سایت خبری پیام ما آنلاین | مسکن حق است نه مزیتی طبقاتی

مسکن حق است نه مزیتی طبقاتی

«مسکن» را باید همچون «هوایی برای نفس کشیدن» در نظر گرفت که فقط برای مصرف شدن است که وجود دارد، نه برای مبادله





مسکن حق است نه مزیتی طبقاتی

۱۷ فروردین ۱۴۰۰، ۷:۱۲

از چه سخن می‌­گوییم؟ از خانه، از خانه، از خانه. از شکل گرفتن کودکی، امنیت، خاطره، از یادگرفتن لبخند، از تجربه کردن عشق، از فهمیدن آزادی، رهایی، برابری، از امکان نترسیدن. بدون تردید بحران مسکن در ایران بر هیچ کس نه پوشیده ­است نه قابل پنهان‌­سازی و نه انکارشدنی. مسکن سیاسی است، این را سال‌­ها پیش(1974) هانری لوفور نشان داد: « فضا ابژه­‌ای علمی نیست که عاری از ایدئولوژی یا سیاست باشد؛ فضا همیشه سیاسی و استراتژیک بوده است»(لوفور،1396: 132). و همچنین مدت‌­هاست که دیوید هاروی و بسیاری از اندیشمندان و منتقدان اجتماعی دیگر به طور خاص سیاسی بودن «مسکن» را با صدای بلند فریاد می‌­زنند.اما سیاسی بودن مسکن به چه معناست؟ دیوید هاروی تاکید می‌­کند، اینکه چگونه شهری می‌­خواهیم از اینکه چگونه انسان‌‌هایی می‌­خواهیم جدا نیست. هاروی نشان می‌‌دهد که مسکن، ارزش مصرفی خود را از دست داده است و تبدیل به کالایی شبیه دیگر کالاهای تولید سرمایه‌­داری شده است، در حالی‌­که مسکن کالا نیست، مسکن تولید نمی‌­شود تا فروش رود و موجب سود شود، بلکه مسکن ساخته می‌­شود تا مصرف شود. او بر این عقیده است که «ارزش افزوده­‌ی ارزش مبادله­‌ای مسکن بسیار اغوا کننده شده است و هدف تولید کننده از تولید مسکن نه ارزش مصرفی که ارزش مبادله‌­ای است، تعقیب ارزش مبادله‌­ای، دسترسی افراد به مسکن بسان ارزش مصرفی را نابود کرد» (هاروی،1394: 33-42)
ولی این موضوع چرا از دید این اندیشمندان محل نقد است؟ آنها بر این عقیده هستند که مسکن کالای تولیدی نیست. بلکه مسکن ساخته می‌­شود تا مصرف ­شود و حامل ارزش مصرفی است. به عبارتی مسکن برای مصرف شدن یعنی به تجربه درآمدن و شکل گرفتن زندگی روزمره است که باید ساخته ­شود، نه برای خرید و فروش و بدست آوردن سود یا ارزش اضافی. داده­‌های انسان‌شناسانی همچون آموس راپاپورت این موضوع را به روشنی در طول تاریخ بشر به ما نشان می‌‌دهد ( راپاپورت، 1366،1384،1388). سود مالی داشتن ساخت‌و‌ساز مسکن و خرید و فروش آن، مسکن را از ارزش مصرفی خود تهی ساخته است. این امر به معنای آن است که مسکن مشمول تمامی ویژگی‌­های تولید و مبادله کالا شده است، یعنی به مثابه ماشین، موبایل، لوازم آرایشی و هزاران کالای دیگر که تنها برای سود تولید می‌­شوند. در اینجاست که ذهن ما دیگر قادر به درک این امر مهم نیست که، مسکن برای این باید ساخته شود که زندگی در آن جریان یابد، نه برای کسب سود مالی.
از این روست که مسکن سیاسی است چراکه با قدرت، قانون­‌گذاری، خشونت تعمیم یافته، سرمایه‌­گذاری، کالا، سود، تولید، بازار و فروش، همراه و در ارتباط است. مسکن کالا نیست، مسکن برای شکل‌گیری زندگی ساخته می‌­شود و نه تولید و فروش. این امر نکته­‌ای است که جهت و رویکرد ما را به مسکن تغییر می‌­دهد. پیتر مارکوزه و دیوید مدن نیز نشان می‌­دهند که پرداختن به بی‌عدالتی و نابرابری سکونتی مستلزم عمل دولتی و همچنین بسیج عمومی بزرگ‌مقیاس است. آنها چنین بیان می‌­دارند که: «جهان معاصر هم‌اکنون دارای ظرفیت فنی و منابع مادی برای حل مسئله‌ی مسکن است. پرسش این است که آیا همه آن‌هایی که در نظام فعلی متضرر شده‌اند می‌توانند متحد شوند و قدرت را برای اجرایی‌کردن یک نظام حقیقتاً انسانی هدایت کنند، نظامی که مسکن را نه به عنوان مستغلات بلکه به عنوان خانه‌ها و به عنوان حقی برای همه ببیند، یا نه. ( پیتر مارکوزه،1397).
لذا ما باید تاکید و تلاش خود را بر وضع آن‌گونه از قوانین بگذاریم، که ما را از این امر مطمئن می‌­سازد ­که تولید و خرید و فروش مسکن، هیچ سود مالی را عاید هیچ‌کسی نمی‌کند. پیتر مارکوزه در به اجرا درآوردن این خواسته در «رویکردی انتقادی به مساله مسکن» بر آن است که مسکن تا جایی‌که برای یک زندگی کامل مورد‌نیاز است باید به یک مسئولیت عمومی تبدیل شود، به طوری‌که بخش خصوصی سود‌محور، فقط نقشی حمایت‌گرانه داشته باشد و مداخله‌اش فقط به حوزه‌هایی محدود شود که به شکل مشخصی بتواند به نیازهای عمومی پاسخ گوید. (پیتر مارکوزه:1398).
این همان چیزی است که جیم کمنی به عنوان نظریه‌پرداز شناخته شدۀ مسکن، به زبانی دیگر از دانش پژوهان می‌­خواهد: کار ما به عنوان دانش پژوهان مسکن باید با گفتمان عمومی در ارتباط باشد، بنابراین باید نحوه ساخت گفتمان عمومی و چگونگی شکل‌گیری نگرش و ایدئولوژی‌­های عمومی را آشکار سازیم. او بر لزوم تئوری‌سازی در پژوهش‌­های مسکن تاکید دارد: 1- آگاهی به زبان تئوری موجب می‌شود تا مسیر آکادمیک را به سمت تاثیرگذاری سیاسی هدایت کند.
2- زبان تئوریک نه تنها شرایط پیوند بین سیاست، روش و نظریه را برقرار می­‌کند، بلکه وجود ارتباط بین آنها را نیز به اثبات می‌­رساند.
3- زبان تئوریک موجب خودآگاهی از ماهیت ساختاری کار درباره مسکن می‌­شود، این موضوع در کنار تجزیه و تحلیل انتقادی از زبان و دانش، از سیاست، رسانه و حوزه­‌های روزمره، عظمت کار درباره مسکن را نشان می‌­دهد(O’Neill,2008).
«مسکن» را باید همچون «هوایی برای نفس کشیدن» در نظر گرفت که فقط برای مصرف شدن است که وجود دارد، نه برای مبادله. اما امروز دیگر تصور فروش «هوا» نیز دشوار نیست، اهمیت تصور تولید و فروش «هوا» با کسب سود و منفعت مالی آن‌­هم به‌واسطه الزام انسان‌­ها به نفس کشیدن در این است که، خشونت پنهان در اینجا را هرچه بیشتر آشکار می‌­سازد، آن خشونتی که به تعبیر فرانتس فانون «خشونت دریغ داشتن مسکن مناسب» خوانده می‌­شود.
این امر به واقع حاکی از آن است که «مسکن سیاسی است» و دربردانده این معنا که: «مسکن» به همان دلیل که «حق» است، «مزیتی طبقاتی» نیست.
* منابع
راپاپورت، آموس،(1366). منشا فرهنگی مجتمع‌های زیستی، ترجمه راضیه رضازاده، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی دانشگاه علم و صنعت.
راپاپورت، آموس(1384).معنی محیط ساخته شده: رویکردی در ارتباط غیر کلامی، ترجمه فرح حبیب، تهران.
راپاپورت، آموس(1388). انسان‌شناسی مسکن، ترجمه خسرو افضلیان، انتشارات حرفه هنرمند.
لوفور، هانری(1394). درآمدی بر تولید فضای هانری لوفور، گردآوری و ترجمه، آیدین ترکمه، نشر تیسا.
مارکوزه، پیتر(1398). رویکردی انتقادی به حل مسألۀ مسکن. ترجمه آیدین ترکمه، فضا و دیالکتیک، شماره 14.
مدن، دیوید. مارکوزه، پیتر(1397). سکونت، سیاسی است. ترجمه هومن حاج میرزایی، فضا و دیالکتیک، شماره 10 .
هاروی، دیوید(1394). هفده تضاد و پایان سرمایه‌داری، ترجمه عارف اقوامی مقدم، تهران: نشر پژواک.
O’Neill, Phillip (2008) The Role of Theory in Housing Research: Partial Reflections of the Work of Jim Kemeny, Housing, Theory and Society, 25:3, 164-176.
*(1)
برگرفته از یک شعار در مقاله‌ای از پیتر مارکوزه و دیوید مدن تحت عنوان: سکونت، سیاسی است، در سایت فضا و دیالیکتیک

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *