پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | روشنگر تاریکی

نگاهی به زندگی «جبار باغچه‌بان» به انگیزۀ زادروزش

روشنگر تاریکی

باغچه‌بان در کودکی به‌علت یک تصادف، شنوایی گوش راست خود را از دست داد و به‌همین دلیل شنیدن سکوت را درک می‌کرد. شاید همین موضوع باعث توجه او به کودکان ناشنوا شد





روشنگر تاریکی

۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲، ۰:۰۰

|پیام ما| نامش «جبار عسگرزاده» بود اما به‌واسطۀ شوخی یکی از دوستانش «باغچه بان» را به‌جای عسگرزاده برای نام خانوادگی‌اش انتخاب کرد: «یک روز یکی از دوستانم با شوخی به من گفت: تو برای بچه‌های تبریز باغچه دار کردی و الان باغچه‌داری می‌کنی!… تو باغچه‌بان شده‌ای!… و پس از آن شوخی، من باغچه‌بان را به‌جای عسگرزاده برای نام خانوادگی آینده‌ام موقع گرفتن شناسنامه ایرانی انتخاب کردم.» 19 اردیبهشت‌ماه زادروز جبار باغچه‌بان است. او با تأسیس اولین کودکستان برای ناشنوایان گامی مهم برای توجه به این کودکان برداشت.

 

کودکی که ترک تحصیل کرد
باغچه‌بان ۱۹ اردیبهشت‌ماه سال ۱۲۶۴ در ایروان، پایتخت جمهوری ارمنستان متولد شد. به‌شیوۀ سنتی و مکتبخانه‌ای تحصیل کرد و ضمن آموزش در مکتبخانه، در کنار پدر کار می‌کرد. در ۱۵ سالگی با مختصر سوادی که داشت، مجبور به ترک تحصیل شد و برای گذران زندگی، مدتی به قنادی و بنایی پرداخت. سرانجام جبار به‌دنبال تکمیل تحصیلات خود رفت و پس از مدتی، در مدرسه‌ای که در ایروان به سبک جدید راه‌اندازی شده بود، به معلمی پذیرفته شد.
باغچه‌بان در ۱۵ سالگی به‌ناچار آموزش را رها کرد و از خبرنگاران روزنامه‌های قفقاز و از فکاهی‌نویسان روزنامه ملانصرالدین و مجله فکاهی لک‌لک شد.
جنگ جهانی اول و مهاجرت به ایران
در سال پایانی جنگ اول جهانی به ترکیه رفت و پس از شکست دولت عثمانی در جنگ، در سال ۱۲۹۸ شمسی، با کاروان آوارگان جنگ راهی ایران شد. باغچه‌بان در آن زمان که بیشتر از سی‌وچهار سال نداشت، به‌همراه همسرش، «صفیه میربابایی»، از راه جلفا به شهر مرند آمد.
در مرند به شغل آموزگاری در مدرسۀ دولتی احمدیه مشغول شد. در اواخر اردیبهشت سال ۱۲۹۹ شمسی به تبریز منتقل شد. در این زمان جبار چون شیوۀ تدریس الفبای فارسی را نارسا دید، روش تازه‌ای برای تدریس آن به کار برد که موفقیت زیادی به‌همراه داشت.

باغچه‌بان در کودکی به‌علت یک تصادف، شنوایی گوش راست خود را از دست داد و به‌همین دلیل شنیدن سکوت را درک می‌کرد. شاید همین موضوع باعث توجه او به کودکان ناشنوا شد

نخستین آموزشگاه ویژه ناشنوایان
خبرگزاری ایرنا دربارۀ او نوشته‌است: وقتی به او می‌گفتند استراحت کن در پاسخ می‌گفت «مگر نمی‌دانید هر ‌مسافر قبل از سفر ناچار بیشتر می‌کوشد تا کارهایش را سامانی بدهد. من هم ‌مسافرم و وقتم تنگ است و کارهای ناتمامم بسیار.» تشکیل جماعت تئاتر و مبارزه در راه آزادی زنان و انتشار مجلۀ ‌زبان که زبان معلمان بود از جمله تلاش‌های اجتماعی او بود.
پیش از باغچه‌بان، اولین‌بار در ایران «ارنست کریستوف» آلمانی در شهر تبریز تلاش کرد تا آموزش کودکان با آسیب‌دیدگی بینایی را با جذب پنج دانش‌آموز آغاز کند. چهار سال پس از او در سال ۱۳۰۳، باغچه‌بان به فکر تدریس به کودکان ناشنوا افتاد. او خودش به‌علت یک تصادف، شنوایی گوش راست خود را در کودکی از دست داده بود و به‌همین دلیل شنیدن سکوت را درک می‌کرد. در آن سال او هم کار خود را در تبریز با سه پسر ناشنوا آغاز کرد.
باغچه‌بان در امر آموزش ناشنوایان، هیچ‌گونه تجربۀ قبلی یا دسترسی به کتاب و مقالاتی دراین‌باره نداشت. صداهای زبان فارسی را به دو دستۀ حنجره‌ای (آوایی) و تنفسی (بی‌آوا) و هریک از این دو گروه را به ممتد و غیرممتد تقسیم کرد. او «الفبای دستی گویا» را که در نوع خود در جهان بی‌نظیر بود، بر پایه ویژگی صداها و شکل حرف‌ها ابداع کرد. در این الفبا، برخلاف بعضی الفباهای دستی دیگر، از یک دست استفاده می‌شد. این نشان‌های دستی، ضمن اینکه به لب‌خوانی کمک می‌کرد، وسیله‌ای برای تعلیم و اصلاح تلفظ نیز محسوب می‌شد.
او همچنین دستگاهی را برای بهتر شنیدن ناشنوایان به‌نام «تلفن گنگ» یا «گوشی استخوانی» اختراع کرد. نحوۀ کارکرد این دستگاه به این صورت بود که دانش‌آموزان ناشنوا با گرفتن میلۀ آن به دندان می‌توانستند از طریق استخوان فک صورت، ارتعاشات صوتی را بشنوند. حمل این دستگاه به‌دلیل بزرگ بودن برای کودکان عملی نبود و درنتیجه این تلفن به تولید انبوه نرسید و در همان مرحله متوقف شد.
پیشگام حتی در ادبیات کودک
او را همچنین به‌عنوان نخستین نویسنده و ناشر کتاب کودک در ایران می‌شناسند. علاوه‌بر کتاب‌های آموزشی الفبای فارسی، داستان‌ها و نمایشنامه‌هایی به زبان ساده برای کودکان نوشت.
«خُرخُر» نخستین اثر نمایشنامه‌ای باغچه‌بان در ۱۲۹۸ است که آن را با کمک مربیان و کودکان به اجرا درآورد.
کتاب نمایشنامه «خانم خزوک» در شیراز منتشر شد و به مرحلۀ اجرا درآمد. خانم خزوک داستان سوسکی سیاه است که می‌خواهد با آقا موشه ازدواج کند. داستان خانم خزوک یک داستان فانتزی و شخصیت‌های آن، انسان‌هایی در قالب حیوانات هستند.
آخرین نمایشنامۀ باغچه‌بان «پیر و ترب» برگرفته از یک افسانۀ روسی است و داستان مربوط به پیرمردی می‌شود که توانایی بیرون آوردن تربی که خود کاشته از دل زمین را نداشت و سرانجام با کمک خانواده و درنهایت با کمک یک گربه و سگ موفق می‌شود.
خیابانی که نامگذاری نشد
سرانجام باغچه‌بان پس از یک عمر تلاش و خدمت به اعتلای فرهنگ این مرز و بوم در چهارم آذر ۱۳۴۵ درگذشت و در تهران به خاک سپرده شد.
در ۲۲ تیرماه ۱۴۰۰ شورای شهر تهران با نامیدن خیابانی فرعی از خیابان حجاب به نام جبار باغچه‌بان موافقت کرد، که با مخالفت فرمانداری شهر تهران روبه‌رو شد. در برخورد با این مخالفت انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در بیانیه‌ای اعتراض خود را اعلام کرد.
پس از تغییر شورای شهر و دولت، در شهریور همان سال این تصمیم قطعی شد و کوچه‌هایی که به نام استادان ادبیات کودکان نامگذاری شده بود، پلاک‌کوبی شدند. اما در آذرماه پلاک‌ها کنده شد و نام‌های قبلی کوچه‌ها بازگردانده شد.
کتابی برای نسل آینده
«روشنگران تاریکی» در برگیرندۀ زندگی باغچه‌بان و همسرش «صفیه میربابایی» و یادداشت‌های «ثمین» و «ثمینه» باغچه‌بان دربارهۀ زندگی پدر و مادرشان و مجموعه‌عکس‌هایی از آلبوم خانوادگی آن‌ها است. این کتاب تلاش‌های جبار باغچه‌بان و همسرش به‌عنوان یکی از تأثیرگذارترین کوشندگان راه فرهنگ و ادبیات کودکان را بازگو می‌کند و الگویی آرمانی اما واقعی در دسترس نسل جدید می‌گذارد تا از دشواری‌ها نهراسند و آن‌ها نیز با ادامه‌ راه آن‌ها به کاروان بزرگ روشنگران تاریکی این سرزمین بپیوندند. این کتاب توسط موسسۀ پژوهشی تاریخ ادبیات منتشر شده است.
«خانه باغچه‌بان»
اسفندماه سال 1400 سایت «خانه باغچه‌بان» آغاز به کار کرد که سایتی دربردارندۀ تمام آثار و اسناد مربوط به خانواده باغچه‌بان است. ایسنا در گزارشی نوشت در «خانه باغچه‌بان» آثار و اسنادی از جبار باغچه‌بان، ثمین باغچه‌بان، اِولین باغچه‌بان (همسر ثمین)، ثمینه باغچه‌بان و کاوه باغچه‌بان (فرزند ثمین و اِولین) در دسترس عموم قرار دارد. در این سایت از جمله آثاری که می‌توان مشاهده کرد کتاب رباعیات و کتاب بابابرفی اثر جبار باغچه‌بان، قطعهۀ منتشرنشده‌ «درخت سرو بودم»، ساختۀ ثمین باغچه‌بان به خوانندگی اولین باغچه‌بان و بسیاری آثار دیگر است. همچنین مستند «تجلیلی از جبار باغچه‌بان»، ساخته کیومرث پوراحمد از محصولات قدیمی کانون پرورش فکری کودکان در این سایت قابل مشاهده است. مستندی که در بخشی از آن ثمینه باغچه‌بان از فعالیت‌ها و دستاوردهای پدر می‌گوید.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر