهی در تشخیص، موجب مشکلات و عدم دستیابی به اصول بعد یعنی پیشگیری (Prognosis)و درمان (Treatments ) آن میشود.این اصول بدون استثنا در مورد جنگلها نیز صادقاند. تا زمانی که متخصصان و مسئولان جنگلها عوامل اصلی تخریب و نابودی این عرصهها را به درستی تشخیص ندهند طبیعتا تدابیر اتخاذی آنها نیز به منظور پیشگیری و حتی احیای این منابع نه تنها موفقیتی به همراه نخواهد داشت، بلکه سیر نابودی تدریجی این منابع زنده را نیز رقم خواهد زد.
ایده تنفس جنگل یکی از موارد آشکار این نوع برخورد سلیقهای با جنگلهای کشور است. در این مورد نیز به جای اینکه عوامل اصلی تخریب جنگل دقیقا مشخص و بر اساس آنها تدابیر پیشگیرانه و حتی احیایی اتخاذ شوند و به عمل درآیند؛ به ناگاه و بر اساس تشخیص نادرست قانونی مبنی بر عدم دخالت در جنگل و بهرهبرداری چوب به تصویب رسید که نتایج آن موجب سردرگمی و بروز مشکلات جدید برای مسئولان مربوطه شده است. بهرهبرداری چوب ازجنگلهای جهان از قرنهای گذشته تاکنون به اشکال مختلف صورت میگیرد. در برخی از این کشورهای جهان حتی تا چند دهه قبل نیز قطعهای یکسره در جنگل آنهم در سطوح گسترده اجرا میشد. توفانهای مهیب بیش از هزاران هکتار را در عرض یک شب میخواباند، طغیان آفات و امراض سطح وسیعی از آنها را نابود میکند و آتشسوزیهای طبیعی و یا غیرطبیعی کل جنگل منطقهای را از بین میبرد. علیرغم همه این ناملایمات و حوادث طبیعی و یا غیرطبیعی صاحبان جنگلها این منابع را به حال خود رها نکرده بلکه با تلاش بیوقفه سعی در احیای مجدد آنها دارند.جنگلهای کشورایران که مورد توجه جامعه جهانی نیز هستند مدت مدیدی است که به حال خود رها شدهاند. از آنجایی که این منابع اموال عمومی به حساب میآیند متاسفانه گویا هر قاچاقچی چوپ نیز خود را در بهره بردن از این اموال عمومی سهیم میداند! هر دامداری استفاده هرچه بیشتر از عرصههای آن را به منظور افزایش تعداد دام امری کاملا بدیهی میپندارد و بالاخره هر فردی تبدیل عرصهها به زمین زراعتی، باغ و ویلا را حق مسلم خود فرض میکند!
مسئولان سازمان منابع طبیعی کشور برای حل بحرانها و از میان برداشتن معضلات تخریب جنگلها با ممانعتهای قانونی مواجه شدهاند به طوری که عملا اتخاذ هرگونه تصمیمی در مورد احیای آنها با مشکلاتی مواجه است. لازمه احیای هر گونه جنگلی در درجه نخست تهیه طرح احیایی برای دستیابی به اهداف مشخص است. اجرای دقیق مفاد پیشبینی شده در طرح میتواند جنگل را به سمت و سوی جنگلی استوار سوق دهد در حالی که قانون ایده تنفس جنگل یک دوگانگی (پارادوکس) آشکار است.
از یک طرف برداشت هرگونه درختی از جنگل ممنوع است و از طرف دیگر احیای و توسعه جنگلها امری ضروری است. اجرای هرنوع دخالتهای احیایی و پرورشی عملا منجر به برداشت درختانی در جنگل است که مانع از رشد جنگل به سمت و سوی جنگل کلیماکس میشوند، از این رو در چنین شرایطی و با توجه به مفاد این قانون عملا امکان احیای جنگلهای کشور امری واهی به نظر میرسد. استیصال و ندانمکاری برای حل معضلات جنگلهای کشور عملا صاحبنظران و متخصصان را نیز دچار چند دستگی کرده است به طوری که هرکسی از ظن خود دستورالعملی را برای برونرفت از وضعیت کنونی ارایه میدهد. برخی علت تخریب جنگلها را بهرهبرداری چوب از جنگل میدانند، عدهای حضور دام را مشکل اصلی ارزیابی میکنند، افراد دیگری شیوه دخالتهای جنگلشناسی را مطرح کرده و گروهی هم مشکلات اساسی را ناشی از حضور افراد غیرمتخصص در پستهای تصمیمگیری میدانند. در این میان متولیان جنگلها هستند که در سردرگمی و ندانمکاری هرچند روزی یک بار دست به اقدامی میزنند که عملا به غیر از اتلاف وقت و تخریب بیشتر جنگلهای دستاورد دیگری به همراه ندارد. گرچه منابع طبیعی کشور اموال عمومی و متولی آنها سازمان منابع طبیعی است اما در این میان عملا هیچکسی مسئول و پاسخگو به اتفاقاتی نیست که روزانه در آنها رخ داده و سیر قهقرایی آنها را تشدید میکند. به زبان ساده جنگلها مالک دارند اما صاحب ندارند هستند. « زمین شالیزار را آب نمیبرد اما خانه اجارهای که مستاجر ندارد به تدریج تخریب میشود». جنگلی که برای احیا شدن فاقد طرح مشخصی است عملا مجری، صاحب و مسئولی هم برای اداره کردن نخواهد داشت. این تنها مجری طرح است که حیات سرمایهگذاری اقتصادی خود را در کوتاه و بلندمدت در گروی حفظ و پایداری جنگل میداند. نیازمندیهای حیاتی مجری او را به عنوان مستاجر قانونا موظف به نگهداری هرچه بهتر از جنگل میکند. او مسئول و پاسخگو به کلیه اتفاقاتی است که در طرح صورت میگیرند. جنگلها بدون طرح و عملا بدون مجری، خانههای بی در و پیکری هستند که مانند جنگلهای زاگرس و غیره به سمت سوی نابودی کشیده میشوند. سازمان منابع طبیعی به عنوان متولی منابع طبیعی مسئولیت تهیه طرحهای جنگلداری را با توجه به پتانسیلهای منطقه و نظارت بر اجرای آنها به عهده دارد، وظیفه حفظ، احیا و پایداری جنگل هم به عهده مجری طرح و مسئول خروج دام از جنگل، ممانعت از تغییر کاربری و تجاوز به عرصههای طرح، جلوگیری از قاچاق چوب، حفظ جادهها، تمهیدات برای طغیان رودخانهها و غیره و غیره است.
مجری طرح از لحاظ قانونی به این امر واقف است که در صورت تخلف و عدم نظارت درست و به هنگام موجبات از دست دادن طرح را فراهم میکند، بنابراین با تمام نیرو تلاش لازم را در حفظ و احیای جنگل که همانا تامینکننده منابع حیاتی و اقتصادی و حفظ سرمایه او است به عمل خواهدآورد. تجارب جنگلداری 60 سال گذشته در کشور عملا نشان داده است که منابع جنگلی دارای طرح جنگلداری به مراتب بهتر از جنگلهای بدون طرح حفاظت می شوند. در این جنگلها مشکلات ناشی از حضور دائم دام به تدریج کمتر و در حد قابل اغماض تنزل داده و تغییرات کاربری در آنها در مقایسه با جنگلهای فاقد طرح کمتر مشاهده میشود. بیشترین عرصههای جنگلی از دست رفته شامل مناطقی است که فاقد طرحهای جنگلی هستند. اینکه اینجا و آنجا در تهیه و اجرای طرحهای جنگلداری مشکلاتی وجود داشته است امری است که بر کسی پوشیده نیست اما از طرف دیگر این منابع کم و بیش به خوبی حفظ و حتی در اکثر مواقع نیز کاملا احیا شدهاند. اگر عرصه جنگلی با کمترین پوشش درختی و یا حتی فاقد پوشش گیاهی موجود باشد، ارزش اکولوژیکی آن از نظر علم جنگلشناسی هزاران بار باارزشتر از عرصههایی است که تغییر کاربری در آنها صورت گرفته و به زمینهای صنعتی، کشاورزی و غیره تبدیل شدهاند. جنگل تخریب شده را در هر شرایط و در هر زمانی با توجه دانش جنگلشناسی روز میتوان احیا کرد اما عرصههای تغییر کاربری داده شده به جنگلهای ملی تبدیل نمیشوند. اینکه طرح جنگلداری خودکفا و یا اینکه از بودجه دولت تامین اعتبار شود موضوع دیگری است که بستگی به نوع جنگل و اهدافی که در طرح پیشبینی و به اجرا درخواهد آمد، دارد. بنا بر آمار ارائه شده بیش از سه چهارم جنگلهای کشور منابع جنگلی تخریب شده هستند که نیاز وافر به دخالتهای جنگلشناسی دارند. اجرای صحیح طرحهای جنگلداری ضمن احیا و پایداری جنگلها موجبات افزایش رشد سالانه جنگل و ارتقای تنوع گونهای شده و استواری و استمرار تولید آنها را ضمانت میکند. ترسیب کربن بیشتر توسط جنگلها و تاثیر بیشتر در کم کردن درجه حرارت هوا و از میان بردن خشکسالیهای متعدد سالانه منوط به رشد سالانه هرچه بیشتر کمیت و کیفیت درختان و درختچههای جنگلی است که آنهم تنها با توجه به دخالتهای احیایی و پرورشی میسر است. رها کردن جنگلهای کشور به حال خود آنها را به منابع بیصاحب مبدل میکند که آیندهای جز تخریب تدریجی در آنها قابل پیشبینی نمیشود.
ارسال پاسخ