پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | هیچ جای غزه امن نیست

گزارش نیویورکر از شب‌ها و روزهای یک خبرنگار فلسطینی در غزه

هیچ جای غزه امن نیست

دیوید رمنیک، خبرنگار مجله نیویورکر برای دیدن و صحبت با خبرنگاری فلسطینی، به غزه رفته است.





۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۲۳:۰۴

حازم بلوشه، خبرنگاری باسابقه در شهر غزه است که گزارش‌هایش در واشینگتن‌پست و سایر رسانه‌ها منتشر می‌شود. او 42 سال دارد و تقریبا تمام عمرش را در غزه زندگی کرده است. حالا بیش از یک هفته است که در آنجا جنگی دیگر، نزاعی دیگر، موشک‌پرانی‌ها و بمباران‌هایی بیشتر را پوشش می‌دهد و آمار تلفات همینطور بالا می‌رود.

دیوید رمنیک، خبرنگار مجله نیویورکر برای دیدن و صحبت با خبرنگاری فلسطینی، به غزه رفته است. او در گزارشش می‌نویسد: اولین‌بار که او را دیدم و از حالش پرسیدم، گفت: «نفسی می‌آید؛ فعلا زنده‌ایم.» دیروقت بود و همسر و فرزندان حازم به خواب رفته بودند. حازم ادامه داد: «فعلا اینجا انفجار دیگری رخ نداده است. فقط صدای پهپادهای اسرائیلی را که از بالای سرم رد می‌شوند، می‌شنوم.»
حازم روز دوشنبه از سرنوشت زنی به نام صنعا الکولاک گزارش داده بود که پنجاه و اندی سال داشت و خانه‌اش در بمباران ویران شده بود؛ او و پسر بزرگش ساعت‌ها زیر آوار دفن شده بودند. کارگران امدادی آنها را بیرون کشیدند و آنها جان سالم بدر بردند. صنعا اما در بیمارستان فهمید که بسیاری از اعضای خانواده‌اش – شوهرش، دو پسرش، دخترش، عروسش و نوه یک ساله‌اش- در حملات هوایی جانشان را از دست داده‌اند.
حازم ساعت‌ها بعد از انتشار این خبر به خبرنگار نیویورکر می‌گوید: «وحشتناک و بسیار جگرسوز بود اما احساسات من چه اهمیتی دارد؛ مهم این است که آنها چه احساسی دارند. باید جزئیات را با دقت ارائه کرد. قطعا من یک فلسطینی هستم و البته یک انسان. درد آنها را احساس می‌کنم. این درد را در چشمانشان می‌بینم اما وقتی موضوعِ کار پیش می‌آید، روزنامه‌نگاری چیزی متفاوت است.»
حازم خود را با پزشکی مقایسه می‌کند که علی‌رغم هرج‌ومرج اطرافش باید کارش را ادامه دهد: «شما با خون و درد روبه‌رو می‌شوید اما باید احساساتتان را کنترل کنید.» حازم می‌گوید کارش «گفتن حقیقت» است: «من روایت‌های انتقادآمیزی را هم در مورد حماس نوشته‌ام… ادعا نمی‌کنم که در کشوری آزاد زندگی می‌کنم. دو سه بار بازجویی شده‌ام چون از گزارش‌هایم خوششان نیامد.»
حازم در گزارشی که اخیرا نوشته بود، از زبان یکی از مقامات اسرائیلی نقل قول شده که مرگ غیرنظامیان و عزیزانشان «غیرعمدی» است. او در گزارشش به قول آویو کوچاوی، رئیس ستاد اسرائیل اشاره می‌کند مبنی بر اینکه وسعت بمباران‌ها بخشی از «مفهوم پیروزی» است و این مفهوم متمرکز است بر «یک ماشین جنگی کاملا کُشنده که می‌تواند توانایی‌های دشمن را در کمترین زمان از بین ببرد و کمترین تلفات را هم داشته باشد.» در حالی که تاکنون در آخرین شمارش، دویست فلسطینی از جمله ده‌ها کودک جان باخته‌اند. در طرف مقابل 10 اسرائیلی کشته شده‌اند.
«روبا»، همسر حازم، اهل کرانه باختری است. آنها دو پسربچه مدرسه‌ای به نام «آدم» و «کَرَم» دارند. این خانواده با اعضای دیگر خانواده از جمله پدر و مادر روبا، در یک ساختمان چهار طبقه زندگی می‌کنند. حازم در ماه سپتامبر یادداشتی نوشت در مورد زندگی در غزه در دوران پاندمی. او در یادداشتش از دورانی نوشت که یکی از پسرانش نوزاد بود: «آیا می‌توانم از او محافظت کنم و زندگی خوبی را برایش در این غزه محصور رقم بزنم؟» حازم در یادداشت خود می‌نویسد: «این پرسش از آن زمان تاکنون از بین نرفته است. چرخه ثابت خشونت میان اسرائیل و حماس، گروه شبه‌نظامی که بر غزه حکمرانی می‌کند، تاکنون به معنای شب‌های انفجار، دو جنگ تمام‌عیار بوده است. موشک‌ها… اخیرا برخی از گروه‌های شبه‌نظامی بالن‌های آتش‌زا را به هوا فرستاده‌اند که باعث آتش‌سوزی در جوامع و مزارع اسرائیل می‌شود. اسرائیل هم هر شب با منفجر کردن تاسیسات حماس تلافی می‌کند. این پس‌زمینه خشونت‌آمیز زندگی ماست.»
خبرنگار نیویورکر در گزارشش می‌نویسد: یکشنبه و دوشنبه با حازم حرف می‌زدم و حرف‌هایمان طولانی شد. او گفت که خودش را نسبتا «ممتاز» می‌داند. او برخلاف بسیاری از مردم غزه، به خارج از این شهر سفر کرده و موفق شده مدرک روزنامه‌نگاری و روابط بین‌الملل را در ترکی کسب کند. او می‌گوید: «می‌توانی تصور کنی که کسی تابه‌حال از این شهر خارج نشده باشد؟ آنها نمی‌دانند دنیای بیرون از این شهر چه شکلی است. آنها امیدشان را از دست داده‌اند. شاید بعضی‌ها هم به این وضعیت عادت کرده باشند. اما این وضعیت، عادی نیست… از میان دو میلیون نفری که اینجا هستند، دست‌کم نیمی از آنها حتی یک‌بار هم از غزه خارج نشده‌اند. گرچه اینترنت و ماهواره داریم، اما اینها که باعث تجربه زندگی بیرون از غزه نمی‌شوند. مردم غزه فقط این چیزها را تماشا می‌کنند، می‌بینند.»
حازم می‌گوید که مردم غزه آموخته‌اند که با احساسی دائمی از خطر و بلاتکلیفی زندگی کنند. او می‌گوید: «حتی وقتی همه‌چیز آرام است یا به نظر آرام می‌آید، در واقع اینطور نیست. کمبود برق و آب آشامیدنی داریم. غزه، شهری ساحلی است اما مردم نمی‌توانند با خیال راحت در دریا شنا کنند چون فاضلاب، زیاد است. هیچ چیزی ثبات ندارد. هیچکس نمی‌تواند کسب‌وکاری داشته باشد. ناگهان یک جنگ شروع یا نزاع‌ها تشدید می‌شود و گذرگاه‌ها بسته می‌شود و با کمبود منابع روبه‌رو می‌شویم. جدای از آن، محدودیت‌هایی هم از طرف حماس وجود دارد که آزادی‌های شخصی زنان و دختران را محدود می‌کند.»
حازم می‌گوید: «وقتی در میانه یک درگیری و در شهری محصور زندگی می‌کنید، کارِ یک روزنامه‌نگار بسیار پیچیده است.» همسر حازم که اهل کرانه باختری است، هیچ‌گاه تا پیش از آن‌که به غزه بیاید، جنگ را تجربه نکرده بود. حازم می‌گوید: «من در دوران جنگ 2008-2009 مجرد بودم و آزادتر بودم؛ هرجا که نیاز بود، می‌رفتم. این روزها هرجا بروم خطرناک است. وقتی به همسرم می‌گویم که می‌خواهم بیرون بروم و با مردم صحبت کنم، او بهم‌می‌ریزد و اعصابش خُرد می‌شود. او دائما با اضطراب با من تماس می‌گیرد و می‌پرسد: حالت خوب است؟ زود برگرد. دیر نکنی.»
حازم ادامه می‌دهد: «این یکی از سخت‌ترین چیزهاست. اینکه پدر باشی و فقط مسئولیت خودت را نداشته باشی. گاهی به این فکر می‌کنم که اگر بمیرم، چه اتفاقی برای خانواده‌ام می‌افتد. زندگی در اینجا برایم باورنکردنی است. مردم غزه انسان‌های خوبی هستند؛ آنها لیاقت زندگی بهتری دارند.»
حازم می‌گوید: «متنفرم از اینکه می‌شنوم کودکان در مورد اتفاقات جاری، در مورد جنگ، گلوله، موشک و سیاست حرف می‌زنند. یا وقتی می‌بینم کودکان مجروح شده‌اند، زبانم بند می‌آید. امروز به بیمارستانی رفتم و نوزادی را دیدم که در حمله‌ای هوایی مصدوم شده بود. او مادر و برادران و خواهرانش را از دست داده بود. این نوزاد تنها بازمانده خانواده‌اش بود. واقعا چرا؟ چه حرفی می‌توان زد؟»
دیوید رمنیک، خبرنگار نیویورکر، پیش از جدا شدن از حازم، از او در مورد روزهایش می‌پرسد؛ اینکه از وقتی بیدار می‌شود، تا پایان روز، چه می‌کند: «خب بستگی دارد به شدت بمباران‌های هوایی شب قبل. معمولا بیدار می‌شوم، خبرها را می‌خوانم، با همکارانم در بیت‌المقدس خبرها را بررسی می‌کنم و در مورد گزارش روز حرف می‌زنیم. به خیابان می‌روم و با مردم گفت‌وگو می‌کنم یا مصاحبه‌های تلفنی می‌گیرم. سپس شروع می‌کنم به نوشتن. مهم‌ترین اتفاق‌ها در شب می‌افتد، وقتی همه‌چیز درهم است. باید کودکانم را آرام نگه دارم و سرشان را بند کنم که متوجه نشوند بیرون چه خبر است اما چگونه باید جانشان را حفظ کنم؟ هیچ جای امنی در غزه وجود ندارد.»

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:

، ،





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

مطالب مرتبط

میانکاله روی خط بحران

محیطبانان پناهگاه حیات‌وحش میانکاله جلوی ورود مصالح غیرمجاز به منطقه را گرفتند

میانکاله روی خط بحران

آشوراده؛ گره‌ای که به‌دست دولت کور شد

آشوراده؛ گره‌ای که به‌دست دولت کور شد

تشویق مردم به کاهش استفاده از کیسه‌های پلاستیکی ادامه دارد

تشویق مردم به کاهش استفاده از کیسه‌های پلاستیکی ادامه دارد

اهمیت تاثیر تغییر اقلیم بر سلامت و ایمنی کارگران

رئیس انجمن متخصصین بهداشت حرفه‌ای مطرح کرد

اهمیت تاثیر تغییر اقلیم بر سلامت و ایمنی کارگران

پساب‌ها، مشکل اصلی شهرهای ساحلی است

رئیس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان «نور»:

پساب‌ها، مشکل اصلی شهرهای ساحلی است

صدای ما را بشنوید

فعالان محیط‌زیست در «دادگاه بین‌ آمریکایی» از تأثیر تغییراقلیم بر زندگی مردم می‌گویند

صدای ما را بشنوید

پلاستیک، آفتی برای حیات

شعار امسال روز زمین «متحد شدن برای آینده‌ای بدون پلاستیک» است

پلاستیک، آفتی برای حیات

نسخه پایداری در «کندوان»

معماری سنتی ایران چگونه به اقلیم توجه می‌کرد؟

نسخه پایداری در «کندوان»

معدن‌کاوی در کمین«دره‌برفی»

در منطقه‌ای که فعالان محیط زیست خوزستان پیشنهاد تأسیس ژئوپارک داده‌اند، مجوز برداشت معدن صادر شد

معدن‌کاوی در کمین«دره‌برفی»

فصل تعارض پلنگ در هرمزگان

گرمای تابستان در میناب،‌ طعمهٔ گوشتخواران وحشی این منطقه را کاهش می‌دهد

فصل تعارض پلنگ در هرمزگان

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *