پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | درهای عمارت بسته ماند

گزارش «پیام ما» از آخرین وضعیت عمارت کلاه فرنگی عشرت‌آباد

درهای عمارت بسته ماند





۷ دی ۱۳۹۹، ۹:۳۷

گچ از ستون‌ها ریخته، یک نفر با کلیدی رد سفیدی روی دیوار انداخته و نوشته شهر خوب، شهریست که… . زیر جمله نوشته رسول کاشی. دیوارهای سبز رنگ تنها از دور سبز به نظر می‌رسند، از نزدیک پرند از جملات قصار که با کلید روی دیوار جا انداختند و ستون را قلوه‌کن کردند. روی هر پله بخشی از سقف و دیوار طبله کرده ریخته شده. تنها کسی که این روزها پایش به اینجا باز شده، کبوترانند. عمارت کلاه فرنگی که روزگاری خانه زنان شاه ناصری بود، حالا به لانه کبوترانی بدل شده، اینجا درست در میانه‌های باغی که روزگاری محل عشرت بوده و عیش پادشاهان و جشن و سرورشان، حالا به محل جشن کبوتران و پرندگان فصلی بدل شده است.

ورودی اصلی پادگان از خیابان زندان قصر همیشه چند زن و مرد میانسال را به چشم خودش می‌بیند، زنان و مردانی که سربازی در پادگان دارند و گاهی تقاضای دیداری دارند. احتمالا هیچ‌کدام از پدرها و مادرها نمی‌دانند که که داخل پادگان جز سرباز بنایی جا خوش کرده که روزگاری محل جشن و سرور بوده اما حالا شده محل آموزش رزم. از ورودی اصلی که عبور می‌کنی، هنوز هم شمه‌هایی از باغ عشرت آباد ناصری به چشم می‌خورد، شمشاد و درختان کوتاه قامت در میانه‌ به چشم می‌آیند. هرجایی که گوشی تلفن همراه بخواهد تیزی و زیرکی کند و عکسی ثبت کند، اتومبیل که به سختی اجازه ورود گرفته متوقف می‌شود. بعد از چند پیج، شمایل بنا به چشم می‌خورد. عمارتی که در مقابل ساختمان‌های دیگر اینجا چیزی برای عرض اندام ندارد. مثل آدمی که روزگاری برای خودش بر‌و‌بیایی داشته حالا اما از تک و تا افتاده و گوشه‌ای کز کرده.

کلید در دستان مافوق است

دقایق معطلی برای ورود به بنا زیاد است، تنها مافوق کلید دارد، سربازان سکوت می‌کنند. تنها صدایی که گاهی در اینجا می‌پیچد صدای خودشان است، شنیده‌اند که بنا برای دوران ناصری است اما دقیقش را نمی‌دانند: «همان اطلاعاتی که در اینترنت است.» کلید از دستان مافوق به درون قفل می‌رود. اول پله‌ها به چشم می‌خورند و بعد همه چیز تاریک می‌شود. می‌گویند باید یکی یکی وارد شد، عمارت آن‌قدر قدیمی هست که توان حضور یک جمع بیست، سی نفری را نداشته باشد.

از ساختمان فیلم و عکس نگیرید

پله‌ها بلندند، بلند و پر از سنگ‌ریزه، در میان راهروها پنجره‌های دایره‌ای شکل نور اندکی راهی ساختمان راه پله‌های پیچ داری می‌کند. در نگاه اول شومینه سفید و طوسی که در دیوار کنده شده به چشم می‌خورد. نقش شومینه مشخص نیست. سنگ‌ها از اطرافش فراری شدند و تکه‌های بزرگتر هم داخلش نشسته‌اند. پنجره نمایی از ساختمان عظیم‌الجثه آبی‌ و قهوه‌ای و سفید رنگی را هم نمایان می‌کند که از پشت چراغ قرمز میدان سپاه خودش را تو چشم رانندگان فرو می‌کند، دوربین که به سمتش بالا می‌آید تا عکسی از آن ثبت کند، سربازی همراه تذکر می‌دهد: «اینجا فیلم و عکس ممنوع است.» دوربین و چشم‌ها دوباره توی عمارت چرخ می‌خورد، دیدن ناتوانی و فرتوتی عمارت ممنوع نیست. عمارتی که سال 1209 برای عشرت و ییلاق شاه ناصری ساخته شده بود، بعد از سفر به فرنگستان شاه با خود اندیشیده بود که چرا تهران پایتخت ممالک دنیا عمارتی نداشته باشد در باغ عشرت آباد. عمارت کلاه فرنگی که ساخته شد، در دوره‌ای شد محل سکونت زنان ناصری، آن‌هایی که سوگلی بودند در اینجا برو‌بیایی داشتند، معماری‌اش ایرانی است. ساختمان 4 طبقه آن روزها برای خودش آسمان‌خراشی به حساب می‌آمده با سقف شیروانی شکل که یک طبقه‌اش آینه کاری بوده و طبقه دیگرش.

دیوارهای قلوه‌کن شده

یک نفر انگار آمده است و با کاردک دیوارها را کنده، دلش خنک نشده و کاردکش را  به سقف طبقات بالاتر هم رسانده که بخشی از کاغذ دیواری ناپدید شده، کاغذی که حالا خاکستری است با گل‌هایی دسته دسته که ناپدید شده اند و به جایشان سفیدی گچ سقف مانده است. ناخن‌ها روی دیواره راه پله‌ها هم کشیده شدند، خنج گچ‌های اینجا را هم برده است. طبقه بالاتر شاه‌نشین است، راه پله‌اش سنگ آبی هم دارد، گویا پیشتر سنگ راه پله آبی بوده اما گذر زمان آن را خورده باشد و طوسی کرده باشد. چشم‌ها در آینه‌های کوچک و بزرگ شاه‌نشین که به سقف چسبیده‌اند، بند می‌شود. هر تکه هزار تکه شده. دیوارهای آبی رنگ اینجا هم کم فروغند، درگاهی‌های اینجا و دیوارهایش بیشتر از بقیه دیوارها یادگاری دارند، گویا هر کسی که به اینجا آمده در شاه‌نشین بیشتر مانده. «رشت، شهر خوب و زیبا» روی قسمت سیاهی یکی از پنجره‌ها تو ذوق می‌زند. پنجره‌ها بازند، بدون در و پیکر، مثل بچه‌هایی که پدر و مادر داشتند اما بعد که به خودشان آمدند دیگر اثری از آن‌ها ندیدند، انگار تنها اسکلت ساختمان باشد.

وعده‌های بی‌سرانجام مرمت

هر طبقه عمارت را شاید بتوان مربعی دانست که روی هر کدام از اضلاعش یک مربع یا مستطیل دیگر هم ساخته‌ شده، مستطیلی برای اندرونی، مستطیل دیگری برای ایوان. قاجاریان که سرنگون شدند این کاخ و خانه‌هایی که اطرافش ساخته شده بود، در اختیار نظامیان قرار گرفت. «عشرت‌آباد» پادگان «شهربانی» شد. بعد از آن، پادگان نیروهای گارد پهلوی شد و بعد از پیروزی انقلاب عشرت‌آباد به سپاه محمد رسول الله(ص) رسید و نامش به پادگان ولیعصر (عج) تغییر کرد. آخرین بار که کسانی اینجا آمدند، اردیبهشت امسال بود. مدیریت شهری پنجم که دیگر به آخر عمرش چیزی نمانده بود می‌خواست آرزوی شهروندانش را محقق کند و عمارت را آزاد کند. یکی از اعضای شورای شهر تهران با فرمانده وقت سپاه محمد رسول‌الله که آن زمان سردار محمد یزدی بود، در این مکان قول و قرار برای انعقاد تفاهم نامه مرمت بنا را گذاشته بودند. حجت نظری بعد از آن بازدید گفته بود: «سازمان زیباسازی به عنوان مجری طرح، در گام اول ارزیابی‌های فنی نحوه مرمت را انجام دهد و بعد از آن با برگزاری مناقصه مجری اصلی مرمت عمارت کلاه فرنگی عشرت آباد مشخص می‌شود. در صحبت‌های اولیه اعلام شد می‌توان این عمارت را بعد از مرمت به موزه «سلاح» تبدیل کرد اما تصمیم نهایی را باید به بعد از مرمت عمارت موکول کرد.» بعد از هشت ماه اما هنوز خبری از مرمت نیست. بنا روی پای خودش مانده اما سخت‌تر از روزهای قبل. محمد سالاری، رئیس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر تهران درباره مرمت بنا در دوره کنونی خوش‌بین است و به «پیام‌ما» می‌گوید: «همکاری خوبی بین سپاه و شهرداری تهران آغاز شده که چنانچه این تفاهم‌نامه اجرا شود و مرمت شود و باز شود، اینجا محل حضور گردشگران خواهد بود. من گفت‌وگویی هم با مدیرعامل سازمان زیباسازی داشتم، از تعلل سازمان زیباسازی در این خصوص گله مندیم و از فرماندهان محترم سپاه هم انتظار داریم که با همان رویکردی که خودشان دارند، این اجازه را دهند که شهرداری تهران مبتنی بر رویکرد مبتنی بر صیانت و مرمت بنا دارد این را بتواند به نتیجه برساند و ما در همین دوره بتوانیم شاهد حضور مردم در این دوره باشیم.» بیرون عمارت وسط باغ عشرت‌آباد دیگر خبری از حوض و فواره‌های رنگی هم نیست. سربازان جلوی بنا ایستاده‌اند و به انتظار خروج‌هستند. کسی از مذاکرات و تفاهم‌نامه‌های بعدی خبر ندارد. کلید توی قفل می‌چرخد و بنا می‌ماند با خاطراتی که 200 سال بیشتر است با آن‌ها دلخوش و سرخوش است. 

 

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *