پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | سه تردید و کمی بیشتر

نگاهی به فیلم مستند کاپیتان من

سه تردید و کمی بیشتر

نام‌های آشنا، خصایصی دارند و در عین حال تردیدهایی





سه تردید و کمی بیشتر

۲۰ مهر ۱۴۰۲، ۸:۳۷

نام‌های آشنا، خصایصی دارند و در عین حال تردیدهایی؛ از همینجاست که دیدن نام «سیاوش صفاریان‌پور» هم‌زمان که ما را به یاد استانداردهایی قابل‌تحسین می‌اندازد، یادآور سؤالی نیز می‌شود: آیا او قرار است به خیل کسانی بپیوندد که در قالبی جدید نتوانسته‌اند جا بیفتند؟ یا در مرحله‌ٔ بعد آیا قرار است ما مستندی تلویزیونی در قاب سینما ببینیم؟ تردید، همان چیزی است که ما را به کشف دوباره‌ٔ گوشه‌ای از جهان سوق می‌دهد. اما چرا باید مخاطب تن به این تجربه بدهد. اعتبار سوژه، اعتبار مخاطب، اعتبار بازیگر یا چه‌چیزی؟ این‌بار، این سؤالات برآمده از کنجکاوی برای کشف فیلمی کمتر تجربه‌شده در ایران است، مستندی علمی با عنوان «کاپیتان من».
تردید نخست
نخستین تردید، به سابقه‌ٔ اخیر سازنده‌ٔ فیلم و عمده‌مستندهایی که این‌روزها ساخته می‎شود، برمی‌گردد. مستندهای مصاحبه‌محور، و تجربه‌های متعدد «صفاریان‌پور» در تولید پادکست. کارگردان «کاپیتان من»، خالق دقایق بسیاری محتوای صوتی است که در حوزه‌های مورد علاقه‌اش، حول مجموعهٔ «علم» دور می‌زند؛ از «ایستگاه فضایی»، «متاورس»، «عصر حجر» و «خداحافظ آفریقا» گرفته تا «هاگیرواگیر».
آنچه مخاطب سینمای مستند را شاید بترساند، آن است که «آیا قرار است با سینمایی رو‌به‌رو شود که گفت‌وگومحور است؟» به‌عبارتی «آیا با چشم بسته می‌توان این فیلم را شنید؟» این تردید اگرچه با خوش‌آغازی فیلم کنار می‌رود، اما در نخستین فریم مصاحبه، بازمی‌گردد. بازگشتی که به‌سرعت قاب‌بندی و «طراحی نور» سینمایی که صفاریان‌پور خود آن را انجام داده، آن را کنار می‌گذارد و دور می‌زند.«کاپیتان من» صفاریان‌پور، اگرچه برآمده از تجربه‌ٔ طراحی، کارگردانی و تهیه‌کنندگی همهٔ آن چیزی است که او در همه‌ٔ این سال‌های فعالیتش به‌کار برده، مستندی را نشان می‌دهد که پیش از هر قید و بندی، در قید سینما بودن است.
تردید دوم
سینمای مستندی که برآمده از تجربه‌ٔ یکی از قدیمی‌ترین کارگردانانِ جوانِ تلویزیون ایران است، مردد می‌کند مخاطب را که «آیا قرار است مستندی تلویزیونی در وانفسای عدم اکران فیلم‌های مستندسازان قابل اتکا ببیند؟» و اینکه «تشخص سینما» کجای مستند قرار است بدرخشد؟ آیا صفاریان‌پور با بهره‌گیری از سینمایی گفت‌وگومحور و البته با محوریت چهره‌ای شاخص چون «بهرام رادان» قرار است مخاطب را با خود همراه کند؟
کارگردان فیلم، داستانش را اتفاقاً درست از همینجا آغاز می‌کند؛ چهره‌ٔ بهرام رادان، بازیگرِ محبوب، درست در قاب محبوبیت، جلوی دوربین‌های بی‌امان جشنواره. جایی که او را ستاره است و فیلم به او نیاز دارد، اما این باعث نمی‌شود که کارگردان بازی را به بازیگر نام‌آشناتر خود ببازد؛ بلکه اینجا سوار شدن داستان و با کمک تنظیم سکانس‌های حضور یا عدم حضور رادان مقابل تصویر، مخاطب را بازیگر خود می‌کند. به‌عبارتی، مدیریت‌ و زمان‌بندی محتوا جایی در خدمت تصویر قرار می‌گیرد که رادانِ بازیگر، جای خودش را به تسهیلگری می‌دهد که مخاطبِ بازیگر را با داستانی مستند همراه و همگام می‌کند.
تردید سوم
تردید سوم، شخص بهرام رادان است در قاب سینمای مستند. او که مسئله‌اش سینمای داستانی بوده و کارنامه‌ٔ کاری پروپیمانی در این حوزه دارد و هم‌نسل و هم شکل و شمایل بازیگرانی است که زمانی به «بازیگران چشم‌رنگی» ایران بدل شده بودند، با پایداری و تجربه‌های نو در سینمای داستانی ایران، خود را به یکی از ماندگاران بازیگری بعد از انقلاب سینما بدل کرده است. بااین‌حال، حضور او در قاب سینمای مستند، آیا قرار است بار کشش مالی سینمای کم‌رونق مستند را به دوش بکشد یا روحیهٔ جستجوگر او را نشان دهد؟
حضور رادان روی صحنه‌ٔ تئاتر و انتشار آلبوم موسیقی در دهه‌ٔ ۹۰ از او، در کنار انتخاب‌های سینمایی‌اش به مخاطب می‌فهماند که ما با بازیگری روبه‌روییم که ابایی از تجربه کردن ندارد. مخصوصاً هم‌زمان با آغازین روزهای نمایش فیلم جسته و گریخته شنیده می‌شد او امکان داشت در این فیلم تکلمش را کاملاً از دست بدهد! یا مواردی از این دست.رادان اگرچه قبلاً در مستند «من ناصر حجازی هستم» به‌عنوان یکی از خیل راویان حضور دارد، اما این برای نخستین‌بار است که به‌عنوان راوی اصلی، خود را به نمایندگی از مخاطب در معرض نمایش و آزمایش می‌گذارد.
رادان تهیه‌کننده، نیز مسئله‌ٔ نویی در سینماست و البته جواب پس نداده؛ آیا رادان تهیه‌کننده-بازیگر این فیلم مستند قرار است بازی دزدی زیرکانه‌ای از کارگردانِ تازه به این ژانر پا گذاشته داشته باشد؟ آیا او همان بازیگر چشم‌رنگیِ این‌بار فیلم مستند است؟ آیا او برای فروش فیلم اضافه شده؟ جریان فیلم اما یکی‌یکی به این سؤالات پاسخ می‌دهد، او همان پسر کنجکاو است و حالا با حضور در سینمای مستند در قامت بازیگر (یا در این فیلم به‌طور قراردادی «نمایندهٔ مخاطبان») و تهیه‌کننده‌ای کنجکاو در یک بده‌بستان دوطرفه‌ای با کارگردان تلاش می‌کند نوع دیگری از مخاطبان را با سینما آشتی دهد.«کاپیتان من» ضلع پیونددهنده‌ و مستتر دیگری داشت که پاسخگویی به برخی از سؤالات را بی‌آنکه بگذارد دیده شود، او انجام داده است؛ اگرچه صفاریان‌پور به‌عنوان کارگردان و رادان به‌عنوان تهیه‌کننده و راوی-بازیگر بخش مهمی از پیشبرد فیلم را بر دوش کشیده‌اند، اما نقش نویسندهٔ فیلمنامه، یعنی «مهرداد نعیمی» که مخاطب کمتر با او آشناست، نقشی پررنگ است.
تحقیق و پژوهش و نوشتن این فیلم کاری سترگ و زمان‌بر بود که نعیمی توانسته از پس آن بربیاید، حتی اگر فراموش کنیم در پایان‌بندی، گویی کارگردان چندان دیگر حوصله‌ مخاطب را ندارد. شاید این فیلم، با توجه به درون‌مایه‌ٔ پویایی که دارد، می‌طلبید بیشتر از آنچه رادان از آینده‌ٔ مطالعات دربارهٔ مغز می‌گوید، فرهادی‌وار پایانی باز داشته باشد، اما ناگهان کارگردان در سکانس پایانی می‌گوید «کات» و تمام.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:

، ،





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *