پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | کرمان؛ شهر زورخانه‌ها

کرمان؛ شهر زورخانه‌ها





۲۴ دی ۱۳۹۴، ۱۷:۰۷

خاطرات و فعالیت های محمد صنعتی با نظری به تحولات و رخدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی کرمان در هفت دهه اخیر
کرمان؛ شهر زورخانه‌ها
بخش هشتاد و سه
از این شماره روزنامه در ادامه خاطرات و فعالیت‌های آقای محمد صنعتی به فعالیت‌های ایشان در عرصه ورزش و مدیریت ورزشی استان می‌پردازیم.
ـ فعالیت‌های ورزشی
یکی از مهم‌ترین تعلقات و عرصه‌هایی که محمد صنعتی از بدو نوجوانی تا کنون با علاقه‌ وافر بدان پرداخته، فعالیت در زمینه ورزش بوده است.
وی در این زمینه می‌گوید: «عرصه ورزش، یکی از مهم‌ترین تعلقات بنده از دوران نوجوانی بود که همیشه و در جوار فعالیت‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، دمی از آن غافل نبودم؛ چه به صورت فعالیت در رشته ورزشی خاص یا به عنوان خدمت در یکی از هیئت‌های ورزشی کرمان، و معاشرت و مجالست با ورزش و ورزشکاران را در سر لوحه‌ی زندگی خود منظور داشته‌ام.
اگر پرداختن به ورزش را به صورت حرفه‌ای حساب کنم، از سال 1328 ش. تا کنون، افتخار آن را داشته‌ام که بیش از شش دهه در صحنه‌های ورزشی مختلف استان حضوری مستمر داشته باشم.
در سال‌های کودکی بنده، اگر چه امکانات ورزشی کرمان مانند امروز نبود و از زمین‌های ورزشی، سالن، توپ و … خبری نبود، اما چون کرمان همواره به عنوان یکی از مهم‌ترین ولایات ایران از دوره قاجاریه، مورد توجه کشورهای دیگر به ویژه انگلیس بود، تأسیس کنسولگری (1) آن کشور در این ناحیه و وجود اتباع آنان در صحنه اجتماعی شهر کرمان، باعث شده بود تا ورزش‌هایی چون فوتبال و تنیس در کرمان نسبت به دیگر شهرهای ایران، زودتر در بین جوانان این منطقه رشد و نمو پیدا کند. بر این مدعا می‌توان به خاطرات خانم «مریت هاکس» (2) اشاره نمایم که در حدود سال‌های 1310 ش. به کرمان مسافرت نموده و در کتاب خویش، ضمن بازدید از زورخانه‌ای در شهر کرمان، جزئیات مسابقه فوتبال بین تیم‌های کرمان و تهران را شرح داده و از علاقه‌ی مردم شهر کرمان به ورزش فوتبال، حتی حضور بسیاری از تماشاگران زن یاد نموده است.
آری، به رغم فقدان و کمبود امکانات ورزشی، در دوران کودکی بنده، بسیاری از کودکان و نوجوانان کرمانی با درست کردن توپ‌هایی از پارچه، که در اصطلاح محلی به آنان «گو جُلی» (3) گفته می‌شد، فوتبال بازی می‌کردند. البته باید ذکر کنم در آن دوران، بازی‌های دیگری نیز در بین کودکان و نوجوانان کرمان مرسوم بود، همچون: سه پله گودال، ماچلوس، دزدم به هوا، گردو بازی، بچاق بیا سر بالا و … که همگی در کوچه‌ها و خانه‌ها انجام می‌گرفت.
از جمله زمین‌های که در آنان فوتبال بازی می‌شد، می‌توانم به زمین فوتبال در محل فعلی بیمارستان ارجمند، زمین فوتبال در مجاور بیمارستان فعلی آیت‌الله کاشانی (ضلع غربی بیمارستان)، زمین فوتبال باستان (حدود بیمارستان مرسلین کرمان)، زمین فوتبال در محل فعلی بیمارستان شهید باهنر و … اشاره نمایم. این زمین‌ها همگی خاکی بودند و توسط خود فوتبالیست‌ها همواره شده و با گذاشتن سنگ، محدوده دروازه‌ها مشخص می‌گردید.
یاد دارم در مجاور زمین فوتبالی که در حدود مدرسه احمدی (4) بود، تعدادی پشته قنات قرار داشت و دور چاه‌های قنات را خاک می‌ریختند و دیواره‌یی درست می‌کردند که کسی داخل چاه نیفتد. هنگامی که برای بازی به این زمین می‌رفتیم، حتماً مقداری طناب نیز همراه خود می‌بردیم، چرا که در هنگام بازی مطمئناً چندین بار توپ به داخل چاه می‌افتاد و مجبور بودیم با طناب به داخل چاه رفته و توپ را بالا بیاوریم.
در آن دوران، پای اغلب جوانانی که به سن رشد رسیده بودند، به زورخانه باز می‌شد، چون ورزش زورخانه و کشتی ریشه در خاک این کشور داشت و به تعبیری گود زورخانه را میدان آموزش فتوت و مردانگی می‌دانستند، از این رو رفتن و ورزش در گود زورخانه را مقدس می‌دانستند.
بد نیست به این نکته نیز اشاره نمایم که در آن روزگار، زورخانه و گود زورخانه قداست ویژه‌ای داشت و معتقد بودند کسی می‌تواند به زورخانه پا بگذارد که به مراحلی از رشد جسمی و عقلی رسیده باشد.
بر این باور، تنها کسانی می‌توانند پای به گود بگذرانند که به رشد سنی معقولی رسیده باشند؛ ملاک تشخیص این امر نیز با سبز شدن کامل ریش محرز می‌گردید. یعنی کسی می‌توانست پا به گود زورخانه بگذارد که در هنگام شانه زدن ریش، شانه بتواند به راحتی در ریش جا بگیرید. در این خصوص روایتی در بین مردم و جوانان وجود داشت، بدین مضمون؛ نوجوانی که در خانواده‌ای پهلوان رشد نموده بود و از آنان بسیاری از فنون زورخانه را فرا گرفته بود، برای آن که بتواند زودتر به گود وارد شود، در هنگام شانه زدن ریش خود ـ که اندکی سبز شده بود ـ شانه را با شدت به پوست صورت خود وارد می‌کند، به نحوی که شانه در پوست صورت او می‌نشیند، تا از این طریق به همگان ثابت نماید که شرایط سنی ورود به گود زورخانه را کسب نموده است
در سال‌های 1320 ش. و در بحبوبه جنگ جهانی دوم، هنگامی که تعدادی از سربازان بیگانه در کرمان بودند و بعضاً زنان و دختران کرمانی را مورد اذیت قرار می‌دادند، همین جوانان زورخانه‌های کرمان بودند که با یکدیگر هم قسم شدند و روزها و شب‌ها به صورت گروهی در کوچه و خیابان‌های شهر کرمان می‌گشتند و مواظب بودند سربازان خارجی مزاحم زنان و دختران شهرشان نشوند و بارها نیز کار آنان به جنگ و درگیری می‌انجامید.
در آن زمان زورخانه‌های مهم و مطرح کرمان عبارت بودند از: زورخانه عطایی (5)، واقع در محله بازار شاه، زورخانه جهان، زورخانه محمد نقاش (6)، زورخانه خیابان مظفری (7)، زورخانه شاه عادل (8)، زورخانه پای کُتنگ (9)، زورخانه زرتشتیان (10)، زورخانه چهار درو (11)، زورخانه جنب استادیوم مؤیدی (12) بود و …
آری، بنده مانند دیگر جوانان کرمانی، علاوه بر بازی فوتبال، گود زورخانه را نیز مقدس دانسته و تقریباً هر روز ساعاتی را در زورخانه‌ی جنب استادیوم مؤیدی به ورزش می‌پرداختم.
اما فعالیت جدی بنده در زمینه ورزش از سال 1328 ش. و با حضور در تیم‌های فوتبال باشگاه‌های شهاب، عقاب، جاوید و … آغاز، و از سال 1333 به عضویت تیم کرمان انتخاب شدم. در حدود سال‌های 1327 ش. با تعدادی از جوانان دیگر، قبل از رفتن به سر کار (کارخانه خورشید) حدود ساعت شش صبح ابتدا به زمین مؤیدی (13) می‌رفتیم و سه چهار مرتبه دور زمین فوتبال می‌دویدیم و سپس سر کار می‌رفتیم.
لازم به ذکر است در آن دوران، تعدادی باشگاه فوتبال تشکیل شده بود که توسط شخص یا افرادی به ثبت رسیده بود و به جزء باشگاه المپ (14)، بقیه دفتری نداشتند و جلسات آنان در خانه اعضا تشکیل می‌شد. بنده در آن سال‌ها در باشگاه جاوید که اکثراً بچه‌های محله خواجه خضر و گبر محله در آن عضویت داشتند، فوتبال بازی می‌کردم و حتی در سال 1333 تیم ما در مسابقات فوتبال باشگاه‌های کرمان دوم شد. در همین ایام به تیم فوتبال کرمان ـ که به آن تیم کلونی کرمان می‌گفتند ـ نیز دعوت شدم و تا حدود سال‌های 1338 ـ 39 عضو تیم فوتبال کرمان بودم».
پی نوشت:
(1) ـ کنسولگری انگلیس در انتهای خیابان زریسف (شهدا) کرمان قرار داشت و در دوره قاجاریه توسط سرپرسی سایکس افتتاح گردیده بود.
(2) ـ خاطرات وی در کتابی با عنوان «ایران؛ افسانه، واقعیت» منتشر گردیده است.
(3) ـ در اصطلاح کرمانی‌ها: گو، مخفف گوی است و به هر شئی گرد مانند گفته می‌شد. جُل نیز به معنای پوشش و پارچه و برخی مواقع به پارچه کهنه نیز گفته می‌شد (محمد صنعتی).
(4) ـ دبیرستان امام خمینی (ره).
(5) ـ این زورخانه به نام پهلوان مشهور کرمان «کربلایی اسدالله عطایی» نام‌گذاری شده بود، که اکثر افراد هم سن و سال بنده داستان‌ها و حکایات زیادی از صفات اخلاقی و مردانگی او شنیده بودیم و به تعبیری الگوی تمامی جوانان آن دوره بود. همچنین در مورد خواهر وی «سکینه خاتون» نیز روایات زیادی در بین هم نسلی‌های بنده شایع بود، مبنی بر این که وی نیز مانند برادرانش مهارت زیادی در فنون کشتی داشته و حتی با پهلوان یزدی کشتی گرفته و وی را مغلوب نموده است (محمد صنعتی).
(6) ـ واقع در کوچه مشهور به صیادها، حد فاصل بین کوچه باغ و بازار قلعه.
(7) ـ از دوره قاجاریه، حدود بازار مظفری، صفه عزاخانه به محله‌ی خیابان مشهور بود.
(8) ـ واقع در محله شاه عادل؛ خیابان امام خمینی، حدود مسجد ملک (امام خمینی).
(9) ـ این زورخانه در محله‌ای به همین نام (خیابان گنجعلی‌خان) واقع بود.
(10) ـ واقع در حدود آتشکده زرتشتیان، واقع در خیابان زریسف.
(11) ـ واقع در حدود چهار راه بهار.
(12) ـ این زورخانه که در حدود سال‌های 1320 تا 25 ساخته شده بود، در روبروی پارک باغ ملی فعلی (قسمت جنوبی استادیوم سلیمی‌کیا) قرار داشت و در سال 1335 خراب گردید و به جای آن سالن تختی ساخته شد و چند سال بعد نیز آن سالن نیز تخریب گردید و اکنون به صورت مجتمع تجاری در آمده است (محمد صنعتی).
(13) ـ منظور استادیوم ورزشی سلیمی‌کیا فعلی.
(14) ـ واقع در خیابان شریعتی، کوچه سردار.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *