پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | محل جدید دفن زباله یعنی جنگل‌تراشی

پژوهشگران به پرسش «آیا تعطیلی عمارت و سراوان ممکن است؟» پاسخ دادند

محل جدید دفن زباله یعنی جنگل‌تراشی

عزیز عابسی: در ۱۰ سال گذشته حداقل دو هزار میلیارد تومان پول برای مدیریت پسماند در مازندران هزینه شده اما نتیجه‌ای در بر نداشته است





محل جدید دفن زباله یعنی جنگل‌تراشی

۲۲ آبان ۱۴۰۲، ۱۲:۴۳

|پیام‌ما| ضرب‌الاجل‌ها برای توقف دفن و ساماندهی سایت زبالهٔ «عمارت» در آمل در ماه‌های گذشته بالا گرفت و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست تنها کسی نبود که درباره‌اش صحبت می‌کرد. پای رئیس‌جمهور هم به‌میان آمد و او هم خواستار ساماندهی این سایت شد تا بتوان سد هراز که در نزدیکی این سایت زباله در حال احداث است، را افتتاح کرد. در ماجرای سایت دفن زبالهٔ «سراوان» در «امام‌زاده هاشم» گیلان هم وضعیت بهتر نبود. بارها تجمع و اعتراض نتیجه‌ای در بر نداشت و اتفاقات سال‌های اخیر بحران پسماند در کشور را به شکل عمیقی به لایه‌های رویی کشاند و این سوال را به‌میان آورد که «آیا تعطیلی عمارت و سراوان ممکن است؟» پرسشی که «نرگس آذری»، کارشناس پسماند و دبیر بخش پسماند «ایران مانا» و «عزیز عابسی»، دانشیار دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل در یکی از جلسات مجموعهٔ «ایران مانا» درباره‌اش به صحبت نشستند. فساد گسترده در حوزهٔ پسماند، بی‌توجهی وزارت کشور و استانداری‌ها و نبود لندفیل استاندارد در این استان‌ها از جمله مواردی بود که در گفته‌های هر دو پژوهشگر مطرح شد.

پسماند در استان‌های شمالی به‌شکلی است که نمی‌توان روی آن چشم بست. زباله در دریا، ساحل، دشت و جنگل به‌وفور دیده می‌شود و نفس دو استان بند آمده است. این درحالی‌است که تعیین ضرب‌الاجل برای جمع‌آوری دفن‌گاه‌ها به حرفی خنده‌دار می‌ماند. جمع‌آوری محل دفنی که بیش از سه دهه بدون مدیریت و دقت فقط زباله در آن انباشته شده، چطور ممکن است؟ نرگس آذری، کارشناس پسماند سال‌های زیادی را به تحقیق در گیلان و مسئلهٔ محل دفن زبالهٔ سراوان اختصاص داده است و عزیز عابسی، دانشیار دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل هم از جمله متخصصانی است که پیگیر موضوع پسماند در مازندران است. در جلسهٔ اخیر مجموعهٔ «ایران مانا»، عابسی به موضوع «لندفیل» پرداخت، نکته‌ای که نه در گیلان و نه در مازندران وجود ندارد؛ یعنی مکانی استاندارد برای دفن زباله‌ها که ایزوله شده باشد. آنچه می‌بینیم دفن‌گاه‌هایی غیراستاندارد است که به گفتهٔ عابسی در مازندران ۲۸ دفن‌گاه به این شکل وجود دارد «این مناطق همگی به‌جز یک مورد سر باز هستند. یعنی آب باران با آن حجم در مناطق شمالی به داخل محل دفن می‌رود و چندین برابر شیرابه تولید می‌کند. در این سال‌ها، هم در گیلان هم در مازندران فقط وعده‌های بی‌نتیجه‌ دیده‌ایم و اتفاقی نیفتاده. بنابراین، وقتی رئیس‌جمهور دربارهٔ پسماند صحبت می‌کند، شاید تا حدودی خوشحال‌کننده باشد، اما در اصل چون هیچ نتیجهٔ واقعی ندارد، نمی‌توان به آن امید داشت.»

 

او به مطالعات موجود دربارهٔ عمارت اشاره می‌کند، مطالعاتی که می‌گویند باید محل دفن جابه‌جا شود، اما چند سابقهٔ جابه‌جایی محل دفن در این حد وجود دارد؟ این مکان پر از شیرابه و متان است و خودش به آبخوان بدل شده و زباله‌های عفونی و الکترونیکی سی سال است که آنجا دفن می‌شوند. آیا اصلاً جاده‌ای وجود دارد که این تعداد کامیون از آنجا برای جابه‌جایی زباله‌ها عبور کنند؟ «آنها درنهایت گفتند که قرار است زباله‌ها ایزوله شوند و همان‌جا بمانند. اما هنوز سازوکار ماندن در همان منطقه هم مشخص نیست.»

آذری به تجربهٔ گیلان اشاره کرد. به سال ۱۴۰۰ که در آستانه‌اشرفیه مکانی را به اسم لندفیل افتتاح شد و این مکان در بستر رودخانه بود. «دور زباله‌ها فقط دیوار کشیده بودند و ارتفاع زباله در زمان محدود از دیوار گذشته بود. این جنایت آشکاری بود؛ چراکه شیرابه‌ها وارد مزارع برنج می‌شوند و امنیت غذایی کل کشور درگیر این شرایط خواهد شد. در سراوان دو بار تاکنون تصفیه‌خانهٔ شیرابه تأسیس شده، یکبار در سال ۹۶ که زیر آوار کوه دفن شد و بار دیگر سال ۹۹ افتتاح شد، اما تاکنون بهره‌برداری نشده است.»

 

وقتی از لندفیل صحبت می‌کنیم، از چه صحبت می‌کنیم؟

مازندران ۲۸ محل دپوی زباله دارد و در بخشی از شهرها مانند بهشهر و سوادکوه، سه محل جداگانه وجود دارد. این مراکز تحت‌مدیریت شهرداری‌ها هستند و در همهٔ نقاط شهر پخش شده‌اند و در شهری چون قائمشهر دپو در نزدیکی دریاست. عابسی با اشاره به بارش بیش از ۸۰۰ میلی‌متری در منطقه و آب سیاهی که وارد بابل‌رود می‌شود، می‌گوید: «این محل دفن‌ها سرباز هستند و اصلاً به اصول دفن توجه نکرده‌اند؛ اینکه در چه شیبی باشد، لایه‌های رس روی آن بکوبند، لوله‌های زهکش بگذارند و محل سلول‌بندی شود تا وقتی یک سلول پر می‌شود به بخش بعدی بروند و انتهای کار هم آهک و رس روی زباله‌ها بریزند تا وقتی باران بارید، آب باران به‌صورت مستقیم روی زباله‌های نریزد. بنابراین، آب‌های سطحی باید مدیریت شوند تا شیرابهٔ ثانویه تولید نشود. ما در بابل‌کنار، در جنگل‌های شیرگاه و… مناطقی را داریم که هرگز روی آنها بسته نشده و زباله‌ها از سی سال قبل همچنان رها هستند.» در این مناطق به گفتهٔ عابسی چشمه‌هایی از سرب و جیوه در جریان است که حیوانات اهلی و وحشی از آنها تغذیه می‌کنند و تجربهٔ داشتن تصفیه‌خانه برای شیرابه‌ها هم تاکنون ناکام مانده است. 

این وضعیت در گیلان هم به همین میزان پیچیده است. آذری به ۵۲ نقطهٔ رسمی دفن زباله در این استان اشاره می‌کند و می‌گوید «انتقال زباله هم امتحان شد، اما نتیجه‌ای نداشت؛ بین کیاشهر و آستانه‌اشرفیه، رودسر و لنگرود، منجیل و لوشان. اما درنهایت فقط محل دفن جدید ساخته شد، نه لندفیل تخصصی.»

 

فساد گریبانگیر مسئلهٔ زباله

آنچه در سال‌های گذشته بیش از هرچیز از نظر عابسی باعث ایجاد مشکل در حوزهٔ پسماند بوده، فساد در ساختار مدیریتی این حوزه است. او می‌گوید در ۱۰ سال گذشته حداقل دو هزار میلیارد تومان پول برای مدیریت پسماند در مازندران هزینه شده و برای زباله‌سوز ساری هزار میلیارد تومان پول خرج شده و یک میلیون دلار هم کمک ارزی داشته، اما هنوز این زباله‌سوز به‌درستی ساخته نشده است. این اتفاق در دیگر شهرها هم رخ داده و عابسی می‌گوید ۲۰۰ میلیارد تومان برای زباله‌سوز نوشهر هزینه کردند، اما کدام مشکل حل شد؟ «پسماند درآمد عده‌ای است و درنتیجه نمی‌خواهند چیزی را حل کنند. به مدیران و نمایندگان استان هم گفته‌ایم و طبعاً از گفتهٔ ما خوششان نیامده است. نکتهٔ دیگر این است که مدیریت پسماند در قانون به شهرداری سپرده شده. ما ۶۳ شهر در مازندران داریم، شهرداری یک شهر کوچک ۱۵ هزار نفری با کدام تخصص، بودجه و زمین مناسب می‌خواهد کمپوست و تفکیک زباله را مدیریت کند؟ بابل از ساری جدا شد. بابل از آمل جدا شد. بابل هفت شهر دارد که هرکدام مسئول پسماند خود هستند و هرکدام با یکدیگر دچار مشکلند. استاندارها مدام به شهرداری‌ها نامه می‌زنند که مدیریت کن، آنها هم می‌گویند با کدام امکانات؟ استانداری و وزارت کشور باید محل دفن بدهد. تسهیلات بدهد. آیا داده‌اند؟ مدیریت شهرهای کوچک با شهر بزرگ است؟ وقتی مسئولیت به شهرداری کوچک داده شود، باید بدانیم که نمی‌تواند چنین چیزی را مدیریت کنند.» او همچنین تأکید می‌کند که استانداران گیلان و مازندران نمی‌خواهند به مسئله بپردازند. لندفیل اصلی انتخاب نمی‌کنند تا همهٔ هزینه‌ها آنجا رخ دهد. در این وضعیت هر شهرداری خودش عمل می‌کند و نتیجه آن شده که می‌بینیم.  شخص استاندار مسئول است و باید ورود کند.

 

این استادیار دانشگاه از نقص سیستم آموزشی می‌گوید: «هیچ آموزشی نداریم. آیا متخصص تربیت می‌کنیم؟ دانشگاه‌ها در سال‌های اخیر اگر هم ورود کردند، جاه‌طلبانه و برای گرفتن پروژه بوده. حوزه‌هایی وجود دارد که افراد بسیاری در این زمینه کار می‌کنند و در بخش‌های مختلفی اصلاً متخصص نداریم. چند نفر در کشور تجربهٔ ساخت لندفیل دارند؟ ما فقدان نیروی متخصص و جوان هم داریم و مهندسی محیط زیست ضعیف است و بازخوردش را در نقاط مختلف کشور می‌بینیم.»

آذری هم در ادامه به گیلان  و تجربهٔ کار با دهیاران اشاره می‌کند: «در گیلان با دهیاران کار می‌کردیم تا الگوی تفکیک از مبدأ را رواج دهیم و اغلب آنها پروندهٔ قضایی داشتند و کافی است یک نفر از یک سطل زباله عکس بگیرد و نشان دهد اطرافش پر از زباله است و برای دهیار پرونده تشکیل شود و به همین نسبت شهردار. مسئله در ساختار اشتباه است و با اختصاص بودجهٔ اندک می‌خواهند آن را حل کنند. این مکانیزم کجا باید طراحی شود؟» او در پایان خطاب به رئیس‌‌جمهور می‌گوید: «ما لندفیل نداریم و وقتی دستور ساخت محل دفن جدید می‌دهید، یعنی با جنگل‌تراشی و کارهایی ازاین‌دست می‌خواهید مکان جدیدی را نابود کنید.» 

عابسی در پایان ساخت لندفیل مرکزی و گسترش آن را در کنار زباله‌سوز و روش‌هایی‌ این‌چنینی چارهٔ کار می‌داند. اتفاقی که هنوز و همچنان مردم این استان‌ها و کارشناسان منتظر آن هستند.

 

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر