پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | اثر تغییر اقلیم بر تخریب جنگل‌ها جدی گرفته شود

گفت‌وگوی پیام ما با «کیومرث سفیدی» جنگل‌شناس

اثر تغییر اقلیم بر تخریب جنگل‌ها جدی گرفته شود

جنگل‌شناسی همگام با طبیعت می‌تواند هر دو دیدگاه موجود شامل موافقان و مخالفان ایده تنفس جنگل‌های هیرکانی را اقناع کند





اثر تغییر اقلیم بر تخریب جنگل‌ها جدی گرفته شود

۱۴ دی ۱۴۰۱، ۹:۰۳

از زمانی که کریم ساعی در سال 1327 کتاب دو جلدی خود درباره شناخت جنگل را منتشر کرد،‌ جنگل‌شناسی تحولات زیادی را تجربه کرده است. در دیدگاه‌های جدید، جنگل تنها محلی برای تولید صرف چوب نیست و بایستی کارکردهای چندگانه آن را مدنظر قرار داد. «جنگل‌شناسی همگام با طبیعت، ایده‌هایی برای مدیریت اکولوژیک جنگل‌ها» نوشته دکتر کیومرث سفیدی، استاد دانشگاه محقق اردبیلی، به گفته دکتر «وحید اعتماد» دانشیار گروه جنگلداری و اقتصاد جنگل دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران نخستین کتاب بـا رویکرد مدیریت اکولوژیک جنگل‌هـا در کشـور اسـت کـه مطابق با آخرین یافته‌های دانـش بـوم‌شناسـی و حفاظت از طبیعت بــه رشــته تحریـر در آمده اســت. او در متن پیشگفتار، این کتاب را پلـی بـین جنگـل‌شناسـی کلاسـیک بـا اهـداف یـک یـا چنـدمنظوره و تمرکـز بـر برداشت چوب از جنگل‌هـا و جنگـل‌شناسی مـدرن بـا رویکرد مدیریت اکولوژیک معرفی کرد. در ایـن رویکرد حفاظت از جنگل‌هـا در اولویـت بــوده و هدف از پــرورش جنگل حفــظ تمــامی کارکردهــای بوم‌ســازگان اســت. «پیام ما» با توجه به اهمیت این کتاب در حوزه مدیریت جنگل در گفت‌وگویی با دکتر کیومرث سفیدی از او خواست تفاوت‌‌های بین جنگل‌شناسی همگام با طبیعت و کلاسیک را شرح داده و درباره اولین گام‌هایی که برای رسیدن به مدیریت نوین در جنگلداری باید برداشت توضیح دهد.

 

بین جنگل‌شناسی همگام با طبیعت و کلاسیک چه تفاوت‌هایی وجود دارد؟
تفاوت اصلی در رویکرد یا به عبارت دیگر چگونه و چطور عمل کردن در مدیریت و نگهداشت جنگل‌ها است در حقیقت فلسفه و رویکرد متفاوت در دو دیدگاه است که منجر به تفاوت در عملکردها در مقیاس‌های مختلف می‌شود. دیدگاه کلاسیک بر مبنای تفکر اقتصادی بنا گذاشته است و جنگل، کارکرد مصرفی داشته و تولیدات بازاری آن شامل چوب (محصول اصلی) و برخی موارد قابل مصرف مانند میوه درختان جنگلی (محصول فرعی) است در حالی‌که در رویکرد همگام با طبیعت کارکردهای چندگانه جنگل به عنوان یک بوم‌سازگان (اکوسیستم) شامل کارکردهای حمایتی، تنظیمی‌ و مصرفی است که می‌تواند مبنای اکولوژیکی، اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی داشته باشد. بر همین اساس نگاه تک‌ بعدی و تقسیم تولیدات اصلی و فرعی جایگاهی ندارد. علاوه بر این در رویکرد کلاسیک، پایداری جنگل در استمرار تولید چوب معنی می‌شود در حالی‌که رویکرد نزدیک به طبیعت پایداری به معنای پایداری در تمامی‌ اجزاء و کارکردهای جنگل است. به همین دلیل اعتقاد دارم جنگل‌شناسی همگام با طبیعت می‌تواند هر دو دیدگاه موجود شامل موافقان و مخالفان ایده تنفس جنگل‌های هیرکانی را اقناع سازد.

از سایر ویژگی‌های مهم، دخالت حداقلی و همراهی با طبیعت برای طی روند تحول طبیعی جنگل‌ها و نگاه اکوسیستمی‌ به جنگل‌ها است. لازم به ذکر است که نگارش این کتاب با رویکرد همگام با طبیعت یا نزدیک‌تر به طبیعت (Closer to Nature) است که نسبت به رویکرد نزدیک به طبیعت (Close to Nature) مترقی‌تر بوده و بوم‌شناسی در آن جایگاه ویژه‌ای دارد. تفاوت‌های متعددی نیز در مقیاس‌های مکانی متفاوت وجود دارد که در متن کتاب اشاره شده است.

در وضعیت فعلی با توجه به شتاب تخریب جنگل‌های هیرکانی نخستین اقدام بایستی کنترل عوامل تخریب و در ادامه برنامه‌ریزی برای احیای رویشگاه‌های مخروبه باشد. بخش بسیار زیادی از جنگل‌های هیرکانی در گذشته با برداشت‌های قانونی و غیرقانونی دچار تغییر در ساختار شده‌اند و بایستی در اولین فرصت اقدام مناسب برای بازسازی ساختار جنگل‌ها در این مناطق اقدام شود

آیا جنگل‌شناسی همگام با طبیعت برای ارائه شیوه‌های مدیریتی در هر ناحیه نیاز به الگو دارد و این الگوها چطور و بر مبنای چه مولفه‌هایی تعیین می‌شوند؟
جنگل‌شناسی نزدیک به طبیعت در بدو پیدایش بر مبنای مطالعات کارگایر آلمانی در جنگل‌های طبیعی در شرق اروپا شکل گرفت و مبنای مدیریت بر اساس ایده یک دانشمند فرانسوی به نام Parade Adolphe تقلید از طبیعت و تسهیل فرایندهای طبیعی بود. در رویکرد همگام با طبیعت نیز فاصله (انحراف) عملکرد ما با مسیر تحول طبیعی و الگوهای حاکم بر بوم‌سازگان جنگل بایستی در حداقل باشد. بر همین مبنا این پرسش مطرح است که طبیعتی که تلاش می‌شود از آن فاصله نگیریم کدام طبیعت است. بر همین اساس نیاز به شناخت کافی و کمی‌ از فرایندها و الگوهای حاکم بر بوم‌سازگان‌های طبیعی وجود دارد. در جنگل‌های هیرکانی مناطق متعددی وجود دارد که پیدایش و تحول جنگل دور از دسترس انسان انجام شده و ساختاری طبیعی شکل گرفته است که می‌تواند به عنوان شاهد نه تنها برای مدیریت جنگل‌های هیرکانی بلکه برای بخش‌هایی از جنگل‌های اروپای مرکزی نیز مطرح شود.

علت توجه اروپا به مطالعات جنگل‌شناسی هیرکانی همین نکته است. پروفسور موزاندل به عنوان یکی از جنگل‌شناسان برجسته آلمان همواره این نکته را تایید کرده که تئوری‌های جنگل‌شناسی همگام با طبیعت از ایران تامین خواهد شد. در مورد بخش دوم که الگو ( طبیعت) چطور تعیین می‌شود، بایستی عنوان کرد هر جنگلی می‌تواند درجه مشخصی از طبیعی بودن داشته باشد یا به عبارت دیگر دور از طبیعت یا نزدیک به طبیعت باشد. تعیین این دوری و نزدیکی بر اساس دو معیار الگوها و فرایندهای اکوسیتسمی‌ (تنوع و پیچیدگی در ساختار، یکپارچگی) و بر اساس میزان دخالت‌های انسانی (بهره‌برداری، تکه تکه شدن) باشد. امروزه بر اساس این این دو معیار شاخص‌های کمی‌قابل سنجش وجود دارد و منجر به طبقه‌بندی جنگل‌ها می‌شود. جنگل‌های هیرکانی هم دارای طیفی از این طبیعی بودن است. به عبارت دیگر علی‌رغم وجود جنگل‌های با ارزش طبیعی بودن بالا، بخش‌هایی نیز به شدت مداخله شده و دور از طبیعت است.

جنگل‌شناسی همگام با طبیعت علم و هنر مدیریت توده‌های جنگلی است و می‌تواند با حفظ تمامی‌کارکردهای جنگل پاسخگوی نیازهای بخش‌های طبیعت، جامعه و اقتصاد باشد

تجربه کشورهای اروپایی در کمی‌سازی درجه طبیعی جنگل‌ها در قالب شاخص‌های قابل سنجش چقدر قابل اجرا در ایران است؟
تعیین درجه طبیعی بودن جنگل بر پایه مقایسه وضعیت جنگل با جنگل مرجع بر اساس روابط ریاضی انجام می‌شود. از جهت این روابط و اصول کلی تفاوت زیادی وجود ندارد اما برای تعیین شاهد نمی‌توانیم از داده‌های جنگل‌های اروپایی استفاده کنیم و باید مرجع از جنگل‌های هیرکانی باشد. این شاخص به سهولت قابل توسعه و تعمیم به جنگل‌های هیرکانی است. اما نکته مهمی ‌وجود دارد این است که اگر قائل به رویکرد همگام با طبیعت باشیم بایستی عملکرد و راهبردها بر مبنای همین جنگل‌های هیرکانی باشد و نمی‌توانیم با الگوی رایج در اروپا جنگل‌هایی با ساختار و وضعیت متفاوت را مدیریت کنیم. این نخستین اصل همگام با طبیعت است. مدیریت جنگل هیرکانی بایستی نزدیک به طبیعت جنگل‌های هیرکانی باشد. مدیریت اکولوژیک بر مبنای شناخت روابط و الگوهای حاکم بر اکوسیستم تعریف می‌شود. بر همین اساس بایستی در ابتدا این شناخت حاصل شود. در بدو تغییر رویکرد از کلاسیک به نزدیک به طبیعت در کشور ایران در اوائل دهه 80، اطلاعات بسیار کمتری در دسترس بود. اما امروزه با انجام مطالعات متعدد در قالب طرح‌های تحقیقاتی و رساله‌های دانشجویی اطلاعات پایه مورد نیاز وجود دارد. با این حال برای عبور از نزدیک به طبیعت و رسیدن به مدیریت همگام با طبیعت نیاز به مطالعات کمی‌ متعددی به‌ویژه در مناطق با حداقل دست‌خوردگی وجود دارد.

تغییر اقلیم ‌موضوع بسیار مهمی‌است و متاسفانه در کشور بسیار کمتر مورد توجه قرار گرفته است در حالیکه امروزه کشور ما نیز درگیر مسائل و مشکلات ناشی از تغییراقلیم ‌است. تغییراقلیم ‌منجر به تغییر در وضعیت جنگل‌ها می‌شود بر این اساس مدیریت موفق جنگل بایستی با درک صحیح از این تغییرات، اقدامات مشخصی برای حفاظت از منابع جنگلی و افزایش تاب‌آوری در برابر این تغییرات را داشته باشد

آیا در جنگل‌شناسی همگام با طبیعت می‌توان جایگاهی را هم به دانش بومی‌داد؟
منظور شما از دانش بومی ‌چیست‌؟ آیا Indigenous Knowledge است که می‌تواند مورد توجه باشد. اما جنگل‌شناسی همگام با طبیعت بر اساس این دانش پایه‌گذاری نشده است. جنگل‌شناسی علم و هنر کابرد دانش بوم‌شناسی در مدیریت جنگل است. به عبارت دقیق تر بوم شناسی (اکولوژی) دانشی تجربی بر اساس مشاهدات میدانی است. هر رابطه‌ای بین اجزاء بوم‌سازگان جنگل که بر اساس مشاهدات و تکرار به یک اصل بدل شود را می‌توان در مدیریت جنگل به کار برد؛ روابطی مثل رقابت یا تسهیل بین درختان و موارد مشابه. نکته مهم دیگر این است که وقتی از همگام شدن با طبیعت گفت‌وگو می‌شود یعنی به محل و محیطی که جنگل در آن قرار دارد اهمیت فراوانی داده می‌شود. دقیقا همان نکته‌ای که در پاسخ به پرسش قبلی مطرح شد. یعنی نمی‌توان بر اساس مطالعات جنگل‌های واقع در شرایط اکولوژیک متفاوت، جنگل‌های هیرکانی را مدیریت کرد.
آیا این شیوه مدیریت جنگل نیازمند آمار و ارقام دقیق چند ساله نیست و بدون آنها ممکن است؟
در یک نگاه کلی آمار و ارقام از وضعیت جنگل (به شکل تخصصی سه بخش ساختار، ترکیب و پویایی جنگل) برای برنامه‌ریزی و مدیریت جنگل مورد نیاز است. اما در وضعیت فعلی نیز امکان مدیریت بر مبنای همگام با طبیعت با داده‌های موجود میسر است. چرا که همگام با طبیعت یک شیوه یا سیستم پرورش جنگل مشخص برای مدیریت جنگل نیست بلکه یک رویکرد و دیدگاهی مترقی بر پایه اصول اکولوژی است. آنچه بین متخصصان مطرح می‌شود اغلب نیاز به برآورد رویش جنگل است. در یک روش مشخص مانند تک‌گزینی تعیین رویش جنگل برای تعیین امکان برداشت (چوب) ضروری است. اما با توجه به این نکته که در رویکرد همگام با طبیعت هدف از مدیریت جنگل الزاما مدیریت جنگل به منظور برداشت چوب نیست، برآورد نرخ رویش جنگل اهمیت زیادی ندارد. با این حال اگر بنا بر اجرای شیوه‌گزینشی است بایستی تخمین نزدیک به واقعیت از رویش جنگل در دسترس باشد. شیوه‌های مبتنی بر این رویکرد عموما شیوه‌های کم اثر و با حداقل دخالت در جنگل‌ها خواهد بود.
تغییر اقلیم ‌چگونه مدیریت جنگل‌ها را تغییر می‌دهد؟
تغییراقلیم ‌موضوع بسیار مهمی‌است و متاسفانه در کشور بسیار کمتر مورد توجه قرار گرفته است در حالیکه امروزه کشور ما نیز درگیر مسائل و مشکلات ناشی از تغییراقلیم ‌است. تغییرات اقلیمی ‌منجر به تغییر در وضعیت جنگل‌ها می‌شود بر این اساس مدیریت موفق جنگل بایستی با درک صحیح از این تغییرات، اقدامات مشخصی برای حفاظت از منابع جنگلی و افزایش تاب‌آوری در برابر این تغییرات را داشته باشد. با توجه به شتاب تغییرات اقلیمی ‌در سال‌های اخیر دخالت در ساختار و ترکیب جنگل‌ها در قالب برنامه‌های پرورش جنگل بایستی با در نظر گرفتن اثرات تغییرات اقلیمی ‌بر بوم‌سازگان‌های جنگلی باشد. تغییر در رژیم آشفتگی‌های رایج در هر منطقه و تکرار رویدادهای شدید مانند آتش‌سوزی‌ها همراه با کاهش بارندگی منجر به مرگ و میر درختان در جنگل‌ها خواهد شد. این موضوع نه تنها از دیدگاه تولید چوب و سایر محصولات دارای اهمیت است بلکه یکی از مهمترین تهدیدات برای تنوع زیستی در مناطق جنگلی است. به عبارت دیگر، خسارت‌های احتمالی تغییراقلیم ‌علاوه بر پیامدهای اقتصادی منجر به مشکلات زیستی و اجتماعی نیز خواهد شد. این موضوع می‌تواند تهدید جدی برای جنگل‌های زاگرس، جنگل‌های مناطق کوهستانی شمال کشور و سایر رویشگاه‌ها به شمار آید. بر این اساس، برخی از گونه‌های درختی با محدودیت‌های جدیدی برای رشد مواجه خواهند شد و برخی نیز با بهبود شرایط رویشگاهی، رشد و گسترش بیشتری را تجربه خواهند کرد. به عبارت دیگر گونه‌های برنده و بازنده در تغییرات اقلیمی ‌موجود شکل خواهد گرفت. بایستی مدیریت سازمان به شکلی باشد که حداقل خسارت به جنگل‌ها و گونه‌های با ارزش درختی وارد شود. اما چند راهکار برای افزایش تاب‌آوری می‌توان توصیه کرد: نخست اصلاح ساختار، متناسب با تغییر در ترکیب توده‌های جنگلی و در نظر گرفتن تئوری گونه‌های برنده و بازنده در تغییراقلیم. در مواجه با تغییراقلیم ‌استفاده از زادآوری طبیعی تا حد بسیار زیادی از خسارت‌های ناشی از خشکسالی و سایر آشفتگی‌ها بر زادآوری طبیعی خواهد کاست. اگرچه در زراعت چوب، جنگل‌کاری و آگروفارستری بدون شک نیاز به بهره‌گیری از گونه‌های جایگزین (آلترناتیو) در هر ناحیه پس از مطالعات کاشت آزمایشی می‌تواند خسارت بنگاه‌های تجاری تولید چوب را کاهش دهد. حفاظت از تنوع ژنتیکی، حفظ پوشش تاجی در جنگل برای حمایت از میکروکلیمای جنگل و در نهایت، تنوع در سیستم‌های پرورش و تولید محصول نیز می‌تواند سازگاری واحدهای مدیریتی جنگل با تغییرات احتمالی آتی را افزایش دهد.
نخستین اقدامی که در ایران در این زمینه باید انجام شود،‌ کدام است؟
در وضعیت فعلی با توجه به شتاب تخریب جنگل‌های هیرکانی نخستین اقدام بایستی کنترل عوامل تخریب و در ادامه برنامه‌ریزی برای احیای رویشگاه‌های مخروبه باشد. بخش بسیار زیادی از جنگل‌های هیرکانی در گذشته با برداشت‌های قانونی و غیر‌قانونی دچار تغییر در ساختار شده‌اند و بایستی در اولین فرصت اقدام مناسب برای بازسازی ساختار جنگل‌ها در این مناطق اقدام شود. انجام عملیات‌های پرورشی در راستای مقابله با تغییراقلیم ‌و بازسازی ساختار جنگل‌ها کاملا ضروری است. جنگل‌شناسی همگام با طبیعت علم و هنر مدیریت توده‌های جنگلی است و می‌تواند با حفظ تمامی‌کارکردهای جنگل پاسخگوی نیازهای بخش‌های طبیعت، جامعه و اقتصاد باشد. در حال حاضر نگرانی‌هایی در بین عموم در مورد اجرای طرح‌های مدیریت جنگل وجود دارد که با تبیین این رویکرد علاوه بر اینکه می‌توان از نگرانی‌ها کاست و بخشی از نیازهای صنعت و جامعه را نیز فراهم کرد. جنگل‌شناسی همگام با طبیعت، یک رویکرد مدرن و مترقی بر پایه دانش اکولوژی است و انتخاب مناسبی برای مدیریت جنگل‌های طبیعی است.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *