پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | درختان شکسته و افتاده حقِ خاک جنگل است

سوداگری با درختان شکسته و افتاده، همان کوبیدن تیشه به قانون مترقی «توقف بهره‌برداری چوبی» و فرو آوردن تبر بر ریشه جنگل است

درختان شکسته و افتاده حقِ خاک جنگل است

گردآوری و بیرون کشیدن 25 درصد تعداد و 34 درصد حجم کل درختان در ناحیه رویشی هیرکانی – کاسپینی به بهانه شکستگی و افتادگی که نگرش «جنگلداری اکونومیک» بدون در نظر گرفتن دیگر کارکردهای این پایه‌ها در حال تبلیغ و پافشاری بر انجام آن است، می‌تواند در میان‌مدت





درختان شکسته و افتاده حقِ خاک جنگل است

۹ آبان ۱۴۰۱، ۱۰:۲۲

خارج کردن درختان بادزده، شکسته و افتاده از جنگل موضوعی پرمناقشه بین کارشناسان و اساتید حوزه جنگل است. برخی معتقدند این درختان باید از جنگل خارج شده و فضا را برای سایر درختان مهیا کنند. از نظر این گروه جمع‌آوری و خارج کردن این درختان به کسب درآمد در غیاب بهره‌برداری از طریق قطع مستقیم آنها کمک می‌کند. در مقابل گروه دیگری از کارشناسان بر این نظرند که خروج این درختان روند احیای جنگل‌ها را با اختلال مواجه می‌کند. ‌روزنامه «پیام ما» در تلاش است دیدگاه‌های مختلف در این زمینه را منتشر کرده و به شکل‌گیری فضای گفت‌و‌گو در این باره کمک کند. یادداشت این شماره به قلم یکی از مخالفان اجرای این طرح است.

پرده نخست؛ عباسعلی نوبخت
پس از روی کارآمدن «عباسعلی نوبخت» به عنوان سرپرست سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور، خبری مبنی بر دستور او برای گردآوری و بهره‌برداری از درختان شکسته، افتاده و بادزده پخش شد که رویارویی‌های تند و تیز همسویان و ناهمسویان او را -در فضای مجازی‌ای که روزگاری بود و قدرش را ندانستیم- در پی داشت. «عباسعلی نوبخت» را بیشتر از یک بار از نزدیک ندیدم. تلاش‌های او برای به سرانجام رساندن «قانون توقف بهره‌برداری از جنگل‌های شمال»، واکنش به‌هنگام و اثرگذار او درباره مخالفت سازمان جنگل‌ها با انجام «طرح شیرین‌سازی و انتقال اّب دریاچه کاسپین به فلات مرکزی» در دوران معاونت امور جنگل و همچنین مخالفت‌های او در برابر «مافیای سدسازی» در هیرکانی را بسیار درخور ستایش و ارزشمند می‌دانم و با این کارنامه، از به کارگیری او در جایگاه معاون وزیر و رئیس سازمان منابع طبیعی خوشنود و امیدوار شدم. ولی اینها هیچ کدام دلیلی نیست تا در برابر برخی کارهای فراگیر نقد او خاموشی گزینم. پذیرش اینکه «عباسعلی نوبخت» در جایگاه یکی از پیشگامان پایان دادن به بهره‌برداری چوبی از جنگل‌های شمال چنین دستوری را با هر بهانه‌ای داده باشد برایم دشوار بود و نمی‌دانم روشنگری او درباره پرسمان «دور زدن قانون تنفس» چقدر کارگشا خواهد بود. البته چنانچه روشنگری‌ای در دستورکار باشد.

ویژگی بارز خاک‌های جنگلی به ویژه در ناحیه رویشی هیرکانی–کاسپینی بهره‌مندی آن از درصد بالای مواد آلی است و نگهداشت درصد مواد آلی این خاک‌ها که رمز زنده ماندن و پویایی خاک است با ادامه یافتن چرخه کربن نمود می‌یابد و این بدان معناست که درختان بادزده و افتاده باید برجای بمانند، بپوسند و آنچه را که درخت در دوره زندگی و رویش خود از خاک و هوا دریافت کرده را دوباره به خاک بازگردانند

پرده دوم؛ تیشه به ریشه جنگل نزنید
نگرش تاریخی حاکم بر مدیران و کارگزاران جنگل می‌گوید چنانچه درختی دیرزیست یا جوان بر خاک جنگل افتاد، در راستای جلوگیری از پوسیدن و از بین رفتن آن (بخوانید هدر رفتن آن)، ناچار به این هستیم تا بی‌درنگ آن را از جنگل بیرون برده و در راستای کارآفرینی و سرمایه آفرینی از آن میز ناهارخوری یا تخت خواب بسازیم. این در حالی است که نگاه اکولوژیک به جنگل در جایگاه یکی از پاره‌های سازنده منابع طبیعی چنین نگرشی را بر نمی‌تابد. وانگهی این نگرش با گزاره «استمرار تولید» که پیشانیِ «جنگلداری اکونومیک» است هم ناهمسو و ناسازگار است. چراکه در نگاه باغ–مزرعه‌بنیان به جنگل نیز، چنانچه در پیِ ادامه تولید چوب در جایگاه تنها دستاورد و کارکرد جنگل باشیم، باز هم نمی‌توانیم بدون نگهداشت «حاصلخیزی خاک» به این هدف دست یابیم. برجای ماندن و پوسیدن درختان شکسته و بادزده و افتاده در کف جنگل، حق آشکار خاک جنگل است. ویژگی بارز خاک‌های جنگلی به ویژه در ناحیه رویشی هیرکانی–کاسپینی بهره‌مندی آن از درصد بالای مواد آلی است و نگهداشت درصد مواد آلی این خاک‌ها که رمز زنده ماندن و پویایی خاک است با ادامه یافتن چرخه کربن نمود می‌یابد و این بدان معناست که درختان بادزده و افتاده باید برجای بمانند، بپوسند و آنچه را که درخت در دوره زندگی و رویش خود از خاک و هوا دریافت کرده را دوباره به خاک بازگردانند. بر این بنیاد، گردآوری و بیرون کشیدن 25 درصد تعداد و 34 درصد حجم کل درختان در ناحیه رویشی هیرکانی-کاسپینی به بهانه شکستگی و افتادگی که نگرش «جنگلداری اکونومیک» بدون در نظر گرفتن دیگر کارکردهای این پایه‌ها در حال تبلیغ و پافشاری بر انجام آن است، می‌تواند در میان‌مدت و بلندمدت فروپاشی کامل و بدون بازگشت ساختار زیستی این جنگل‌ها را زمینه‌سازی کند.

گردآوری و بیرون کشیدن درختان شکسته و افتاده از جنگل با هر انگیزه و چرایی که انجام شود، زنجیره چرخه کربن را در بوم‌سازگان جنگل گسسته و افزون بر اینکه ویژگی‌های بیولوژیک و شیمیایی و حاصلخیزی خاک و تنوع زیستی جنگل را فرو کاسته، در پی زدودن مواد آلی موجب کاهش «تخلخل» و «نفوذپذیری خاک» جنگل شده و در پی آسیب به فیزیک خاک، فروروی و توان اندوختن آب در خاک جنگل را نیز از بین می‌برد و همه اینها زادآوری جنگل را در میان‌مدت و درازمدت از بین خواهد برد

گردآوری و بیرون کشیدن درختان شکسته و افتاده از جنگل با هر انگیزه و چرایی که انجام شود، زنجیره چرخه کربن را در بوم‌سازگان جنگل گسسته و افزون بر اینکه ویژگی‌های بیولوژیک و شیمیایی و حاصلخیزی خاک و تنوع زیستی جنگل را فرو کاسته، در پی زدودن مواد آلی موجب کاهش «تخلخل» و «نفوذپذیری خاک» جنگل شده و در پی آسیب به فیزیک خاک، فروروی و توان اندوختن آب در خاک جنگل را نیز از بین می‌برد و همه اینها زادآوری جنگل را در میان‌مدت و دراز مدت از بین خواهد برد. آیا ساختار کارگزاری، کارشناسی، آموزشی و پژوهشی جنگل‌های شمال کشور اینها را که برشمرده شد نمی‌داند؟ نمی‌شود که نداند ولی شگفت‌آور است که چرا در برابر این دستور خاموشی گزیده است؟ آیا این خاموشی و گاهی همراهی و پافشاری بر انجام این کار نشانی از آن نیست که «مدیریت جنگل» را در توان تولید چوب فشرده کرده و سرنوشت دیگر گزاره‌های شکل‌دهنده جنگل و حتی آینده جنگل ارزشی برای پرداختن ندارد؟
باید پذیرفت که سوداگری با درختان شکسته و افتاده، همان کوبیدن تیشه به قانون مترقی «توقف بهره‌برداری چوبی» و فرو آوردن تبر بر ریشه جنگل است. تیشه و تبر‌هایی که زخم‌های برجای مانده از آن بر پیکر جنگل، در درازمدت رخ می‌نماید و دیده می‌شود. چشمداشت و خواسته کنشگران محیط زیست و منابع طبیعی کشور از «عباسعلی نوبخت» این است که تا دیر نشده و هرچه زودتر، تیشه و تبرهای آخته با آن امضا را برای همیشه دسته بشکند و خوشنامی ‌و پشتوانه مردمی ‌خود را فدای زیاده‌خواهی «مافیای چوب» که واپسین نفس‌ها را می‌کشد، نسازد. امیدوارم رئیس سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور، هرچه زودتر برای بازپس گرفتن آن نامه دست به کار شود تا خدای ناکرده گسستی میان همراهان روش و منش ایشان درباره چگونگی مدیریت منابع طبیعی کشور ایجاد نشود.
پرده سوم؛ بایستگی بازنگری در پیکر و ساختار شورای جنگل و مرتع
تعریف پرکاربرد ولی کم‌مایه امروزی از جنگل، بزرگترین دشمن جنگل است. اینکه چنین بیندیشیم جنگل رویشگاهی پوشیده از گیاهان خشبی با بلندی فلان و سطح چتر بَهمان است، خنده‌دار، یکجانبه و ناکارآمد است. حاکمیت چنین نگاهی در ساختار آموزشی، پژوهشی و مدیریتی منابع طبیعی کشور را بزرگترین دشمن منابع طبیعی می‌دانم چراکه این تعریف، جنگل با آن همه پیچیدگی و «تنوع زیستی» را در اندازه درختزار یا باغ فرو می‌کاهد. آن هم نه همه درختان بلکه تنها درختانی که توان تولید گرده بینه دارند. رئیس گرامی‌ سازمان منابع طبیعی چنانچه بتواند این تعریف نادرست و یکجانبه در حق دیگر پایه‌ها و پاره‌های منابع طبیعی را پیرایش و ویرایش کرده و تعریف فراگیر اکوسیستمی‌ را جایگزین آن کند، بزرگترین خدمت را به منابع طبیعی و جنگل‌های کشور انجام داده است.
در همین راستا پیشنهاد می‌کنم در گام نخست برای انجام شدن این خواسته پرارج، نسبت به بازنگری در ساختار شورای جنگل و مرتع که مهم‌ترین و بزرگترین بازوی مشورتی سازمان منابع طبیعی است دست به کار شوند. معنا ندارد در شورایی که باید برجسته‌ترین گزیرش‌ها و گزینش‌های مدیریتی در بخش منابع طبیعی را رایزنی و روی میز مدیریت ارشد سازمان بگذارد، تنها کارشناسان جنگلداری آن هم با نگرش مبتنی بر «جنگلداری اکونومیک» گرد هم بیایند و از دیگر نگاه‌های کارشناسی همچون هیدرولوژی، زمین‌شناسی، خاک‌شناسی، گیاه‌شناسی، جامعه‌شناسی و… استفاده نشود. شورای جنگل و مرتع باید انجمنی از همه گرایش‌های مرتبط با پایه‌ها و پاره‌های منابع طبیعی باشد. چنانچه چنین شورایی با چگونگی برشمرده شده پایه‌ریزی و به کارگیری شود، تصمیماتی همچون پذیرش و پشتیبانی از بهره‌برداری درختان شکسته و افتاده از آن بیرون نخواهد آمد. پایان سخن آنکه منابع طبیعی کشور درگیر صدها گرفتاری است. باید توان نرم‌افزاری و سخت‌افزاری مدیریتی و زمان اندک پیش رو را با نگاهی به اولویت‌ها به کار بندیم.

 

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *