پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | «صبا»ی کوچک

دربارهٔ «نصرالله شیرین‌آبادی»، نوازندهٔ ویولن که شامگاه دوشنبه درگذشت

«صبا»ی کوچک





«صبا»ی کوچک

۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، ۱۶:۵۵

|پیام ما| صبح روز دوشنبه رسانه‌ها از درگذشت «نصرالله شیرین‌آبادی»، پیشکسوت ویولن در ۸۰سالگی خبر دادند. شیرین‌آبادی را جزو معدود موسیقیدان‌های نابینای ایران می‌دانند که شانس آشنایی با اساتید موسیقی ایران و آموختن نزد آنها را داشته است. رشد او به‌حدی چشمگیر بود که در سن پایین «حسین تهرانی» به او لقب «صبا کوچولو» را داد و این لقب با او باقی ماند.

«خب ۷۰ سال پیش در یک روستا چیزی به‌عنوان تجهیزات پزشکی وجود نداشت.» متولد ۱۳۲۳ بود و می‌گفت نابینایی‌اش از یک اشتباه و در دوسالگی آغاز شد. در روستای شیرین‎‌آبادِ فراهان، تراخم چشم؛ یک بیماری عفونی ناشی از باکتری، را اینگونه درمان می‌کردند: زاج نکوبیده با تخم‌‌مرغ. نابینا شد، اما سال‌ها بعد مهاجرت به تهران زندگی‌اش را برای همیشه تغییر داد.

هجرت به تهران
همان سالی که بینایی‌اش را از دست داد، به‌همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد: «وقتی ارباب حجازی فهمید ما به تهران آمده‌ایم، به پدرم گفت به باغ او که در محدودهٔ محلهٔ «باغ صبا» (حوالی خیابان شریعتی و خیابان ملک) بود، برویم و آنجا ساکن شویم.» بعد از آن در خیابان سهروردی ساکن شدند که سبب آشنایی‌اش با زنی شد که دوست او، «ژاله صدری افشار»، پایش را به موسیقی باز کرد: «دوست داری موسیقی یاد بگیری؟ تصوری از دنیای موسیقی نداشتم.» او به «ایلنا» دراین‌باره گفته بود «هوشنگ ظریف» و بقیهٔ اعضای گروه «پایور» همکلاسی‌های صدری‌افشار بودند. به‌واسطهٔ صدی افشار، به مدرسه‌ای رفت که برای اولین‌بار به نابینایان درس و موسیقی آموزش می‌داد. خودش روایت آن دوران را اینگونه شرح داده است: «یک روز «روح‌الله خالقی» همهٔ بچه‌ها را جمع می‌کند و می‌پرسد آقایان و خانم‌ها چه کسی حاضر است برود به نابیناها درس بدهد؟ چندمرتبه سؤالش را تکرار می‌کند تا اینکه «حسینعلی وزیری‌تبار»، نوازندهٔ کلارینت داوطلب می‌شود. وقتی وزیری‌تبار به مدرسهٔ نابینایان آمد، دستور داد برای‌ ما ساز بخرند. همین آقای وزیری‌تبار بود که بعدها هوشنگ ظریف، حسن منوچهری و سیمین آقارضی را به این مدرسه آورد.»
ابتدا علاقه داشت نوازندگی تار را یاد بگیرد، اما ساز تار به‌لحاظ فیزیکی برای جسم سیزده‌ساله‌اش بزرگ بود. پس سراغ ویولن رفت: «بعد از دو سال کار کردن یک معلم خارجی از شرکت نفت آمد و وقتی ساز زدنمان را دید، گفت استایل همه‌تان اشتباه است. به‌قدری این موضوع برای بچه‌ها ناراحت‌کننده بود که از حدود ۵۰ نفر، ۲۵ نفر این ساز را کنار گذاشتند. ولی من ادامه دادم و برای اصلاح استایلم یک تکه‌ چوب بریدم و بین مچ دست و ساز گذاشتم و آنقدر تلاش کردم تا اصلاح شد.»

لقبی که از «حسین تهرانی» گرفت
در مدرسهٔ نابینایان هرروز پیشرفت می‌کرد تا روزی که یک اتفاق تلخ افتاد. گفتند بودجه نداریم و در سال ۴۰ مدرسه را تعطیل کردند: «قرار شد هرکس بخواهد ادامه تحصیل بدهد، مادام‌العمر ماهی ۱۰۰ تومان به او بپردازند. من جزو دسته‌ای بودم که قصد داشتم ادامه تحصیل بدهم.» بعدها هنرستان شبانهٔ موسیقی در خیابان ارباب جمشید نقطهٔ آغاز دیگری برای او شد؛ شروع یادگیری با بزرگان موسیقی. «حبیب‌الله بدیعی» برای «محمدعلی امیرجاهد»، رئیس هنرستان نامه نوشت: «… دیگر چیزی ندارم به نصرالله شیرین‌آبادی یاد بدهم. یک هیئت ژوری تشکیل بدهید تا از او آزمون بگیرند.»
آزمون هنرستان در سه شب برگزار می‌شد و «حسین تهرانی» در هر سه شب حضور داشت. شب سوم وقتی برنامه تمام شد، تهرانی او را در آغوش گرفت و به افراد حاضر در برنامه گفت: «وقتی این بچه ساز می‌زد، احساس می‌کردم مرحوم ابوالحسن خان صبا ساز می‌زند.» همین شد که لقب «صبا کوچولو» به شیرین‌آبادی داد. لقبی که سالیان سال با او ماند.

هجرت از ایران
سال ۵۰ دیپلم گرفت. به استخدام وزارت فرهنگ نیز درآمد. در کنکور شرکت کرد، اما به‌دلیل شهریهٔ بالا نتوانست در مدرسهٔ عالی ترجمه که پذیرفته شده بود، درس بخواند. یک سال بعد مجدد کنکور داد و در رشتهٔ موسیقی با رتبهٔ اول در دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران پذیرفته شد. شیرین‌‌آبادی با رتبهٔ اول از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد و در آن زمان کسانی را که با رتبهٔ اول از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شدند، بورسیه می‌کردند و برای ادامه تحصیل به آمریکا می‌فرستادند. اما او به‌دلیل تأمین هزینه‌های خانواده‌ و به‌دلیل اینکه وزارت فرهنگ به او مرخصی با حقوق نمی‌داد، از ادامه تحصیل در آمریکا انصراف داد.
انقلاب که شد، شیرین‌آبادی فعالیت‌هایش را در تالار رودکی ادامه داد. تالار رودکی هرسال در مردادماه، به‌عنوان تعطیلات تابستانی، تعطیل می‌شد. مردادماه سال ۶۵ به پیشنهاد همسرش برای تحصیلات فرزندانشان به کانادا سفر کردند.
اما به‌گفتهٔ خودش، پولشان تمام شد و توان برگشت نداشتند.

بازگشت
به روایت شیرین‌آبادی در مصاحبه‌هایش، برگزار کردن کنسرت‌های مختلف در کشورهای اروپایی باعث شد بتواند از پناهندگی خارج شود. وقتی کمی زبان یاد گرفت، در زمینهٔ تعمیر و کوک پیانو چهار سال در دانمارک تحصیل کرد و با رتبهٔ اول فارغ‌التحصیل شد. وقتی فارغ‌التحصیل شد، بلافاصله به ایران برگشت. اما بازگشت روی خوش به او نشان نداد و با اخراج خود به‌دلیل غیبت غیرموجه از وزارت فرهنگ مواجه شد: «سابقه بیمه‌ام را هم نادیده گرفتند.»

فعالیت‌ها و همکاری‌ها
شیرین‌‌آبادی در همان سالی که نتوانست به آمریکا برود در ارکسترهای مختلفی نوازندگی می‌کرد و در کنار آن به تدریس و آهنگسازی هم می‌پرداخت.
بعد از انقلاب هم به فعالیت‌های خود ادامه داد. سال ۵۹ گروه «مولوی» به آهنگسازی و رهبری «جلیل عندلیبی» در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل شد و او در این گروه قیچک آلتو می‌زد. خواننده گروه هم «شهرام ناظری» بود.
او در دههٔ ۶۰ با «محمدرضا لطفی» و «ناصر فرهنگفر» نیز همکاری‌هایی داشت. خود او روایت این همکاری را این‌طور شرح داده است: «یک روز آقای ناصر فرهنگفر به من زنگ زد و گفت من و لطفی می‌خواهیم بیاییم منزل شما…آن شب بعد از گپ‌وگفت‌هایی که داشتیم شروع به ساز زدن کردیم. در این اجرای خصوصی لطفی سه تار می‌نواخت، فرهنگفر تنبک و من هم ویولن می‌زدم. من این اجرا را روی نوار کاست ضبط کردم و هنوز هم آن را دارم. اجرایمان در فضای افشاری بود و در سه گوشهٔ عراق و رهاب و درآمد افشاری همنوازی کردیم.» او دربارهٔ انتشار آن در فضای مجازی به «ایلنا» گفته بود: «البته ظاهراً کسی آمده و چند فایل دیگر را با این اجرا قاطی کرده و به‌عنوان بداهه‌نوازی ما سه نفر منتشر کرده که اصلاً درست نیست. در آن اجرا اصلاً کسی آواز نخواند یا دکلمه‌ای انجام نشد.»
سال ۸۷ در مراسم معرفی برگزیدگان جشنواره موسیقی معلولان از سه هنرمند پیشکسوت نابینا تقدیر شد که شیرین‌آبادی یکی از آنان بود. زمستان سال گذشته هم مراسم نکوداشت او با حضور هنرمندان و اهالی موسیقی در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد. هرچند که همان چندسال پیش در مصاحبه‌اش هم گفته بود: «در ۷۳ سالگی، مسئولان ۱۷ سال بیمه‌ام را نادیده می‌گیرند.»

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *