پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | کاهش تنوع زیستی با نگاه اقتصادی به جنگل

نتایج پژوهشی دربارهٔ طرح‌های جنگلداری در ایران نشان داد

کاهش تنوع زیستی با نگاه اقتصادی به جنگل

ایجاد روشنه­‌های بزرگ ناشی از دخالت­‌های انسانی، زمینه را برای حضور غالب گونه­‌های گیاهی مهاجم مانند تمشک و سرخس و افزایش گونه­‌های درختچه­‌ای مثل ازگیل و ولیک فراهم می‌کند





کاهش تنوع زیستی با نگاه اقتصادی به جنگل

۲۲ آذر ۱۴۰۲، ۲۱:۳۶

|پیام ما| تعریف مورد اجماع فعلی از جنگل، آشکارا بر سنگ بنای نگاه اکونومیک استوار شده است و کارکردهای اکولوژیک جنگل را به رسمیت نمی‌­شناسد. تجربهٔ عملی در ساختار مدیریتی و حفاظتی جنگل­‌های کشور هم بیانگر این است که بیش از ۹۳ درصد سطح جنگل­های کشور به‌دلیل عدم همخوانی با مبانی اقتصادی و به‌طور مشخص ناتوانی در تولید چوب، از چتر حمایتی نگرش «جنگلداری» محروم و به‌نوعی رهاشده هستند.

جنگل‌ها در ایران شرایط مساعدی ندارند و این امر بر هیچ‌کس پوشیده نیست، برای بهبود شرایط سازمان منابع‌طبیعی در کنار فعالیت‌های همیشگی خود، به‌دنبال کاشت یک میلیارد نهال است،‌ گروهی از کارشناسان طرح‌های جنگلداری در شمال را پیشنهاد می‌دهند و گروه دیگری راهکار را در جنگلداری اکولوژیک می‌دانند. «پیام ما» در این دو سال کوشیده است دیدگاه‌‌ کارشناسان مختلف را پوشش دهد. این‌بار سراغ مقاله‌ای به‌عنوان «تحلیلی بر طرح‌های جنگلداری در ایران و لزوم تحول جنگلداری اکونومیک به جنگلداری اکولوژیک» نوشتهٔ «حنیف‌رضا گلزار»، کارشناس ارشد تحقیقات مؤسسهٔ تحقیقات خاک و آب کشور و «الهام صدیقی»، دانش‌آموختهٔ محیط زیست و آمایش سرزمین و پژوهشگر دانشگاه سمنان رفته است.

 

نگارندگان این پژوهش با انتقاد از طرح‌‌های جنگلداری مبتنی‌بر نگاه اقتصادی،‌ این رویکرد را دارای پیامدهای اکولوژیک می‌دانند که یکی از آنها به توان ترسیب کربن در خاک جنگل برمی‌گردد. «بهره­‌برداری چوبی از جنگل‌­ها با هر هدفی که صورت گیرد، به‌دلیل افزایش «حجم روشنه» در پی کاهش تراکم تاج پوشش و تنک‌­سازی جنگل (از جمله افزایش روشنهٔ ناشی از برداشت و حذف تاج درختان کهنسال در فرآیند بهره‌برداری) افزون‌بر فاکتورهای زیستی می‌­تواند بر فاکتورهای غیرزیستی مانند دما، وقوع یخبندان، مقدار رطوبت هوا و رطوبت خاک نیز اثر بگذارد. در پهنه­‌های جنگلی با ایجاد و افزایش روشنه، شدت نور و حرارت واردشده به اکوسیستم محیط افزایش می‌یابد. برخورد مستقیم ریزش‌­های جوی سبب افزایش رطوبت خاک و لاش‌برگ‌­ها شده و مجموع کارکرد این تغییرات تحمیل‌شده بر اکوسیستم، منجر به کاهش حجم هوموس خاک و انتقال مواد غذایی از لایهٔ آلی به لایهٔ معدنی خاک می‌­شود. کاهش حجم هوموس و مواد آلی در پی فرآیند معدنی شدن، می‌­تواند خاک جنگل را از منبع ذخیره‌کنندهٔ کربن به منبع تولیدکنندهٔ کربن تبدیل کند.»

 

البته گلزار و صدیقی تأیید می‌کنند که دربارهٔ مقدار کربن ترسیب‌یافته در خاک‌­های جنگلی شمال ایران مطالعات جامعی انجام نشده، ولی برخی مطالعات پراکنده بیانگر این است که ارتباط معنی‌دار و مشخصی بین حجم تودهٔ سرپا با مقدار کربن ترسیب‌یافته در خاک وجود دارد. «برای نمونه مقدار کربن ترسیب‌یافته در خاک جنگل‌­های ناحیهٔ «دلدره» در جنگل­‌های گلبند با ۳۱۲ مترمکعب حجم سرپا تا عمق ۳۰ سانتی‌متری معادل ۱۵۹.۵ تن در هکتار برآورد شده که این مقدار در خاک جنگل­‌های ناحیهٔ «توسکاچال» با میانگین حجم سرپای ۱۵۶ مترمکعب نزدیک به ۷۹ تن در هکتار برآورد شده است».

 

فارغ از ترسیب کربن، نگارندگان این پژوهش تأثیر جنگلداری اقتصادی بر تنوع زیستی را بررسی کرده و در این زمینه آورده‌اند: «ایجاد روشنه­‌های بزرگ (روشنه­‌های بزرگتر از ۳۰۰ تا ۶۰۰ مترمربع)، ناشی از دخالت‌­های انسانی به‌دلیل تغییر شرایط محیطی داخل روشنه، زمینه را برای حضور غالب گونه­‌های گیاهی مهاجم مانند تمشک و سرخس و افزایش گونه­‌های درختچه‌­هایی مثل ازگیل و ولیک فراهم می‌کند؛ چراکه سطح بیش از حد روشنه‌­ها سبب گسترش گونه­‌های علفی و چوبی نامناسب و ناخواسته در روشنه­‌های جنگلی می‌­شود. با افزایش مساحت روشنه در جنگل­‌های هیرکانی-کاسپیانی ایران، از فراوانی نونهال گونه­‌های راش و ممرز کاسته و بر فراوانی نونهال‌­های گونهٔ پلت افزوده می‌­شود.»

 

آنها در بخش دیگری از پژوهش خود به تأثیر جنگلداری اقتصادی و کاهش کمیت و کیفیت منابع آب پرداخته‌اند: «یکی از با ارزش­ترین خدمات اکوسیستم­‌های جنگلی تولید آب شیرین است. حوضه­‌های آبریز جنگلی و تالاب‌­ها، سه‌چهارم آب شیرین قابل دسترسی جهان را برای تأمین نیازهای خانگی، کشاورزی، صنعتی و اکولوژیکی فراهم می‌­آورند. به‌طوری‌که در ایالات متحدهٔ آمریکا بیش از ۵۰ درصد آب تولیدی وابسته به حوضه­‌های آبخیز جنگلی است. بررسی­‌ها در ایران نشان می‌­دهد هر هکتار از عرصه­‌های جنگلی در حوضهٔ آبخیز دارابکلا در جنگل­‌های هیرکانی-کاسپیانی نیز سالانه معادل سه هزار و ۲۲۴ مترمکعب آب شیرین تولید می‌­کند.»

آنها همچنین در این پژوهش تأکید کرده‌اند که پوشش جنگلی متراکم با هدایت آب باران به سفره­‌های آب زیرزمینی نقش مهمی در کاهش تولید رواناب سطحی دارد. بنابراین، هر اقدامی که موجب کاهش تراکم جنگل­‌ها شود، موجب افزایش تولید رواناب سطحی و کاهش حجم آب واردشده به سفره­‌های آب زیرزمینی می‌­شود. «در حوضهٔ آبخیز دارابکلا در شمال ایران نیز بیشترین حجم رواناب سطحی تولیدی به مقدار سه هزار و ۷۴۳ مترمکعب در هکتار مربوط به عرصه با کاربری انسان‌ساخت بوده و پس از آن کاربری‌­های زراعی با سه هزار و ۶۰۱ و باغی با سه هزار و ۵۹۲ مترمکعب رواناب تولیدی در سال در جایگاه بعدی قرار دارند. حجم رواناب سطحی تولیدی در پوشش جنگلی این حوضهٔ آبخیز نیز برای جنگل­‌های نیمه‌متراکم معادل دو هزار و ۹۶۰ و برای جنگل­‌های متراکم دو هزار و ۶۰۲ مترمکعب در هکتار برآورد شده است.»

 

به گفتهٔ گلزار و صدیقی افزون بر این مقدار، کیفیت آب تولیدی در جنگل نیز همبستگی و اثرپذیری اثبات شده‌­ای از مقدار تراکم تاج پوشش جنگلی دارد و پس از برداشت شدید چوب در خاک‌­های با زهکشی مناسب، تلفات عناصر غذایی از خاک افزایش می‌یابد. «بهره­‌برداری از چوب جنگل به‌شیوهٔ قطع یکسره، غلظت آنیون‌­ها و کاتیون­‌ها، نظیر آهن، منگنز، پتاسیم و فسفر و کلسیم، نیترات، هدایت الکتریکی و غلظت اکسیژن محلول در رواناب تولیدی در جنگل را افزایش می‌دهد و سبب کاهش کیفیت آب می‌­شود. جنگل­‌های هیرکانی-کاسپیانی شمال ایران نیز از این امر مستثنی نیستند و با کاهش پوشش تاجی و گیاهی در اثر بهره­‌برداری، مقدار پارامترهای هدایت الکتریکی، غلظت املاح محلول در آب و مقدار کاتیون­‌ها و آنیون­‌ها افزایش می‌یابد و سبب کاهش کیفیت رواناب می‌شود.»

 

نگارندگان این پژوهش پیشنهاد می‌دهند که به‌جای ادامهٔ طرح‌­های «جنگلداری» که دید اقتصادی دارد و در آن توجه به خدمات اکوسیستمی جنگل نادیده گرفته می‌شود، طرح­‌های «جنگلبانی» با رویکرد بوم­‌شناسانه جایگزین شود. «رویشگاه جنگلی تنها درخت و چوب نیست، بلکه مجموعه‌ای پیچیده و به‌هم‌وابسته‌ای است که از آبخوان‌­ها، لایه­‌های سنگ بستر، مواد مادری، افق‌­های خاک زیرین و سطحی، میکرو و ماکرو ارگانیسم­‌های موجود در خاک، لاش‌برگ‌­های انباشته‌شده روی سطح خاک، گونه­‌های علفی یکساله، علفی چندساله، گونه­‌های درختچه­‌‌ای با ارتفاع کمتر از پنج متر، درختی با ارتفاع بیشتر از پنج متر، هوا و اقلیم بالادست این پوشش گیاهی به‌همراه جامعهٔ حیات‌وحشی که در سطح خاک یا روی شاخ و برگ این پوشش گیاهی زندگی می­‌کنند و البته جوامع محلی انسانی که در حاشیه یا درون این جنگل­‌ها زندگی می‌­کنند، تشکیل شده است.»

 

از نظر آنها «طرح‌­های جنگلداری» اکولوژیک‌محور با توجه به پیامدهای زیان‌­بار ناشی از گرمایش زمین، بر مبنای نگاه اکولوژیک و کارکردهای زیستی جنگل استوار شده و آشکارا درصدد حذف نگاه صرفاً اقتصادی مبتنی‌بر برداشت چوب از جنگل است. «در این نگرش مهندسی جنگلداری به‌تنهایی به‌عنوان رشته‌­ای آکادمیک به تولی‌­گری صرف امور جنگل نپرداخته، بلکه برای تحقق کارکردهای اکولوژیک جنگل نیاز است تا مجموعه­‌ای از متخصصین در گرایش­‌های مختلف اکولوژی و اقتصاد در ارتباطی هماهنگ و تنگاتنگ با یکدیگر، مدیریت و حفاظت از جنگل‌­ها را عهده‌دار شوند تا از این راه، دانش جنگل و شیوه­‌های حفاظت از این اکوسیستم پیچیده را از تخصصی انحصاری به دانشی میان‌رشته­‌ای و فرارشته‌­ای تبدیل کند. بی‌گمان ورود مستقیم این دانش­‌ها در حوزهٔ مدیریت و حفاظت جنگل، می‌تواند به بقا و حفاظت مؤثرتر از جنگل­‌ها با هدف حفظ چشم‌­اندازهای زمین، حفظ کانون‌­های آبساز، حفظ زیستگاه­‌های گیاهی و جانوری با هدف پایداری تنوع زیستی و حفظ جنگل‌­ها به‌عنوان وزنهٔ تعادل برای گرمایش زمین کمک شایانی کند. البته این دیدگاه بدون همراهی سازمان‌ها و مجامع بین‌المللی و دولت‌­ها امکان­پذیر نخواهد بود.»

 

از نظر گلزار و صدیقی استیلای نگاه «جنگلداری» اکونومیک بر ساختار مدیریتی و تخصصی کشور ما منجر به این شده که از نزدیک به دو میلیون هکتار از جنگل‌­های شمال تنها برای نیمی (یک میلیون هکتار)، و از میان بیش از ۱۴ میلیون هکتار پوشش جنگلی کل کشور تنها برای هفت درصد طرح مدیریتی تعریف شود. «بیان خلاصهٔ این رویکرد آن است که ساختار مدیریتی جنگل‌­های کشور تنها معطوف به جنگل‌­های دارای توان تولید چوب بوده و نزدیک به ۱۳ میلیون هکتار از جنگل­‌های فاقد توان تولید چوبِ کشور به‌دلیل غیراقتصادی بودن از گردونهٔ مدیریتی دستگاه متولی منابع طبیعی کشور خارج شود. این درحالی‌است که جنگلداری اکولوژیک فارغ از توان تولید چوب یا اقتصادی و غیراقتصادی بودن حجم سرپای توده‌های جنگلی، همهٔ سطوح و عرصه­‌های جنگلی کشور را با توجه با کارکردهای اکولوژیک این رویشگاه­‌ها مورد توجه قرار می‌دهد و برمبنای آن اقدام به تدوین طرح و برنامه می‌کند.»

 

از نظر این دو کارشناس جنگلداری اکولوژیک که خود گزاره­‌ای برگرفته از مسئلهٔ مهم فلسفهٔ اخلاق در محیط زیست است، همهٔ گونه­‌های جانوری و گیاهی زیست­مند در رویشگاه جنگلی را به‌عنوان اجزای تشکیل‌دهندهٔ اکوسیستم جنگل به رسمیت می‌­شناسد. «حاکمیت چنین دیدگاهی در رویشگاه­‌های جنگلی به‌عنوان حلقهٔ اتصال همهٔ اجزای تشکیل‌دهندهٔ زیست‌بوم جنگلی با ارکان تشکیل‌دهندهٔ جنگل، فرآیند توالی جنگل را تضمین می‌کند. مدیریت جنگل­‌های کشور به‌ویژه در ناحیهٔ رویشی هیرکانی با دیدگاه چوب‌محور طی نزدیک به شصت سال گذشته موجب شده تا بهره­‌برداران به‌دلیل تمایلات و اهداف صرفاً اقتصادی تمایلی به درک و احترام گذاشتن به دیگر کارکردهای جنگل و به رسمیت شناختن این کارکردها از جمله تولید آب شیرین، ترسیب کربن مازاد جو، حفظ تنوع زیستی، جلوگیری از سیلاب­‌های فصلی و تعدیل‌کنندهٔ کیفیت آب و هوا و البته تبدیل و ذخیره­‌کنندهٔ انرژی خورشید به مادهٔ سبز یا ایجاد چشم‌اندازهای ویژه و متمایز را نداشته باشند.»

 

آنها همچنین تأکید دارند که طرح دیدگاه «جنگل‌­شناسی همگام با طبیعت» نیز به‌دلیل تأکید بر تولید پایدار چوب مبتنی‌بر ویژگی‌­های اکوسیستم -دست‌کم در حد ایده- و همچنین تأکید بر ضرورت دخالت‌­های تهاجمی در جنگل با هدف «جوان‌سازی» یا ایجاد «شادابی» و مهم­تر از آن عدم تضمین برای تأمین منابع مالی مورد نیاز مدیریت جنگل از محل منابع چوبی تولیدشده، از پشتوانهٔ چندان محکمی در دو بخش اکولوژیک و مالی برخوردار نیست و بر این اساس، ممکن است از قابلیت تعمیم به‌عنوان روش جایگزین «طرح­‌های جنگلداری» به تمامی نواحی رویشی کشور برخوردار نباشد. این شیوه به‌دلیل گره زدن هزینه­‌های حفاظت با درآمدهای تولیدات چوبی حتی قابل تعمیم به همهٔ رویشگاه‌­های جنگلی در ناحیهٔ هیرکانی-کاسپیانی نیز نیست.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

معظمی

با سلام و احترام ممنون از مقاله های خوب و پژوهشی روزنامه وزین پيآم ما.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *