پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | علیه عادت

علیه عادت

با وجود سن زیاد، کهولت و این حقیقتِ تغییرناپذیر که مرگ بی‌شک اتفاق می‌افتد، مرگ گلستان باز هم خبری تلخ به‌حساب می‌آید





۱ شهریور ۱۴۰۲، ۲۲:۴۶

ابراهیم گلستان درگذشت. با وجود سن زیاد، کهولت و این حقیقتِ تغییرناپذیر که مرگ بی‌شک اتفاق می‌افتد، مرگ گلستان باز هم خبری تلخ به‌حساب می‌آید. نه از آن حیث که یک زندگی دیگر به خاک رفت، بلکه به‌دلیل فقدانِ نقش و حضوری که جایگزین نشده است. نسلی که می‌رود و نسلی که فرسنگ‌ها آنسوتر، در ادبیات و سینما می‌مانند با میراثی که نمانده. باز هم نه به این دلیل که اثری نمانده، بلکه دقیقاً به این علت که جَهد در تولید اثری که پیشترش نباشد و بعد از خودش هم، به نظر از بین رفته است.
گلستان اما این‌گونه بود. یعنی جاهدی در ادبیات، سینما با فلسفه‌ای ویژه از گزینش واژگان تا پلان‌های سینمایی و زیست شخصی: از آنچه به واسطه دانسته‌های پیشین از زندگی صدساله او می‌دانیم و گاه و بیگاهِ گفته‌های خویشان و نزدیکان، با آنچه از او تماشا کردیم و خواندیم (یا باز هم مانند کتاب مد و مه، تماشا کردیم) می‌توان «گلستان گونگی» را تأویل کرد.
گلستان بی‌تکلف، آنچه بود را زیست. نه فروتنانه بلکه گاه متکبری بی‌تکلف. اساساً او در زندگی و اثر «علیه تقدس» بود. آنچه بود، بود. اتفاقاً شاید همه چیزی که از تزکیهٔ نفس و خودپالایی سراغ داریم نه در زندگی، بلکه به نظر فقط در حوزهٔ «خلق اثر» اتفاق می‌افتد. اثری «ردِ» اثری دیگر، تألیفی «بَر» تألیفی دیگر و نقدی بر نقدی دیگر. گویی نگرش این «خالق» علاوه بر بدعت، بر معنایابی برائت گونه از هر «امر روزمره»، عادی، مقدس و گاه محترم شکل گرفت: مانند آنچه در یک پیوند مقدس ازدواج وجود دارد.
ممکن است او را دوست نداشته‌باشیم، به‌ویژه جامعهٔ ایرانی که تلاش می‌کند به هر فعلی، رویکرد اخلاقی بدهد حتی به افعالی که در خوان اخلاق تفسیر نمی‌شود. گلستان اما «نفی عادت و عادی» بود و «صریح» زندگی کرد. گلستان با هر قضاوتی له و علیه، انکارنشدنی است و بی‌گمان جایش میان ما که دوستش داشتند یا آن‌ها که نداشتند خالی می‌ماند.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *