پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | بنشینیم و آه بکشیم

احمدرضا احمدی، شاعر زندگی درگذشت

بنشینیم و آه بکشیم

به گفتۀ خود احمدی، زمانی که از سربازی بازگشت بیکار بود. «فروغ فرخزاد» برای او دنبال کار می‌گشت و این‌طور شد که پای احمدی به کانون پرورش فکری باز شد. سال 1349 کار خود را در کانون آغاز کرد و تا سال 73 و زمان بازنشستگی به فعالیت خود ادامه داد





بنشینیم و آه بکشیم

۲۰ تیر ۱۴۰۲، ۲۱:۳۴

«این سنی است که نه هر غذایی را می‌توان خورد، نه هر کتابی را می‌توان خواند و نه می‌توان هر کسی را دید…» و چند ماه آخر زندگی «احمدرضا احمدی» در بیمارستان گذشت و باتری قلبش اجازه نداد که سر قولش به «ماهور» بماند. شاید کارهای ناتمامش روی میزش مانده است و شاید بوم‌های نقاشی در جایی از اتاقش، خالی از رنگ باشند. احمدرضا احمدی دیروز 20 تیرماه در سن 83 سالگی از دنیا رفت. شاعر، نقاش و تصویرگری که به تأیید و گفتۀ تمام دوستانش طناز بود، اما آثارش را نمی‌توان جدا از حزن دید.

 

«در ذهنش به اثری که قرار است خلق شود، فکر نمی‌کند و تصمیم قبلی نمی‌گیرد؛ همچون شعرش که بی‌هیچ قرار قبلی بر کاغذ جاری می‌شود.» این را «ماهور احمدی»، فرزند احمدرضا احمدی، در صفحۀ شخصی این شاعر و هنرمند، زمانی نوشته بود که نمایشگاه «لکه‌ای از عمر بر دیوار بود» برپا شد. نمایشگاهی که این شاعر «برای فرار از افسردگی» سراغش رفته و تصاویری بود از شعرهایش.
او صاحب سبک بود و جز در جریان ایجاد گروه «موج نو» به هیچ گروه یا سبکی نپیوست. فارغ از روش‌های مرسوم شعر سرود که به گفتۀ خود احمدی، «اخوان ثالث» با سبک او مخالف بود. در سال‌های اخیر هم به نقاشی روی آورد؛ آن هم به شیوه و سبک خود. نخستین نمایشگاه انفرادی او با عنوان «هزار اقاقیا در چشم تو هیچ بود» برگزار شد و در نمایشگاه‌های گروهی «۹۷+»، «دو از هزاران»، گلگشت و «کلکسیونر ۵» شرکت کرد.
احمدرضا احمدی ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد؛ پنجمین و آخرین فرزند خانواده‌ای که پدرش کارمند وزارت دارایی بود. هشت‌ساله بود که با خانواده به تهران مهاجرت کرد. به گفتۀ خودش در سیزده‌سالگی از طریق برخی مجله‌ها با شعر فرانسه آشنا شد. در دهۀ ۱۳۴۰ سبک موج نو را بنیان گذاشت و در همین راستا با افرادی چون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری‌علا، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی و… گروه «طرفه» را تشکیل داد. سبکی که در سینما، داستان، نمایشنامه، تئاتر، و نقاشی تأثیر گذاشت.

کتاب «من حرفی دارم که فقط شما بچه‌ها باور می‌کنید» نخستین داستان کودکی بود که احمدی در سال 1348 منتشر کرد که ساواک این کتاب را خمیر کرد. احمدی در یکی از مصاحبه‌هایش گفته بود که بعد از خمیر شدن این کتاب، نوشتن برای کودکان را رها کرد

وهم شعر احمدرضا مثل خواب است
عباس کیارستمی، فیلمساز: «شعر احمدرضا از من جلوتر بود و من هیچوقت توان اینکه درک درستی از شعرها پیدا کنم ندارم. وهمی که در شعر احمدرضا است، خیلی شبیه خواب است؛ خوابی که نمی‌توان آن را برای بقیه تعریف کرد.»
بیش از 60 سال از نخستین سرودۀ احمدرضا احمدی می‌گذرد. جوان بیست‌ساله‌ای بود که سرودن شعر را با کتاب «طرح»، «روزنامۀ شیشه‌ای» و «وقت خوب مصائب» آغاز کرد. به اعتقاد خود احمدی کسانی که شعر او را کشف کردند، «فروغ فرخزاد» و «مهرداد احمدی» بودند.
این شاعر تمام‌وقت[1] تا 83 سالگی بیش از پنجاه کتاب شعر سرود؛ شعرهایی که اگرچه همگی با کلمات ساده نوشته شده بودند، اما معانی‌شان فراتر از کلمات ساده بود. به گفتۀ احمدی در یکی از مصاحبه‌هایش، شعر او هیچ‌وقت سمبلیک نبوده است: «من به‌دنبال مدهای روزگار نرفتم. در شعر من شب، شب است؛ چیز دیگری نیست.»
آدم‌بزرگی نیست که برای بچه‌ها حرف می‌زند
«فرح اصولی»، نقاش: «دنیای ذهنی احمدرضا احمدی خیلی انتزاعی و تصویر کردنش خیلی سخت است. آدم نگران است که وقتی تصویرش می‌کند، حقیرش کند. کتاب‌هایش از نظر من کتاب آدم‌بزرگی نیست که قصه برای بچه‌ها می‌نویسد، جای یکی از شخصیت‌هاست که دارد حرف می‌زند. بخش شاعرانه‌اش دست تصویرگر را می‌بندد.»
نوشته‌های احمدرضا احمدی به اشعارش محدود نمی‌شود. او داستان‌نویس و شعرگوی کتاب‌هایی برای کودکان نیز بود. کتاب «من حرفی دارم که فقط شما بچه‌ها باور می‌کنید» نخستین داستان کودکی بود که احمدی در سال 1348 منتشر کرد که ساواک این کتاب را خمیر کرد. احمدی در یکی از مصاحبه‌هایش گفته بود که بعد از خمیر شدن این کتاب، نوشتن برای کودکان را رها کرد: «چنان زخمی خورده بودم که سال‌ها باید می‌گذشت تا التیام پیدا کند.» اما بعد از انقلاب دوباره به نوشتن کتاب برای کودکان روی آورد.

به گفتۀ خود احمدی، زمانی که از سربازی بازگشت بیکار بود. «فروغ فرخزاد» برای او دنبال کار می‌گشت و این‌طور شد که پای احمدی به کانون پرورش فکری باز شد. سال 1349 کار خود را در کانون آغاز کرد و تا سال 73 و زمان بازنشستگی به فعالیت خود ادامه داد. او در بخش موسیقی کارهایی را تولید و منتشر کرد

بعد از شانزده سال، کتاب بعدی او با نام «‌هفت روز هفته دارم»‌ در سال 1364 در اختیار مخاطب کودک و بزرگسال قرار گرفت. بعد از آن او به شکل متناوب و هر چند سال کتابی برای کودکان نوشت.
«تکه ابر، شاخه نرگس»، «حوض کوچک، قایق کوچک» و «کبوتر و ساعت» از دیگر آثار احمدی برای کودکان است. به گزارش هنرآنلاین، آخرین اثر او که برای کودکان منتشر شد «پسرک، خواب، بیداری» بود که سال 1400 از سوی نشر «پرندۀ آبی» به چاپ رسید. وجه انتزاعی و شعرگونگی، ویژگی و درون‎‌مایۀ آثار او هستند. در «پسرک، خواب، بیداری» نیز در دنبالۀ این ویژگی مشترک آثار، رؤیاهای کودکان به تصویر کشیده می‌شود و اینکه آنان چگونه آرزوی تحقق‌بخشیدن به این آرزوها را دارند.
او سال ۱۳۸۸ نیز نامزد دریافت جایزۀ هانس کریستین اندرسن شد. جایزه‌ای که به‌عنوان نوبل ادبیات کودکان یا «نوبل کوچک» هر دو سال به یک نویسنده و یک تصویرگر اهدا می‌شود.
موسیقی جدی و اصیل را رایج کرد
«مجید انتظامی»، آهنگساز: «زمانی که کسی دنبال موسیقی جدی و اصیل نمی‌رفت، تلاش کرد در کانون موسیقی جدی را رایج کند. یکسری از آدم‌ها را جمع کرد که الان همه جزو بهترین‌های ایران هستند.»
به گفتۀ خود احمدی، زمانی که از سربازی بازگشت بیکار بود. «فروغ فرخزاد» برای او دنبال کار می‌گشت و این‌طور شد که پای احمدی به کانون پرورش فکری باز شد. سال 1349 کار خود را در کانون آغاز کرد و تا سال 73 و زمان بازنشستگی به فعالیت خود ادامه داد. او در بخش موسیقی کارهایی را تولید و منتشر کرد.
«مجموعۀ صدای شاعر که معرفی شعر معاصر و شعر کلاسیک فارسی بود»، «مجموعۀ زندگی و آثار موسیقیدانان ایران و جهان»، «مجموعۀ آوازهای فولکلور ایران» و «مجموعۀ بازسازی تصنیف‌های کلاسیک موسیقی ایران» از فعالیت‌های موسیقایی او در کانون است. آ‌ن‌طور که روزنامۀ «همدلی» دربارۀ احمدی نوشته، او همچنین به مدت 9 سال مدیر واحد موسیقی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود که به تدوین ردیف‌های موسیقی ایرانی با آواز محمدرضا شجریان و همچنین تولید گزیدۀ اشعار شعرای شناخته‌شدۀ دهه‌های اخیر پرداخت که «صدای شاعر» نام داشت؛ نیما یوشیج، احمد شاملو، نادر نادرپور، فروغ فرخزاد، یدالله رویایی، نصرت رحمانی برخی از آنها بودند.
خیابانی به نام شاعر
«اینکه خیابانی به اسم من باشد تفاوتی در زندگی‌ام ندارد. همیشه به شوخی می‌گفتم اگر خواستید مجسمۀ من را بسازید، پولش را بدهید خودم جایش می‌ایستم. خوشحالی داشتن نسبت به چنین موضوعی ۴۸ ساعت یا نهایتاً یک هفته است و این نامگذاری‌ها و توجه کردن به هنرمندان باید در زمان خودش رخ بدهد.» این جملات را احمدی در گفت‌وگویی با «ایرنا» به زبان آورده بود.
سال 99 اعضای شورای شهر تهران با نامگذاری مجموعه‌ای از خیابان‌ها به نام شاعران موافقت کردند. «پیام ما» در گزارش خود نوشته بود که برخی از اعضا با تغییر نام مخالف بودند؛ چراکه به عقیدۀ آنها تغییر خیابان‌های تهران باعث سردرگمی افراد می‌شود. اما سرانجام تغییر نام خیابان گیتی به نام «احمدرضا احمدی» نیز با ۱۳ رأی موافق به تصویب رسید.
عنصر اصلی شعر، درد است
احمدرضا احمدی: «عنصر اصلی شعر، درد است، نه وزن است و نه قافیه. غصه نداشته باشی، چیز بی‌مزه‌ای درمی‌آید.»
شاعرِ نقاشِ فیلم‌دوست با کارنامه‌ای از فعالیت در زمینه‌های مختلف درگذشت. او که «هرمز علیپور» نیز چهار سال پیش در زادروزش گفته بود: «احمدرضا هیچ‌وقت قانع نیست، درست مثل شاملو که در اواخر عمرش می‌گفت: من تازه شعر نوشتن را یاد گرفته‌ام.»
احمدی سال 97 در مصاحبه‌ای با فصلنامۀ «جنگ هنر مس» گفته بود: «امیدوارم حرمان افسردگی دوباره به سراغم نیاید که دیگر طاقت و توان آنها را ندارم و از مرگ می‌خواهم فرصتی کوتاه به من بدهد تا شعر بنویسم، نقاشی کنم، برای کودکان وطنم قصه بنویسم و شعرهای خیام را دکلمه کنم.»
**
گفت‌وگوها برگرفته از مستند «وقت خوب مصائب» ساختۀ «ناصر صفاریان» دربارۀ احمدرضا احمدی است.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *