رئیس کانون کارگردانان سینمای ایران در مراسم تشییع جنازۀ داریوش مهرجویی سخنانی را گفت
ناقوس مرگ سینمای روشنفکری
امیر یوسفی: به قول هوشنگ گلشیری فقید آنقدر عزا بر سرمان ریختهاند که فرصتِ زاری نداریم
۶ آبان ۱۴۰۲، ۹:۰۲
«امیر یوسفی»، رئیس کانون کارگردانان سینمای ایران در مراسم تشییع جنازۀ داریوش مهرجویی سخنانی را گفت که در سایۀ خشم و ناراحتی مردم حاضر در آن مراسم توجهی چندانی به اهمیت آن سخنان نشد. او آمده بود تا پیام کانون کارگردانان ایران را بخواند. سخنانش را با اشاره به «مرگ غمانگیز کیومرث پوراحمد» در «آغاز بهار امسال» شروع کرد و با ابراز ناراحتی از «قتل فجیع داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر در آغاز پاییز» گفت: «به قول هوشنگ گلشیری فقید آنقدر عزا بر سرمان ریختهاند که فرصتِ زاری نداریم». یوسفی در ادامه پیام کانون کارگردانان سینمای ایران را خواند. در این پیام نکات ویژهای وجود دارد که با توجه به نهادِ بیانکنندۀ آن بهعنوان یکی از متولیان سینمای ایران اهمیتی درخور توجه دارد و باید آن را جدی گرفت.
این کانون ضمن بیان اینکه «سینمای متفکر ایران طی سالهای اخیر بهسختی نفس میکشید» در پیام خود «قتل فجیع» اخیر را «قطع شاهرگ سینمای روشنفکری ایران» و «پایان تلخی برای سینمای روشنفکری ایران» ارزیابی کردند. اشارۀ بهجا و درست آنها به سرنوشت «ناصر تقوایی» و انزوایِ اجباری و یا خودخواستهاش، کوچ اجباریِ «بهرام بیضایی»، سرنوشت تلخ «علی حاتمی» و «عباس کیارستمی» و انفعال هنری «رخشان بنیاعتماد» از مضامین مطرح شده در این پیام بود.
نگاهی به اصحاب هنر و اندیشه، سینماگران اندیشه (نه کلیشه) و آنان که تلاش کردند طور دیگری بیندیشند و مخاطبان خود را نهفقط به «وقتگذرانی» بلکه به «استفاده از زمان برایِ اندیشیدن» دعوت میکردند نشان میدهد همۀ آنها یا گوشۀ عزلت گزیدند و درگیر بیماری و غم نان شدند و یا به اجبار کوچ کردند از خاک و مردمی که عمری برایش نوشتند و ساختند. از «سهراب شهید ثالث» که «در غربت» دقمرگ شد تا مهرجویی که بهرغم تندادن به سینمای کلیشه در کارهای انتهایی خود همواره در سنگرگاه اندیشه بود و خاطرۀ فیلمهای روشنگرانهاش از یادها زدودنی نیست.
سینمای اندیشه که در پیام کانون کارگردانان سینمای ایران با نامهای سینمای روشنفکری یا سینمای متفکر از آن یاد شد، سینمایی است که مخاطب خود را به «اندیشیدن» دعوت میکند. بهجای ارائۀ پاسخ مطلق و نهایی و «پایان خوش» بهدنبال «طرح مسئله» و ایجاد پرسش در ذهن مخاطب است و او را به تفکر در مورد جهانی که در آن زندگی میکند؛ زندگیِ انسان، دردها، رنجها، اضطرابها و زیست اجتماعی انسان معاصر دعوت میکند. از این منظر، این سینما بهشدت اجتماعی و گاه سیاسی است و طبیعی است که در اکثر کشورهای جهان به مذاق دولتها خوش نمیآید که از این نوع سینما حمایت کنند، چه رسد به حال و روز کشور ما.
اما سینمای کلیشه آن سینمای سرگرمکننده، تجاری و با ارزشهای هنری پایینتر است که وظیفۀ اساسیاش سرگرم کردن مردم و خارج کردنشان از پیلۀ تنگ و محدودِ ملال و کسالتباریِ زندگی است. این دو نوع سینما را میتوان در کنار هم و مکمل یکدیگر پنداشت. همچنان که هر انسانی نیازهای متنوع و گاه متضادی دارد، حذف یکی از این نیازها بهمعنای پرورش انسانهای تکبعدی و ازخودبیگانهای است که جامعه را از نشاط، فعالیت و پویایی دور میکند.
خشونت، پرخاشگری، انواع و اقسام بیماریهای روانی، نزاعهای فردی و گروهی و طیف رنگارنگی از آسیبهای اجتماعی محصول چنین جامعهای است که امروز با بسیاری از آنها دست به گریبان هستیم. به بیان روشنتر قتل فجیع آقای کارگردان و همسرِ فیلمنامهنویش، با هر انگیزهای، محصول شرایطی است که حذف سینمای متفکر به بازتولید و تقویت آن کمک میکند.
مطالب مرتبط
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- روغن صنعتی مایعی جادویی برای افزایش عمر مفید ماشین آلات
- ۱۰ ماده غذایی که به شما در سفر به سوی کاهش وزن کمک میکنند
- چاپ ترافارد؛ هر آنچه که باید درباره این نوع چاپ دستی بدانید
- اقدامات لازم برای اسباب کشی و جابجایی منزل
- بسته بندی مواد پودری با دستگاه ساشه: شغل پردرآمد این روزها
- طبع روغن زیتون در طب سنتی چیست؟ معرفی 4 خواص روغن زیتون
- خرید ساک دستی تبلیغاتی چه مزایایی برای هر برند دارد؟
- تعریف درست هوش مصنوعی (AI) چیست؟
- 10 ایده شغل دوم با سرمایه اولیه کم برای کارمندان
- مقایسه تعرفه پنلهای پیامکی و تبلیغاتی بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید