سایت خبری پیام ما آنلاین | محمد علی علومی داستان نویس و پژوهشگر در گفت و گو با پیام ما: کرمان؛ سرزمین اسطوره های رنگارنگ است

محمد علی علومی داستان نویس و پژوهشگر در گفت و گو با پیام ما: کرمان؛ سرزمین اسطوره های رنگارنگ است





۲۲ فروردین ۱۳۹۵، ۲۰:۵۱

محمد علی علومی داستان نویس و پژوهشگر در گفت و گو با پیام ما:
کرمان؛ سرزمین اسطوره های رنگارنگ است

«سوگ مغان»، «آذرستان»، «شاهنشاه در کوچه دلگشا»، «اندوهگرد» همگی یادآور نامی آشنا برای اهالی هنر و قلم است.
نویسنده ای که علیرغم زندگی چند ساله در پایتخت هنوز قلبش برای کوچه باغ های بم می تپد و با شوق به جای جای کرمان مسافرت می کند.
اسطوره نیز جزو جداناشدنی رمان های علومی است که در این زمینه پژوهش هایی نیز دارد. او داشته های علمی و همه دانش خود را وقف معبد داستان کرده است.
بسیاری از داستان های علومی در فضای کرمان می گذرد و از اصطلاحات کرمانی هم زیاد استفاده کرده است. وی در این خصوص می گوید:«یکی از کار های نویسندگان، لغت سازی و افزودن به دایره لغات مخاطبان است. تهران به این جهت که دویست سال است پایتخت ایران است، اقتدار سیاسی پیدا کرده و به وسیله همین اقتدار لهجه خود را به همه کشور تحمیل کرده است. و در حال حاضر اغلب لهجه ها تهرانی است. در حالی که بسیاری از لغات ریشه دار با دایره معنایی وسیعی در کرمان وجود دارد که می تواند به غنای زبان فارسی بیفزاید.
در کوهپایه به شب های مهتابی می گویند «آغوش ماه»! ببینید چه تصویر سازی زیبایی است. از این نمونه ها در لهجه های مختلف کم نیست. این کلمات به خودی خود فضا سازی می کنند. در یک محیط روستایی وقتی می گویند « روز به کوه رفت» ناخودآگاه به کوه و خورشید شخصیت بخشی می شود. فضای فرهنگی مرتبط با طبیعت چنین ویژگی هایی دارد. در حالی که شما وقتی می گویید « غروب شد » با یک بیان کاملا رسمی و بی روح طرف هستید.»
وی معتقد است:«استفاده از اصطلاحات بومی و محلی تا جایی که افراط نشود و غیر کرمانی ها از فهم آن عاجز نشوند، مجاز است.»
علومی با اشاره به سابقه دیرین کرمان می افزاید:«کرمان به خاطر پیشینه مدنیت ماقبل آریایی، اسطوره هایی رنگارنگ دارد. این اسطوره ها در دوره ساسانی پررنگ تر است. از اساطیر مهر پرستی که متعلق به زرتشت است نمونه های آشکاری در کرمان می بینیم. موقعیت جغرافیایی این منطقه نیز به گونه ای بوده است که بسیاری از شاهان اگر می خواستند تشکیل سلسله بدهند به این منطقه هجوم می آوردند. چون از طریق این منطقه به هند و خلیج فارس و آبهای آزاد احاطه پیدا می کردند. اردشیر بابکان، اردشیر سوم در دوره باستان به این منطقه نظر داشتند. آغا محمد خان قاجار نیز پس از فتح کرمان توانست نفس راحتی بکشد و خود را شاه ایران بنامد. حتی من به چشم خودم سه مورد از تأثیرات فرهنگ یونان بر کرمان را تا کنون شاهد بوده ام. در بافت به پاشنه پا می گویند «آشیلو پا» که اشاره دارد به اسطوره آشیل در یونان. در جبال بارز قصه اودیس را باور دارند و آن را به صورت محلی روایت می کنند. چاقوهایی در راین ساخته می شود که به ان «آرپاتیش» گفته می شود و بسیار شبیه شمشیر های یونانی است. من نقش و نمود اسطوره ها را در «سوگ مغان» پر رنگ تر می بینیم.»
علومی معتقد است که استفاده از اساطیر، داستان را به زبان فاخر نزدیک و فهم آن ا برای مخاطب دشوار نمی سازد. این پژوهشگر ادامه می دهد:«آثاری مثل صد سال تنهایی یا برخی آثار استوریاس و تعدادی از نویسندگان آمریکای لاتین و از آن جمله پارادمر همه بر اساس اسطوره های سرخپوستی شکل گرفته است و مخاطب جهانی هم یافتند.
تصور من بر این است که وقتی امکان دارد از باورهای عشایر سرخپوست دنیای داستان وارد شد به طریق اولی ما ایرانیان که با سابقه هزاران ساله در مدنیت و فرهنگ و از طریق مهر پرستی، مانویت، زروانی گری، مزدکی بر فرهنگ جهان مؤثر بوده ایم، امکان بالقوه ای نسبت به نویسنده های اسپانیایی زبان داریم که اساطیر را وارد داستان معاصر کنیم. این امر در شعر معاصر ایران بسیار اتفاق می افتد مانند اخوان، شفیعی کدکنی، شاملو اما در داستان کمتر به وقوع پیوسته است؛ مگر در داستان های غلامحسین ساعدی. به عبارتی هنوز ادبیات داستانی ما ورود چشمگیری به قلمرو جذاب اسطوره ها نداشته است.»
این داستان نویس نامدار با بیان این که عرفان و فلسفه دو جزو جداناشدنی اسطوره ها هستند خاطرنشان ساخت:«عرفان و فلسفه از دنیای اسطوره جدا نیستند. به عبارتی اسطوره اولین ریشه های درک عرفانی و سپس درک عرفانی و فلسفی از هستی محسوب می شوند. برای همین است که برخی از مجموعه داستان هایی که نوشتم مثل اندوهگرد، ظلمات و یا سوگ مغان مورد توجه کسانی قرار گرفت که در فلسفه تحصیلات داشته اند.»
وی تکیه بر اساطیر ایرانی و پیشینه داستانی را موجب غنای ادبیات فارسی دانست و افزود:« ادبیات اروپا چهارصد سال است که روشمند و علمی به جهان نگاه می کند. از آن جمله به ادبیات و هنر ورود علمی داشته است.
به طوری که هانری کربن عرفان ما و متون سنگین ما را به خودمان معرفی می کند. برتلس، نیکول سون و امثال اینها که روشمند بار آمده اند مثنوی را به ما معرفی می کنند. نبود ذهن روشمند در بین ما ایرانیان زمینه ای شده است که آثار قدرتمند خود مثل هزار یکشب، نظامی، عطار و … را نشناسیم و به آنها به چشم خرافه و با ادبیات کهن و منسوخ نگاه کنیم در حالی که برای پژوهشگران غرب همین ادبیات، حیرت انگیز است. ساختارگراهای روز، سمک عیار را رمان به شمار می آورند. مارکز یکی از منابع اصلی خود را در صد سال تنهایی همان هزار و یک شب می داند. حافظ و سعدی پس از ترجمه شدن به زبان های اروپایی بر شعر اروپا تاثیر فراوان گذاشته اند. سردرگمی و عدم شناخت از جهان سنت و جهان مدرن، یک دنیای آشفته برای ما ایجاد کرده که نه سنت را به خوبی می شناسیم و نه دنیای جدید را. برای همین منبع و مرجع تقلید در نزد عده ای از نویسندگان، ادبیات صادره از فرنگ است. بدون این که عقل نقاد میان باشد تا به نظریه پردازی و خلاقیت در امر هنر بپردازد.»

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *