نفسهای کارگران در موزه صنعت نفت غرب ایران حبس شده است
رازهای جویندگان طلای سیاه پشت درهای بسته
منصور ملایری: کارخانههای سازنده این دستگاهها التماس میکنند این قطعات را دوباره به دست بیاورند. اگر تبلیغات درست انجام شود بیشک کم نیستند گردشگرانی که برای دیدن این موزه راهی ایران میشوند
۱۶ آذر ۱۴۰۰، ۸:۲۵
هیچ دری به این موزه باز نمیشود. محصور میان دیوارهاست. مجبور به زندگی هاویشاموار* است. دچار سرگیجه شده. نمیداند فلسفه وجودیاش چیست. کسی سر از کار کدخدا در نمیآورد. سال ۱۳۹۶ مسئولان وزارت نفت کشور آمدند و تکهتکههای تنش را از زیر خاک بیرون کشیدند. بر سر درش تابلو زدند: «موزه صنعت نفت غرب کشور». افتتاح شد و بعد درش را بستند و رفتند. فقط یک نفر آنجا ماند: منصور ملایری
او از آن پس، یک تنه ایستاده است تا تمام درها را به روی این موزه باز کند اما موانع کم نبود. پردهها را جوری کشیده بودند که گویی نور هم حق ورود به قدیمیترین اسباب و وسایل جستوجوگران نفت جهان را ندارد. آقای ملایری عمرش را برای این موزه گذاشته است. تازه سه سال است پریسا جلیلیان هم به او پیوسته است و با هم دست به کارند تا تاریخچه موزه را مکتوب کنند. ملایری از خوب یا بد روزگار، گذرش به این موزه افتاد و مسئول رسیدگی به امور آن شد، البته با این شرط که موزه بازدید نداشته باشد. چون دری به آن وجود ندارد و برای ورود به آن باید از هفتخان رستم یعنی از در پالایشگاه کنار موزه که خودش قرار بود بخشی از این موزه شود، عبور کند. کارها گاهی به همین اندازه مسخره میشود اما همیشه هم نمیشود درها را بسته نگهداشت. این داستان آن سوی درهای بسته است.
گذشتن از درهای بسته
روزی که با آقای ملایری آشنا شدم، هوای کرمانشاه گرفته بود اما او آنقدر انرژی و عشق به موزه داشت که مرا با تلفن همراه خود به گوشهگوشه موزه برد و تکهتکههای برجای مانده از تاریخ را برایم توضیح داد. انگار هزار سال گذشته از سال ۱۳۹۵ که وزیر نفت به وزیر اقتصاد و دارایی، مبنی بر ضرورت حفظ میراث صنعت نفت در کارخانه حلبسازی و حلبپرکنی پالایشگاه کرمانشاه نوشت و این کارخانه قدیمی، از شمول واگذاری به بخش خصوصی خارج شد. سال ۱۳۹۶ بارها قرار بود با «اکبر نعمتاللهی»، مدیرکل موزههای نفت و بانی امر خیر موزه نفت داشتن در ایران به بازدید این موزه برویم اما وضعیت زمانه با ما یاری نکرد.
حالا چهار سال بعد است. وزیر نفت و مدیرکل موزههای نفت عوض شدهاند و سیاستهایش در قبال موزه مشخص نیست. ولی آقای ملایری هنوز هست و به صورت آنلاین، بدون اپلیکیشن مخصوصی مرا با خود به موزه میبرد و من از دیوارهای سخت و درهای بسته موزه عبور میکنم، گویی خودم در آنجا قدم میزدم. کرونا ما را به از راه دور دیدن خو داده اما باز هر بار میشود با تعجب پا به دنیای مجازی گذاشت. هر تکه از این موزه قصهای داشت. قصهای که ما را پرتاب کرد به آغاز قرن بیستم، زمانی که «ژاک دو مورگان» باستانشناس و زمینشناس فرانسوی با حمایت حاکمان قاجار به دنبال آثار باستانی ایران بود و ناگهان در غرب و جنوب کشور با چشمههای نفتی مواجه شد و سرنوشت ایران را دستخوش حوادث عجیبی کرد.
آنها در آغوش هم بودند: نفت و آثار تاریخی
آنها در آغوش هم بودند. فقط چشمهای ما بسته بود. هنوز هم بسته است اما «ژاک دمورگان» دید و برای اولینبار نتیجه مشاهدات خود از حوضچههای نفتی منطقه «چیاسرخ» در شمال غربی شهر قصرشیرین را در مجلهای به «معادن پارس» به چاپ رساند. همین گزارش یکی از دلایل حضور «ویلیام دارسی» در ایران و کسب امتیاز نفت در ۲۸ می ۱۲۸۰ شد.
دارسی زمینشناسی به نام «اچتی برلز» را برای شناسایی مکانهای احتمالی برای حفاریهای نفت به ایران اعزام کرد. پیشنهاد برلز این بود: «یکی نزدیک قصر شیرین در منطقه سرپلذهاب در غرب ایران و موقعیت بعدی در جنوب نزدیک اهواز و حوالی منطقه چشمههای نفت سفید.» بعدها «باورتون ردوود»، مشاور زمینشناسی وقت دارسی هم نوشت: «در هر دو این مناطق آثار آشکار نفتی وجود دارد.» اما تحت تاثیر نوشتههای دمورگان فرانسوی پیشنهاد داد، کاوش را «چیا سرخ» شروع کنند. او پیشبینی میکرد که نتیجه این کار ایجاد صنعتی سودآور است.
اگر بعدها در خرداد 1287 در جوار یک آتشکده باستانی در منطقه بختیاری، نخستین چاه نفت ایران و خاورمیانه به بهرهبرداری رسید، در منطقه کرمانشاه نیز در قصرشیرین و در نزدیکی مجموعهای از آثار باستانی برجای مانده از روزگار ساسانی، تلاش برای اکتشاف نفت شکل گرفت.
در روزگار منتهی به عقد قرارداد دارسی در سرپلذهاب، «رینولدز»، نماینده دارسی تلاش بسیار کرد تا موافقت عزیزخان و محمدکریم خان، از خوانین کرد را برای زدن چاه نفت جلب کنند. آنها مالک چشمههای نفت منطقه بودند.
قصرشیرین، هممرز با دولت عثمانی بود تا امتداد جنوبی مرز به «نفت شهر» کنونی و از شرق قصرشیرین تا سرپل ذهاب و تنگ گراو و کرند غرب تا کرمانشاهان و تاق بستان میرسید. آثار باستانی و چشمههای جوشان نفت در آغوش هم بودند. آنها مسیری را یافته بودند که از طلا ارزشمندتر بود، از بیستون به سمت سرپل ذهاب و عبور از گردنه «پاتاق» و بنای باستانی «تاقگرا» به جا مانده از روزگار ساسانی و احتمالا مربوط به زمان خسرو دوم، یعنی از 590 تا 628 میلادی به جای مانده بودند. گور دخمههای مادی سرپل ذهاب و در نهایت مجموعه آثار باستانی قصرشیرین: «آتشکده چارقاپی، عمارت خسرو و شبکه آبرسانی باستانی.»
براتعلی از مستحفظین عزیزخان که رینولدز را از کرمانشاه تا سرپل همراهی کرده بود، بارها به مردم گفته بود: «این اجنبی چشم آبی انگار وجب به وجب خاک ما را میشناخت! نقشه داشت و هر جا میرسیدیم کاغذ و دوات در میآورد و چیزهایی مینوشت. به گمانم نقشه گنج داره ای لاکردار…»
حریمهایی که اجنبی نشکست
در فصل سوم قرارداد دارسی آمده: «دولت علیه ایران اراضی بایره خود را در جایی که مهندس صاحب امتیاز بهجهت بنا و تاسیس کارهایی که در فوق مذکور است لازم بداند مجاناً به صاحبامتیاز واگذار میکند… جاهای مقدس و جمیع متعلقات آنها در دایرهای که دویست ذرع شعاع آن باشد مجزی و مستثنی میشود.»
این محدودیت قراردادی باعث میشد تا رینولدز نتواند در جوار این آتشکده باستانی کار حفاری خود را آغاز کند. کما اینکه بعدها در میدان نفتون نیز همین موضوع باعث شد تا حفاری در حریم آتشکده سرمسجد انجام نشود.
عجیب شاید این است که اگر در آن زمان اجنبیها مجبور به حفظ حریم آثار تاریخی بودند، این روزها کم نیست خبرهایی که از تاق بستان و بناهای تاریخی ایران به گوش میرسد که خودمان حریمها را میشکنیم تا تلهکابین بسازیم یا دامداری و از بد روزگار، هتل!
زیرخاکیها و چرخ زندگی قفلشده مردم
حالا از آن روزگار حضور اجنبیها برای ما دستگاههایی مانده که میتواند خاطرات قرن را و رویای جستوجوی طلای سیاه در جهان را به تماشا گذاشت. به تازگی سران کشورهای جهان در اجلاس «گلاسکو» گرد هم آمدند، به امید اینکه سوختهای فسیلی از چرخه صنعت حذف شوند تا زمین و آدمها زنده بمانند اما این یادگارهای مهم جهانی را ما پشت درهای بسته نگهداشتیم و فریاد میزنیم: حالا چه غلطی بکنیم توریست وارد کشور شود، شاید چرخ زندگی قفلشده مردم بگردد. این در حالی است که بیش از ۱۶هزار ایرانی برای رسیدن به «جمعه سیاه» راهی ترکیه شدند.
با این حال آقای ملایری بدون توقف با درک اهمیت این دستگاهها و وسایل به جا مانده آنها را یکی یکی از دل خاک بیرون میکشد و تمیز میکند به امید روزی که درهای موزه باز شود. او تا امروز یک دستگاه ژنراتور و مبدل حرارتی و دو دستگاه پمپ استیمی یا بخار و قطعات دیگر را به نمایش درآورده است.
او میگوید: «نمیدانید چه گنجینهای اینجا نهفته است. مردم جهان هم نمیدانند. از کجا باید بدانند؟ اگر درهای این موزه باز شود شاید امیدی پیدا شود. ولی همین الان هم کارخانههای سازنده این دستگاهها التماس میکنند این قطعات را دوباره به دست بیاورند. اگر تبلیغات درست انجام شود بیشک کم نیستند گردشگرانی که برای دیدن آن راهی ایران میشوند.»
اما درها همچنان بسته است. ما قدم برنمیداریم اما نمایندگان دارسی، با همه مشکلاتی که برای آوردن ماشینآلات و آذوقه از راه دریا به بصره و بعد از بغداد به ایران داشتند، همه راهها را سهل کردند و حتی چشم بر کارشکنیهای مداوم دولت عثمانی بستند.
تولید نفت در این منطقه اما آنقدر زیاد نبود که ادامه آن مقرون به صرفه باشد. رینولدز برای دومینبار شانس خود را در منطقه چیاسرخ و در نزدیکی چاه شماره یک آزمود و نفت حاصل از دومین چاه در ژانویه 1904 با فشاری افزونتر از نوبت پیشین آغاز و حتی به تولید یکصد و بیست بشکه در روز رسید.
تا اینجای کار، دارسی حدود یکصد و پنجاه هزار لیره از سرمایه خود را از دست داده بود و همین هنگام بود که در لندن به دوستانش گفته بود: «هر کیسه حجمی دارد و جیب من هم محدود است!» با این حال خبر کشف نفت در چیاسرخ باعث خوشحالی او و دوستانش در لندن شد. خوشحالی که زیاد طولانی نبود و در ماه مه همان سال (1904 میلادی) با انتشار خبر خشک شدن مخزن نفت چاه سرخ به ناامیدی بدل شد. حفاری در منطقه چیاسرخ هر چند از نظر اقتصادی تجربهای ناموفق بود اما باعث توجه همسایه غربی ایران به این منطقه شد و شاید به همین دلیل نیز بود که در سال 1913 و تجدید نظر در خط مرزی ایران و عثمانی، این منطقه به عثمانی پیوست و امروزه در کشور عراق یکی از منابع نفتی این کشور است.
اما بشنوید از عاقبت جویندهای که یابنده است، رینولدز بعد از تلاش ناموفق در چیاسرخ به یکی دو جای دیگر، همچون مامتین در رامهرمز و دالکی در بوشهر نیز سر زد و سرانجام در نخستین روزهای خرداد ماه 1908 میلادی بود که در میدان نفتون، گوهر مقصود را یافت و بعدها تاریخ ایران با این کشف دستخوش حوادث بسیار شد.
نفسهای کارگرانِ اعماق تاریخ را حبس نکنید
در کنار این چشمههای نفتی، برای جابهجایی نفت نیاز به برپایی حلبسازی هم بود. حلبسازی از جنگ جهانی دوم باقی مانده بود. در این موزه یادگارهای بسیار از آن دوران باقی مانده که آقای ملایری نشانمان میدهد. گویی صدای نفسهای کارگران از اعماق تاریخ شنیده میشود. ایران بیطرف است اما کارگران در کارند. آنها با دستهای آغشته به نفت، نان بر سر سفرههایشان میبردند.
گزارش شده این کارخانه در سال 1340، 71 کارگر دائم داشته که قادر بودند روزانه هشت هزار حلب تهیه کنند. در مجله «آیینه»، یکی از نشریات قدیمی صنعت نفت در تاریخ مهرماه سال 1340 با عنوان «کارخانه حلبیسازی پالایشگاه کرمانشاه» آمده: «معمولا در مواقع ضروری و احتیاج، با 2 ساعت اضافه کار در روز میتوان ده هزار حلب تهیه و پر کرده، تحویل داد. احتیاجات مظروف اداره کل پخش که در کرمانشاه تهیه میشود، سالیانه بالغ بر 2 و نیم میلیون حلب است که کلیه آن در کارخانه حلبیسازی کرمانشاه تهیه میشود. این حلبها از مواد نفتی – بنزین – نفت چراغ – نفت گاز و امشی پر و جهت توزیع به اداره پخش تحویل میگردد. کلیه احتیاجات امشی کشور که بالغ بر 2 میلیون لیتر در سال است، در این کارخانه تهیه و در حلبهای 18 لیتری پر و تحویل اداره پخش میشود. حمل حلبها به وسیله کامیونهای پیمانکار از کارخانه حلبیسازی انجام و روزانه معمولا بین 8 تا 10هزار حلب به وسیله کامیونهای مزبور بارگیری و طبق برنامه تنظیمی اداره پخش به نقاط تعیینشده توزیع میشود.»
درهای این موزه باید باز شود. صدای نفس کارگران از اعماق تاریخ، صدای جستوجوگران نفت و فتنههایی که از آن برانگیخت باید به گوش جهان برسد. یکی از مسئولان وزارت نفت به این سوال پاسخ دهد: چه زمانی زندگی هاویشاموار موزه صنعت نفت غرب کشور به پایان میرسد؟
*اشارهای است به دوشیزه هاویشام، یکی از شخصیتهای رمان آرزوهای بزرگ، نوشته چارلز دیکنز؛ زنی ثروتمند که در عمارتی تاریک و به دور از نور آفتاب زندگی میکرد.
برچسب ها:
آثار تاریخی، طلای سیاه، منصور ملایری، موزه، موزه صنعت نفت غرب کشور، نفت، نفت و آثار تار یخی
پیشنهاد سردبیر
مسافران قطار مرگ
مطالب مرتبط
اداره کل میراث فرهنگی سمنان موضوع فروش دو کاروانسرای «آهوان» را تایید کرد
حراج میراث جهانی
مقایسهٔ ظرفیت یک تجربهٔ جهانی موفق با شهرهای تاریخی ایران
«گرنویل» داستان موفق یک احیا
بهبهانهٔ دیده شدن کرکس ریشدار در بلندیهای البرز کوه
پرواز «همای سعادت» از «کُنار صندل» تا «کاخ سفید»
رئیس جامعهٔ اقامتگاههای بومگردی به «پیام ما» خبر داد
مُهر تعطیلی بر پیشانی ۵۰۰ بومگردی
گفتوگوی «پیام ما» با رئیس موزهٔ ملی ایران
بازدید از موزهها در سبد تفریح ایرانیها جایی ندارد
فرونشستهای محوطه تاریخی مرودشت به ۲۰ سانتیمتر رسید
فرونشست زیر پای آثار تاریخی
با حضور کارشناسان انجام شد
بررسی ابعاد تدوین سند ملی موزهداری
عملیات یکماههٔ احداث جادهٔ ترانزیتی یک شهرک صنعتی حریم منظر محوطهٔ باستانی «ویگل» را زیر و رو میکند
جادهکشی علیه میراث فرهنگی
مردی که سرنوشتش الواح شد
اقوام ایرانی برای تزئین لباسهای خود هنری داشتند که در این دوران جایی ندارد
خداحافظی با زیور زنان عشایر سنگسر
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- 8 نمایندگی تعمیر پکیج ایران رادیاتور در تهران + اطلاعات تماس
- اسپیکر بلوتوثی ارزان و باکیفیت: کدام مدلها را بخریم
- کیفیت و زیبایی را با خدمات دندانپزشکی دکترتو کلینیک تجربه کنید
- علائم دندان آسیاب درآوردن کودکان چیست؟ 5 علائم + راه تسکین
- اجاق گازهای ﺧﺎﻧﮕﯽ بدون ترموکوپل توقیف و جمعآوری میشود
- معرفی تورهای خارجی ارزان
- آلبوم جدید مُجال ظرفیت جدی و جدیدی از موسیقی را فریاد میزند!
- آیا مشاوره حقوقی تلفنی کاربردی است؟
- برونشیت کودکان چیست و چه علائمی دارد؟
- برگزیدگان اجلاس توسعه نرمافزار ایران (۲۰۲۴) معرفی شدند بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید