پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | واکنش مردم به یک آیین کهنه

واکنش مردم به یک آیین کهنه





واکنش مردم به یک آیین کهنه

۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ۱۰:۴۳

چادرهای گل گلی با روهای گرفته، کاسه مسی و قاشق به دست؛ خاطرات بسیاری را برای رهگذران زنده می‌کرد، زنی یاد روز عقدش افتاد، سن و سال‌دارترها یاد دوران خوش جوانی‌شان می‌کردند و قاشق‌زنی را می‌شناختند، کاسب‌ها ظرف‌مان را پر می‌کردند و برخی از جوان‌ترها هم می‌پرسیدند «خب که چه؟» ما آیین قدیمی قاشق‌زنی را به جا می‌آوردیم. آیینی که به نیت شفای بیماران، بخت گشایی، گرفتن حاجت و جدال درونی انسان‌ها برای انسانیت است و چهارشنبه آخر سال انجام می‌شده است؛ زمانی که کوچه‌ها با صدای قاشق و کاسه پر می‌شد نه انفجار نارنجک‌های دست ساز و آتش بازی‌‌های هولناک و گوش کر کن.

کبریا حسین‌زاده| زمانی که هوا روشن بود شروع کردیم، اول تعدادمان کم بود و بعد کم کم زیاد شدیم. چشمان مردم، صدای تلق و تولوق قاشق به ظرف‌های مسی و استیل را دنبال می‌کرد تا به عده‌ای چادر به سر می‌رسید که زیرلب شعرهای قدیمی را زمزمه می‌کردند: «رسیدی و پر از شادی و شوری……آهای چارشنبه سوری»


تمایل برای گرفتن عکس یادگاری و فیلمبرداری از آیین قاشق‌زنی برای اشتراک گذاری در شبکه‌های اجتماعی زیاد بود، از سن و سال‌دارها گرفته تا کودکان و نوجوانان؛ برخی با دوربین‌های موبایلشان دنبال‌مان می‌کردند و تا می‌خواستیم به گلویمان کمی استراحت دهیم می‌گفتند «پس چرا دیگر نمی‌خوانید؟» و ما صدای گرفته‌مان را با چند سرفه صاف می‌کردیم و ادامه می‌دادیم:«شنیدم با جوانان جفت و جوری… آهای چارشنبه سوری».
فقط کاسبان و حجره داران بازار تجریش نبودند که دوست داشته باشند قاشق‌زن‌ها دقایقی جلوی مغازه‌شان تامل کنند، قاشق بزنند و یک بیت شعر بخوانند. حتی اسپند دود کن دوره گرد هم مشتی اسپند برای دوری چشم بد و بلایای آسمانی و زمینی دود ‌می‌کرد و دور سرمان می‌گرداند یا زوج جوان رهگذر با یک کیسه خوراکی، خودشان را به ما رساندند و گفتند:«ما این‌ها را برای پیشکشی به شما خریدیم».


تلق و تلوق کنان خودمان را به بازار تجریش رساندیم و با ورودمان صدای شادی، جیغ و سوت رهگذران و کاسبان را خریدیم. جلوی یکی از میوه فروشی‌ها مشتی نارنگی نصیب‌مان شد، برخی از کاسبان که چیزی جز خوراکی می‌فروختند، پول نقد می‌دادند و ما بعد از پر شدن کاسه‌هایمان شعر قدردانی را می‌خواندیم:
« دست شما درد نکنه… ایشاالله
کسی به شما بد نکنه…ایشاالله
غم راهتو سد نکنه… ایشاالله
هیچکی بهت بد نکنه…ایشاالله
غم بره از زندگیتون…ایشاالله
شادی بیاد تو خونه‌تون…ایشاالله
عید شما مبارک دمب شما سه چارک»

گرچه بر اساس پژوهش‌های انجام شده، در برخی از کتاب‌ها آمده است که لب به سخن نگشودن و سکوت کردن از آداب و رسوم قاشق‌زنی بوده است و به نظر می‌رسد این بخش در گذر زمان با خواندن شعرهای مناسبتی تغییر پیدا کرده است.
کاسه‌هایمان مرتب پر و خالی می‌شد، هر چه از کاسبان می‌گرفتیم پیشکش رهگذران و کودکان کار می‌کردیم و البته بعد از اذان مغرب و ساعت افطار خودمان هم ناخنکی به آنچه گیرمان آمده بود می‌زدیم، از میوه خشک گرفته تا بادام شور، زیتون و آجیل شور و شیرین تا شکلات و شیرینی. اینکه چه چیزی در ظرف‌ قاشق‌زن‌ها گذاشته شود هم تعبیرداشته و گفته می‌شود اگر در پیاله قند، نبات، شیرینی، پول، میوه و خوردنی گذاشته شود دلیل بر شیرین کامی و حاجت روایی است.


مسیر قاشق‌زن‌ها به کوچه و پس کوچه‌های پشت بازار هم رسید و صدای تلق و تولوق کاسه و قاشق‌هایمان همسایه‌ها را از پنجره خانه‌هایشان بیرون می‌کشید و گاهی هم مشتی شکلات از آسمان به سرمان می‌بارید و برایمان دستی می‌گرداندند و آرزوی سالی خوب و پربرکت داشتند.
گفته می‌شود هر کسی برای یک بار هم که شده باید قاشق‌زنی انجام دهد و دست نیاز دراز کند تا سختی آن را بفهمد و به فکر بیچارگان و تهیدستان بیفتد به همین دلیل قاشق‌زن‌ها رویشان را با چادر می‌پوشانند تا شناخته نشوند.
حاصل قاشق زنی سه ساعته چهارشنبه آخر سال، 550 هزار تومان پول نقد شد که طبق باورهای قدیمی باید صرف درمان ناخوشی‌ها شود یا با پول آن آش بپزند به بیمار دهند تا درمان شود، به همین دلیل پول بدست آمده از قاشق‌زنی به یکی از خیریه‌ها واگذار شد.
مراسم قاشق‌زنی چند سالی است که توسط گروه‌های مختلف و به قصد احیای سنت‌های قدیمی در برخی از مناطق شهر تهران برگزار می‌شود و مورد توجه قرار گرفته است.

عکس: هادی زند

 

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *