سایت خبری پیام ما آنلاین | چه بر سر «ارگان» آمد

نگاهی به تخریب‌ها در عرصه و حریم محوطه‌ تاریخی ارجان در بهبهان از اواخر دوره قاجار تا امروز

چه بر سر «ارگان» آمد

در سال‌های اخیر که پژوهش‌های علمی باستان‌شناسیِ بسیار اندکی در ایران صورت گرفته شاهد بازارگرمی گنج‌یابان و متوهمانی هستیم که تمام کارکردشان غارت میراث فرهنگی است





چه بر سر «ارگان» آمد

۸ اردیبهشت ۱۴۰۱، ۱:۰۴

این روزها شاهد پخش فیلم کوتاهی از گریه سوزناک استاد اسماعیل یغمایی بر ویرانه‌های ارگان عیلامی بهبهان بودیم. گروهی آن گریه‌ را مستقیما به طرح انتقال لوله آب از عرصه ارگان نسبت دادند. گروهی هم در جواب گروه اول، نوشتند و گفتند که آن فیلم مربوط به سال‌های پیش است و ربطی به طرح انتقال آب ندارد. فارغ از آن گفته‌ها و نوشته‌ها، در اینجا می‌خواهم به مسئله‌ای بسیار مهم‌تر اشاره کنم.
گریه‌های سوزناک استاد یغمایی، بیش‌ از آنکه به‌خاطر ویرانی‌های صورت‌گرفته در ارگان یا ارجان باشد، بر بی‌معرفتی‌ است که در حق دستگاه باستان‌شناسی این مملکت روا داشته شده است. برای آنکه این موضوع را بیشتر توضیح دهم، ابتدا فهرست‌وار به مراحلی که تخریب‌ها در عرصه‌ و حریم ارگان شکل گرفت اشاره می‌کنم، پس از آن دو رویکرد در دو زمان مختلف را بر اتفاقی مشابه گواه می‌گیرم تا نشان دهم که «بی‌معرفتی‌‌ها» چه بر سر میراث فرهنگی و باستان‌شناسی ایران آورده است.

پرده ۱
به گواه پژوهش‌های صورت گرفته، محوطه تاریخی ارجان/ارگان یکی از مهم‌ترین محوطه‌های ایران است که در شمال شهر بهبهان کنونی قرار دارد. ارجان در زمره اولین آثار ارزشمند ایران است که به شماره ۴۴ و در سال ۱۳۱۰ خورشیدی در فهرست آثار ملی به ثبت رسید. این محوطه از هزاره ششم پیش‌ از میلاد تا دوره قاجار سابقه تمدنی دارد. اما بقایای ادوار عیلامی نو، ساسانی و قرون اولیه اسلامی این محوطه زبانزد عام و خاص است. خصوصا، وجود بقایای یکی ‌از کهن‌ترین و مفصل‌ترین مساجد سال‌های اولیه ظهور اسلام در شهر ارجان/ ارگان گواهی است بر اهمیت این شهر در سده‌های نخست هجری.
تا آنجا که آگاهی داریم، تخریب‌ها در شهر ارجان/ارگان از اواخر دوره قاجار شروع شد. محل مسجد باشکوه صدر اسلام ارجان که امروزه فقط بخش‌هایی از پیِ آن قابل دستیابی است، نزد اهالی ناآگاه آن زمانِ منطقه، معروف به «گچینه» بود؛ یعنی جایی برای استحصال گچ و سنگ لاشه برای ساختمان‌سازی در شهر بهبهان، چون مسجد باشکوه ارجان از مصالحی چون گچ و لاشه سنگ ساخته شده است.
مرحله دوم تخریب‌ها با بهره‌برداری از کارخانه سیمان بهبهان در بهمن ۱۳۵۷ در گوشه شمال شرقی عرصه شناخته‌شده ارجان شروع شد. ادوات کارخانه سیمان بخش وسیعی از عرصه‌ها و اراضی شهر تاریخی ارجان را برای تولید پودر سیمان بلعید و برای همیشه نابود ساخت.
مرحله سوم تخریب‌ها با شروع فعالیت‌های آب‌رسانی و سدسازی در اوایل دهه ۱۳۶۰ توسط سازمان آب و برق خوزستان شروع شد. تیغه بلدوزر سدسازان بقایای ارزشمندی از آرامگاهی متعلق به دوره عیلام نو را عیان ساخت. از آن پس، روند رو به رشد کشاورزی با روش آبیاری نیمه مکانیزه، باعث شد تا اراضی شهر تاریخی ارجان یکی پس ‌از دیگری به زیر کشت رفته و بخش‌هایی از آن برای همیشه نابود شود.
مرحله چهارم تخریب‌ها از زمانی شروع شد که کارشناسان شرکت نفت یکی از مخازن عظیم نفتی را در شمال بهبهان شناسایی کردند. تلاش برای احداث خطوط لوله و حلقه‌های متعدد چاه نفت بخش‌های وسیعی از عرصه و حریم شهر تاریخی ارجان را دستخوش تغییر کرد. در لابلای مراحل تخریبی چهارگانه، از توسعه باغداری و کشاورزی و ظهور و گسترش روستای قدمگاه امام رضا مشرف بر پل تاریخی بکان نیز باید یاد کرد.
پرده ۲
همه ما کم و بیش از داستان کشف آرامگاه عیلامی «کیدین هوتران» در شمال بهبهان در اوایل دهه ۱۳۶۰ آگاهیم. اینکه تیغه بلدوزرهای کارگاه سد‌سازی سازمان آب و برق خوزستان، به مقبره‌ای عیلامی برخورد کرد و با دخالت نیروهای محلی و در نهایت ماموران مرکز باستان‌شناسی وقت، از غارت بیشتر گورنهاده‌های مکشوفه جلوگیری شد. مدتی پس ‌از آن، بدون آنکه عملیات خاکبرداری و سدسازی متوقف شود، به واسطه تلاش و کوشش فراوان، استاد یغمایی فرصت یافت تا به محل کشف آرامگاه بازگشته و آن را با روش‌های علمی کاوش کند. پس از کاوش‌های کوتاه مدت استاد یغمایی، محدوده‌ای که آرامگاه عیلامی در آن کشف شده بود به واسطه فعالیت‌های تکمیلی سدسازی (سد انحرافی شهدا)، برای همیشه در زیر خروارها شن و ماسه و بتن محو شد. امروزه شاید شمار کسانی که از محل دقیق آرامگاه کیدین هوتران باخبرند کمتر از انگشتان یک دست باشد.
درباره اشیای به‌دست‌آمده از آرامگاه عیلامی ارگان، مقالات مختلفی توسط باستان‌شناسان ایرانی و خارجی نوشته شده است ولی مفصل‌ترین مطالعه صورت‌گرفته‌، پایان‌نامه‌ای است که دکتر خاویر الوارز-مون در سال ۲۰۰۶ میلادی در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی از آن دفاع کرده است. نتایج کاوش‌های صورت گرفته توسط استاد یغمایی نیز به‌‌رغم تلاش او برای تدوین و آماده‌سازی، هنوز فرصت چاپ و انتشار نیافته است.
تمام داستان آرامگاه عیلامی کیدین هوترانِ ارگان همین است و امروزه نه محل دقیق آن را می‌دانیم؛ نه می‌دانیم آیا به سان نمونه‌های مشابه‌اش، در کنار زیارتگاه یا معبدی عیلامی قرار داشته و نه می‌دانیم شهر یا آبادی مرتبطی با آن آرامگاهِ مفصل در آن حوالی بوده است. حتی برای ساکنان شریف شهرستان بهبهان این امکان فراهم نیست تا از موهبت وجود چنین اثر گرانقدری برای جذب گردشگر و رونق اقتصادی بهره‌مند شوند.
در سال ۱۳۴۴، ماشین‌آلات راه‌سازی شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه، بخشی از آثار عیلامی هفت‌تپه را هویدا ساختند. با تلاش شادروان دکتر عزت‌الله نگهبان و به پشتوانه دستگاه باستان‌شناسی وقت، عملیات راه‌سازی در بخشی که آثار مذکور قرار داشت متوقف شد. پس از مدت اندکی و با رایزنی‌های مختلف دکتر نگهبان، برای اولین بار در تاریخ باستان‌شناسی ایران، اولین گروه باستان‌شناسی ایرانی موفق به دریافت مجوز از هیئت وزیران برای کاوش باستان‌شناسی در خوزستان شد. دکتر نگهبان به نیکی در کتاب وزین «مروری بر پنجاه سال باستان‌شناسی ایران» این داستان درس‌آموز را روایت می‌کند که رئیس حفریات شوش، رومن گیرشمن، برای حفاری در هفت‌تپه سعی کرد تا وزیر فرهنگ وقت را برای دیدار از شوش به آنجا دعوت کند تا در آن گیرودار، طبق روال دهه‌های پیش، مجوز حفریات در هفت‌تپه را نیز از آن هیئت اعزامی فرانسویان کند.
کاوش‌های شادروان دکتر نگهبان در هفت‌تپه برای باستان‌شناسی ایران پر از برکت بود و هنوز هم هست. آن کاوش‌ها از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۷ بدون وقفه هر ساله به مدت دو ماه و نیم ادامه یافت. در نتیجه برنامه نجات‌بخشیِ مسئولانه در هفت‌تپه، مجموعه آرامگاهی پادشاه وقت، تپتی آهار، آرامگاه دسته‌جمعی، معابد و زیگورات‌ها یا کاخ‌های شماره ۱ و ۲، دیوار و تالار طویل شمالی و بسیاری دیگر از آثار شناسایی شد. البته پس از انقلاب نیز گروهی به سرپرستی دکتر بهزاد مفیدی کاوش‌ها در هفت‌تپه را به مدت پنج فصل ادامه داد. در مجموع، ۱۹ فصل در هفت‌تپه کاوش باستان‌شناسی با روش‌های علمی صورت گرفت.
نباید به سادگی از شمار «۱۹» فصل کاوش در هفت‌تپه گذشت چون آن نوزده فصل کاوش به خودی خود ۱۹ فصل آموزش نیروهای جوان؛ ۱۹ فصل پژوهش در لایه‌های ناشناخته عیلامی؛ ۱۹ فصل دستاورد ناب درباره یکی از ادوار کمترشناخته‌شده تاریخ این سرزمین را رقم زده است. علاوه بر آن، خدماتی که از برکت وجود دکتر نگهبان و آن پروژه «نجات‌بخشی» در هفت‌تپه باقی مانده به‌سان نگینی درخشان بر تارک باستان‌شناسی خوزستان و ایران می‌درخشد. پایگاه باستان‌شناسی و موزه بی‌نظیری که نگهبان با خون و دل‌های فراوان برپا ساخت در بین تمامی دستاوردهای دستگاه باستان‌شناسی ایران نمونه‌ای است منحصر به فرد. این پایگاه و موزه و به‌خصوص بقایای گور عیلامی تپتی اهار و گور دسته‌جمعی، یکی از مقاصد اصلی گردشگری خوزستان است. کاری که نگهبان در سال ۱۳۴۴ در هفت‌تپه شروع کرد به دست فرزندان این سرزمین به‌رغم تنگناها و کمبود‌های فراوان هنوز هم زنده است و بدون تردید یکی از موفق‌ترین پایگاه‌های میراث فرهنگی ایران است.
در بالا دستاوردهای متنوعی که پس ‌از سال ۱۳۴۴ و کشف بقایای عیلامی هفت‌تپه به دست آمده را فهرست‌وار بیان کردم. در اینجا میل دارم تنها به یکی از مهم‌ترین دستاوردهای آن بیشتر اشاره کنم. تربیت نیروی انسانی مفید، ورزیده، دلسوز و آگاه به مسئولیتش امری است که به راحتی دست‌یافتنی نیست. با نگاهی به تربیت‌شدگان هفت‌تپه درمی‌یابیم که تنها یک پروژه هفت‌تپه تا چه حد توانسته‌ برای باستان‌شناسی این مرز و بوم منشاء خیر باشد. لطفا به این نام‌ها توجه کنید: سیف‌الله کامبخش‌فرد، یحیی کوثری، اردشیر فرزانگان، میرعابدین کابلی، مسعود آذرنوش، پرویز ورجاوند، علی‌اکبر سرفراز، محمدرحیم صراف، جهانگیر یاسی، اسمعیل/احسان یغمایی، فخری‌السادات دانشپورپرور، مهدی رهبر، غلامعلی شاملو، صادق ملک‌شهمیرزادی، علی‌اصغر میرفتاح، عنایت‌اله امیرلو، جمشید حریرچی، زهرا جعفرمحمدی، علی‌محمد خلیلیان، جواد قندگر، احمد کبیری، محمدصالح صالحی، حمید خطیب‌شهیدی، حسن طلایی، حمیده چوبک، جلال‌الدین رفیع‌فر، پروین پورعصمتی، زرین‌تاج شیبانی، جلیل گلشن، علی افروز، عقیل عابدی و بسیاری دیگر از باستان‌شناسان، مرمت‌گران و موزه‌داران ایران همگی در هفت‌تپه تجربه‌ آموختند و برای باستان‌شناسی ایران ساخته شدند.
یک مقایسه سرانگشتی بین واکنش مسئولانه باستان‌شناسان و دستگاه باستان‌شناسی وقت در مواجه با تخریبِ بخشی از بقایای عیلامی در هفت‌تپه و برخورد تهی از تعقل، غیرمسئولانه و کوته‌نظرانه مسئولان بعدی در برابر تخریب بخشی از گور کیدین هوتران در ارجان/ ارگان کافی است تا بدانیم که داستان غم‌انگیز ویرانی‌ها در ارگانی که یغمایی اینچنین برایش می‌گرید معلول چیست.
پرده ۳
در اوایل دهه ۱۳۶۰، گروهی سربرآوردند که در عین داشتن کم‌ترین درکی از کارکردهای دستگاه باستان‌شناسی، چنان وانمود کردند که از جمله سرآمدان میراث فرهنگی و باستان‌شناسی هستند. متاسفانه یکی از آنها که بیشترین زمان تصدی‌گری در مدیریت دستگاه باستان‌شناسی را رقم زده است، باستان‌شناسی نخوانده‌ای بود که از ابتدا تا تقریبا پایان همان دهه مستقیما بر مسند باستان‌شناسی تکیه زد اما هیچ ذهنیتی نسبت به کارکردهای بنیادین آن نداشت. در همان گیر و دار، سازمانی که روزگاری قرار بود نامش «سازمان باستان‌شناسی ایران» باشد، به خواست آنها تغییر نام و ماهیت یافت و تار و پودی کج و معوج از آن بافته شد.
ساختاری که آنها پی ‌ریختند به آنجا انجامید که امروز دستگاه باستان‌شناسی کشور که وظیفه ذاتی‌اش حفاظت از اطلاعات تاریخی و باستانی ایران است در پایین‌ترین حد جایگاهش قرار داشته باشد. با وجود نیروهایی که با جان و دل حاضرند تا به آرزوی دیرینه تهیه و تدوین نقشه باستان‌شناسی ایران جامه عمل بپوشانند، آن طرح هنوز از مرحله رونمایی مقدماتی پیشتر نرفته و هنوز با صد افسوس پس از قریب به یکصد‌ سال ما صاحب یک سامانه اطلاعات باستان‌شناسی نیستیم. سرنوشت قریب به اتفاق محوطه‌های این سرزمین خرابی و ویرانی است و دستگاه باستان‌شناسی آنقدر بی‌دست و پا و ناتوان شده که توان هیچ اقدامی برای حفاظت از آن‌ها را ندارد. کاوش‌های علمی باستان‌شناسی که در واقع دانشگاهی است برای همه آحاد بشر، تعطیل است. میراث فرهنگی پر افتخار ایران بیشتر و بیشتر شناخته نمی‌شود تا درس عبرتی باشد برای همه و در مقابل، یا حوادث طبیعی، یا برنامه‌های توسعه به‌طور مداوم پهنه سرزمینی ما را از وجود ریشه‌های تاریخی خالی و خالی‌تر می‌سازد. مساله مهم‌تر اینکه، خیل عظیم جوانان این مملکت که با دنیایی از امید و آرزو سختی‌های تحصیل را به جان خریدند و مدارج عالی در باستان‌شناسی طی کرده‌اند یا کمتر فرصت می‌یابند تا به‌اندازه توان و زمان‌شان موثر باشند یا هرگز مجالی برای نقش‌آفرینی نمی‌یابند و در نتیجه مغموم و سرافکنده در برابر خود و آینده ایران هستند. به علاوه، مهم‌ترین مشکلی که پیش خواهد آمد، ، فرو رفتن جامعه در گرداب خرافات و سربرکشیدن دوباره سوداگران غارت آثار باستانی است. در سال‌های اخیر که پژوهش‌های علمی باستان‌شناسیِ بسیار اندکی در ایران صورت گرفته است شاهد بازارگرمی گنج‌یابان و متوهمانی هستیم که تمام کارکردشان غارت میراث فرهنگی است.
ریشه ناراحتی‌های استاد یغمایی به سرگذشت عبرت‌انگیز و رفتار غیرمسئولانه با دستگاه باستان‌شناسی ایران برمی‌گردد. دستگاهی که از اوایل دهه ۱۳۶۰ تاکنون به‌رغم توانمندی‌های فراوان باستان‌شناسان ایرانی چه آنهایی که به آموزش مشغولند و چه آنهایی که وظایف پژوهشی دارند همواره به‌سان یک دستگاه کم‌اهمیت، اضافی و در بسیاری از مواقع مزاحم در نزد کسانی است که مطمئنا دلشان برای ایران و میراث فرهنگی‌اش نمی‌تپد. اگر تنها در برهه‌ای از این چند دهه، دستگاه باستان‌شناسی توانی یافت، بر سرش کوفتند و شرایطی پیش آوردند تا تحقیر شود. یغمایی نازنین بر آن بی‌معرفتی‌ها می‌گرید.
البته طی سالیان، گریه‌های باستان‌شناسان را فراوان دیده‌ام. یکی در برابر ویرانی ارگان، یکی در برابر بی توجهی به آتشکده شیان، یکی در برابر ویرانی تپه‌حصار، یکی در برابر تخریب عرصه سیلک و یکی دیگر هم در برابر تخریب اندام آبگیر داریون. ای کاش همگی‌ این صحنه‌ها به مانند آنچه بر یغمایی در ارگان رفت ثبت می‌شد تا همگان بدانند که عاشقیِ تنها کافی نیست بلکه ساختاری منظم و منسجم لازم است تا از تکرار تجربه‌های تلخ بتواند جلوگیری کند.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *