پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | «گود»؛ علیه هر گونه حذف

روایت مستند از زیست و کار کودکان در گود زباله سعید

«گود»؛ علیه هر گونه حذف





۲۳ آذر ۱۴۰۰، ۸:۰۷

فیلم مستند نیمه‌بلند «گود» این روزها در پانزدهمین جشنواره سینما حقیقت اکران شده است. فیلمی مستند که از دل پروژه 5 ساله‌ای با پیشینه پژوهش، فعالیت میدانی و حتی زندگی و رفاقت با کودکان مهاجری بر آمده است که در حوزه جمع‌آوری و تفکیک زباله در مراکز غیررسمی کار و به قول خودشان «کاسبی» می‌کنند. از این منظر شاید بتوان این مستند را تجربه بسیار نزدیک به یک مردم‌نگاری بصری دانست. یادداشت پیش‌رو که از دل گفت‌وگو با سپیده سالاروند و آیدین حلال‌زاده دو کارگردان این مستند مردم‌نگارانه درآمده است به جای پرداختن به جزئیات فیلم تلاش در پاسخ دادن به دو سوال دارد: اول دوربین(های) گود کجا ایستاده است؟ و دوم راویانِ گود برای چه ایستاده‌اند؟ «گود» تنها یک فیلم مستند نیست.

حلال‌زاده به پیام‌ما می‌گوید که ما از همان ابتدا به معنای واقعی کلمه «وارد گود شدیم»، او ادامه می‌دهد که «نه عکس، نه مصاحبه و نه هیچ رسانه دیگر نمی‌توانست فضا و زیستی که تا این حد از اذهان دور مانده و حتی پنهان شده را نشان دهد.» سالاروند که قبلا کتاب «انگار لال شده بودم» که مردم‌نگاری کودکان کارگر افغانستانی است از او منتشر شده است معتقد است که «ما هم راوی هستیم و هم کنشگریم. نه ما راویانی بی‌طرف هستیم و نه دوربین ما می‌توانست یک پنجره خنثی و شیشه‌ای به زندگی بچه‌ها باشد. هرکسی هم می‌خواست با ما به گود بیاید می‌گفتیم آنجا باغ وحش نیست که بیایید و بچه‌ها را ببینید.»
به نظر می‌آید «مستقل» بودن دوربین گود از چنین رویکردی شکل گرفته. دوربینی که از نهادها و فضاها و حتی فعالان ذی‌نفع در حوزه زباله‌گردی فاصله می‌گیرد. در بخش‌هایی دوربین حتی به دست خود شخصیت‌های فیلم می‌افتد. کودکان کارگری که به شوخی یا جدی انگار با مخاطبی فرضی «کارگردان باشد و یا مردمی که انتظار دارند فیلم را ببینند» صحبت می‌کنند و از کار و دغدغه‌هایشان می‌گویند. گود مخاطب را آگاهانه و به واسطه یک دوربین به گود سعید می‌آورد و زندگی‌هایی فردی، گروهی و جمعی را روایت می‌کند. از صحنه‌های درخشان و صادقانه این مستند شنا کردن بچه‌ها در حوض است که به دور از هر دید اگزوتیک یا ترحم‌برانگیز چند دوست را در لحظه‌ای حقیقی از یک «زندگی» به تصویر می‌کشد.
این بی‌طرف نبودن در حرف‌های آیدین حلال‌زاده هم مشهود است: «یک جایی اصلا فراموش می‌کردیم که مستندسازیم. یک آدم به اصطلاح حرفه‌ای می‌گوید که ما هیچ کاری نداریم که در گود چه اتفاقی می‌افتد و در اتفاقات مداخله نمی‌کنیم. مثلا وقتی شورای شهر برای بازدید به گود آمدن ما با آنها درگیر شدیم و حتی دعوا کردیم. می‌توانستیم فیلم بگیریم تا مردم ببینند و بفهمند اینجا دارد چه اتفاقای می‌افتد و شورای شهر چه رویکرد وحشتناکی به مسئله دارد. شاید از نظر فیلم‌سازی بهتر هم بود. اما ما ترجیح دادیم دوربین را خاموش کنیم و سمت بچه‌ها که رفقایمان شده بودند باشیم و حتی دعوا کنیم. یک روز یکی از بچه‌ها سرکار نیامد، پی‌اش را گرفتیم، حال نداشت و گفت که مریض است. خواستیم ببریمش دکتر که فهمیدیم منظورش از مریض بودن این است که دلش برای افغانستان تنگ شده است.»
از نظر سپیده سالاروند، گود قرار نیست راه‌حلی برای زباله‌گردی کودکان ارائه دهد. اما درباره وضعیت این کودکان نظر دارد: «این بچه‌ها در وضعیتی هستند که در انتهای نقطه فرودستی قرار دارند، انگار قرار است از همه تقاطع‌ها حذف شوند. سن‌شان کم است، افغانستانی هستند، مدرک ندارند، و کاری بسیار سخت دارند. ما نمی‌خواستیم به این حذف شدن دامن بزنیم. دفاعمان از نشان دادن تصویر هم همین است.»
آیدین حلال‌زاده بلافاصله اضافه می‌کند «قرار است این بچه‌ها را ببینیم، قرار نیست سرمان را بیندازیم پایین و از کنارشان رد شویم. اگر این کار را می‌کردیم با بقیه تفاوتی نداشتیم. ما حتی این کار را نکردیم که زیرنویس بگذاریم که این کاراکتر الف اسمش معروف است، 16 ساله کارگر افغانستانی است. خود شخصیت‌های ما در طول فیلم این ارتباط را با مخاطب برقرار می‌کنند و حرفشان را هم می‌زنند.»
در بخش‌هایی از فیلم، دو کارگران اطلاعاتی را به مخاطب ارائه می‌کنند. این فیلم از پیمان‌کاران خصوصی می‌گوید که چطور در مناطق مختلف با شهرداری در جمع‌آوری و تفکیک زباله همکاری می‌کنند، از مکانی در گود سعید که بچه‌ها آنجا درس می‌خوانند، رَپ می‌کنند و نقاشی می‌کشند، این فیلم از فعالان حقوق کودکی می‌گوید که علیه نشان دادن چهره کودکان موضع دارند و البته درباره بزنگاه تلخ فیلم که جمع‌آوری و پاکسازی گود سعید است.
شاید هردو راوی این اطلاعات را آهسته و شمرده ادا می‌کنند و وارد جزئیات و تحلیل نمی‌شوند، اما برعکس، دوربین ِ گود دوربینی جسور و با صدایی بلند است. صدایی که هم صدای کارگردانانش است و هم نیست، هم صدای بچه‌های گود سعید است و هم نیست. دوربین گود علیه هرگونه حذف می‌ایستد، به فضای غیررسمی می‌رود اما به کودکانی که تمام ساختارها تلاش برای حذفشان دارند رسمیت می‌دهد. حال این حذف اگر حذف گودها باشد، حذف کودکان باشد، حذف چهره‌شان باشد، دستگیری باشد یا بازگرداندنشان به افغانستان. حال این حذف از سمت نهادهای قدرتمند دولتی باشد، شرکت‌های پول‌ساز خصوصی باشد و یا حتی فعالان مدنی حوزه کودک.
از این جهت، شاید بتوان ادعا کرد که گود، مستندی پیشرو است. به این معنا که مرزهایی را جابه‌جا می‌کند، باعث گفت‌وگو و جدل خواهد شد، و مهم‌تر، دیده خواهد شد و باعث دیده شدن کودکان کارگری خواهد شد که اسم هرکدامشان به تنهایی می‌تواند شخصیت اول یک فیلم داستانی باشد: معروف، عظیم، سلیم، رحمت، جمعه و …

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *