پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | خداحافظی با زندگی عادی

باید بازگشت به شرایط قبل از دوران کرونا را فراموش کنیم

خداحافظی با زندگی عادی

دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم تغییر کرده و زندگی کردن با تبعات گرم شدن کره زمین به اقدامات فوری،‌ گسترده و بنیادین نیاز دارد. متخصصان می‌گویند بازگشت به زندگی عادی قبل از کرونا تنها باعث خستگی و فشار بیشتر بر سلامت ذهن انسان می‌شود.





۱۵ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۵۵

بعد از همه‌گیری ویروس کرونا، تعداد افرادی که هر روز آرزو می‌کنند به شرایط عادی و پیش از کووید-۱۹ برگردند بی‌شمار است. اما متخصصان می‌گویند بازگشت به زندگی عادی قبل از کرونا تنها باعث خستگی و فشار بیشتر بر سلامت ذهن انسان می‌شود. روی اسکرنتون، مدیر مرکز علوم انسانی محیط زیست در دانشگاه نوتردام در ایالت ایندیانای آمریکا و نویسنده ۵ کتاب از جمله «ما نابودیم. حالا چی؟» و «یادگیری مرگ در عصر آنتروپوسین» است. او در یادداشتی که چند روز پیش در روزنامه نیویورک‌تایمز منتشر کرد می‌نویسد که باید بازگشت به شرایط قبل از دوران کرونا را فراموش کنیم و یاد بگیریم چگونه می‌توانیم با شرایط جدید زندگی کنیم.

چند شب پیش به یک رستوران محلی ایرلندی رفتم تا غذایی را که سفارش داده بودم، تحویل بگیرم. هوای آن روز عصر گرفته و بارانی بود. من و همسرم هفته‌‌مان را با خستگی ناشی از ویدیو کنفرانس‌های زوم به پایان رسانده بودیم. ما این رستوران را خیلی دوست داریم؛ نه فقط برای غذای خوبش بلکه به خاطر جان دادن به محله‌مان. قبل از دوران کووید، در این رستوران موسیقی سنتی ایرلندی اجرا می‌شد. با رویی گشاده، صندلی‌های پر و فضایی از دوستان و خانواده، شب‌های سرد و برفی را میزبانی می‌کرد که همه برای گذراندن شبی خوش به آنجا می‌آمدند.
حالا سکوت مرگباری حاکم است. اجرای قوانین فاصله‌گذاری اجتماعی یعنی حتی وقتی که ظرفیت رستوران تکمیل باشد تعداد مشتریان به نصف زمان قبل از کرونا هم نمی‌رسد. ایستادن وسط این رستوران خالی و حسی که چه چیزهایی را از دست دادیم تمام وجودم را فرا گرفت و باعث شد دلم برای زندگی «عادی» به اندازه طولانی‌ترین باری که از خانه دور بودم تنگ شود؛ حتی زمانی که برای ارتش در عراق خدمت می‌کردم. هنوز هم هر بار که می‌خواهم ماسکم را بزنم احساس عذاب می‌کنم. دلم می‌خواهد به زندگی‌های عادی‌مان برگردیم.

اما از حالا به بعد «عادی» چه معنی می‌دهد؟

ممکن است به راحتی فراموش کنیم که در پرونده سال ۲۰۲۰ علاوه بر پاندمی، بدترین فصل آتش‌سوزی در غرب آمریکا و متلاطم‌ترین طوفان‌های آتلانتیک نیز ثبت شده‌اند. در شرایطی که حواس ما به چیزهای دیگری پرت شده، ۲۰۲۰ سال کاهش سطح یخ‌های قطب شمال و نزدیک شدن آن به کمترین میزان ثبت شده، سال وجود شواهد احتمالی از انتشار گاز متان از خاک منجمد و اقیانوس منجمد شمالی، سال آتش‌سوزی‌های وسیع هم در جنگل‌های آمازون و هم در قطب شمال، سال شکستن رکورد ثبت گرما (بعد از سال ۲۰۱۶ گرم‌ترین سال به ثبت رسیده)، سال سفید شدن مرجان‌ها و جدا شدن سکوی یخی دست‌نخورده در کانادا، سال قوی شدن این احتمال که سیستم اقلیم جهانی به مرحله‌ای رسیده که بازخوردهای پویا جا باز می‌کنند و پنجره‌های احتمالات برای جلوگیری از وقوع فاجعه بسته می‌شوند.
جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا پس از روی کار آمدن دوباره به معاهده پاریس برگشت که خیلی خوب است اما خیلی معنایی ندارد؛ چون پایبند بودن به آن اختیاری است و اگر امضاکنندگان آن به تعهدات خود پایبند نباشند این توافقنامه اهمیتی پیدا نمی‌کند؛ چون پیمان این امضاکنندگان به اندازه کافی سفت و سخت نبود تا افزایش دمای زمین را «بسیار پایین‌تر» از ۲ درجه سلسیوس یا ۳.۶ درجه فارنهایت بالاتر از دمای زمین در دوران قبل از وقوع انقلاب صنعتی نگه دارد. بر اساس تحلیلی که به وسیله همکاری مشترک سازمان‌های علمی مردم‌نهاد در سایت ردیابی تغییرات اقلیمی منتشر شده، مراکش و گامبیا تنها کشورهایی هستند که در راستای محدود کردن گرمایش زمین به ۱.۵ درجه سلسیوس بالاتر از دمای زمین قبل از انقلاب صنعتی پایبند بوده‌اند و تعهدات چندین کشور آلوده‌کننده بزرگ از جمله چین، روسیه، ژاپن و آمریکا «بسیار ناکافی» یا «ناکافی در حد بحرانی» بود است.
این نکته را هم باید اشاره کنم که معیار ۲ درجه سلسیوس احتمالا فوق‌العاده و کمی من‌درآوردی است؛ از آنجایی که معلوم نیست که در آن دما، شرایط اقلیمی زمین مناسب یا پایدار باشد. همان‌طور که در نتایج تحقیقاتی که در«مقالات آکادمی ملی علوم» آمریکا منتشر شد و به طور گسترده‌ای مورد بحث قرار گرفته، حتی اگر به اهداف مندرج در معاهده پاریس برسیم «نمی‌توانیم خطر سرازیر شدن بازخوردهایی را در نظر نگیریم که سیستم کره زمین را به طور بازگشت‌ناپذیری در مسیر «گلخانه شدن» آن پیش می‌برند».
حتی وحشتناک‌تر از آن، افزایش مشاهده گاز متان در جو است. گازی گلخانه‌ای که در کوتاه‌مدت ۸۰ برابر قوی‌تر از دی‌اکسید‌کربن است. میزان آن در حدی است که اگر ادامه پیدا کند می‌تواند تعهدات کاهش نشر در معاهده پاریس را کنار بزند؛ حتی اگر این کاهش‌‌ها در واقعیت رخ دهند. که تا حالا این اتفاق نیفتاده است. در این میان، به نظر می‌رسد آب‌و‌هوای زمین با سرعتی بیش از آن چیزی که انتظار می‌رفت در حال تغییر است. کاهش شدید سرعت جریان در آتلانتیک شمالی را در نظر بگیرید؛ یکی از اثرات گرم شدن کره زمین که در فیلم The Day After tomorrow به شهرت رسید. بر اساس گفته‌های مایکل مان، کارشناس اقلیمی «با کاهش روند جریان اقیانوس‌ها که به پیش‌بینی‌ها نزدیک بوده، ۵۰ تا ۱۰۰ سال جلو افتاده‌ایم… هرچه مشاهدات بیشتری داشته باشیم، پیش‌بینی‌هایمان پیشرفته‌تر می‌شوند و بیشتر یاد می‌گیریم که همه چیز می‌تواند سریع‌تر و با شدت بیشتری نسبت به آنچه سال‌ها قبل پیش‌بینی کرده‌ایم، رخ دهد».
در سال ۲۰۱۹، نرخ آب شدن لایه‌های یخی برای مدت کوتاهی به میزانی رسید که در بدترین شرایط برای سال‌های ۲۰۶۰ تا ۲۰۸۰ پیش‌بینی شده بود. تحقیق اخیر نشان می‌دهد آب شدن سریع یخ‌های قطبی می‌تواند دو برابر دی‌اکسید‌کربن و متان نسبت به آنچه قبلا تصور می‌شد، تولید کند که این خبر بسیار بدی است چون نشان می‌دهد که یخ‌های قطبی بسیار سرد ۷۰ سال زودتر از پیش‌بینی‌ها دارند آب می‌شوند. بازگشت به شرایط عادی حالا به معنی بازگشت به دورانی است که شرایط زندگی را در همه‌جای کره‌زمین برای انسان ناپایدار می‌کند. شرایط عادی یعنی گسترش آتش‌سوزی‌ها، وقوع طوفان‌های بزرگتر در رده پنج، سیل بیشتر، خشکسالی بیشتر و میلیون‌ها مهاجر دیگر و گریزان از گرسنگی و جنگ‌های داخلی، خرابی محصولات کشاورزی بیشتر، کولاک بیشتر،‌ انقراض بیشتر و ثبت رکورد گرمای بیشتر. شرایط عادی یعنی افزایش احتمال ناآرامی‌های مدنی و سقوط دولت‌ها، افزایش خرابی‌های گسترده محصولات کشاورزی و کاهش گونه‌های آبزیان، افزایش مرگ‌و‌میر ناشی از تشنگی و گرسنگی و بیماری‌های جدید، افزایش شیوع بیماری‌ها به مکان‌های جدید و افزایش ویرانی‌های ناشی از جنگ. شرایط عادی می‌تواند به معنی پایان دادن به آنچه باشد که تمدن جهانی می‌خوانیم.
مارس گذشته، اوایل گیرودار پاندمی، آغاز واژگونی شرایط عادی بود. همه‌چیز تعطیل شد. دستمال توالت و ماکارونی ذخیره می‌کردیم. ترس تمام آمریکا را برداشته بود.
من هم ترسیده بودم: نگران مادرم بود که به بیماری مزمن انسداد ریه مبتلا است. نگران خواهرم بودم که همسرش در زندان کار می‌کرد. نگران فامیلی بودم که پرستار است. نگران کشورم بودم که تحت رهبری رئیس‌جمهوری بی‌کفایت و به ظاهر آشفته قرار داشت.
اما در کنار ترس، یاد درسی افتادم که در عراق یاد گرفتم. سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴ در بغداد سرباز بودم، جایی که هر روز شاهد از هم گسستگی ساختارها بودم. فهمیدم آن چیزی که به آن زندگی اجتماعی می‌گوییم مانند یک بازی بزرگ و پیچیده است با قوانین خیالی که توافق کردیم دنبال کنیم؛ خیال‌پردازی‌هایی که هر روز به کمک سازمان‌ها، داستان‌های تاریخی و تکرارهای روزانه به واقعیت تبدیل می‌شوند. برخی از این قوانین قدیمی هستند؛ کاملا ریشه‌دار و مقاوم. برخی از این ریشه‌ها آنقدر ضعیف بودند که به سختی می‌توانستند از یک باد شدید جان سالم به در ببرند. چیزی که در عراق دیدم این بود که هر بار به یک سیستمی شوکی وارد کنید، چیزی می‌شکند. گاهی این شکنندگی‌ها هیچ‌وقت التیام نمی‌یابند. هیچ راهی برای بازگشت به قبل از آسیبی که به عراق زدیم یا زنده کردن قربانیان کرونا وجود ندارد. اما گاهی این شکنندگی‌ها منجر به بازگشایی می‌شوند. گاهی این شکنندگی‌ها فرصتی برای انجام کارها به روشی متفاوت را پدید می‌آورند.
مارس سال گذشته، در حال تماشای بیماری‌ای بودم که زمین را در هم می‌نوردد. احساس ترس کردم اما امید هم داشتم: امید به این‌که این ویروس به همین اندازه که وحشتناک است می‌تواند فرصتی را فراهم کند تا شکنندگی و ناپایداری موجودیت جمعی را عمیقا درک کنیم و بپذیریم. امیدوارم علاوه بر تشخیص برای این موضوع که مشتری‌مداری کاپیتالیستی که بر اساس سوخت‌های فسیلی است و هر آنچه که دوست داریم را نابود می‌کند، بتوانیم کاری انجام دهیم. ادامه‌دار شدن پاندمی، تمایل برای بازگشت به زندگی عادی را افزایش داده و نگرانم که امید به تغییرات مثبت بنیادی فروکش کرده باشد. نباید بگذاریم امید کاملا از بین برد. نمی‌توانیم از عهده آن بربیاییم.
چون دیگر قرار نیست در مدتی که زنده‌ایم «شرایط عادی» را ببینیم. پدر و مادرها و پدربزرگ و مادربزرگ‌های ما با ساخت ماشین‌های آمریکایی، شیوه زندگی آمریکایی، یخچال فریزرهای آمریکایی و رویای آمریکایی شرایط عادی را سوزاندند. حالا هم چین و هند دارند این کار را انجام می‌دهند چون کاپیتالیسم جهانی است و ما آن را به هر کسی که توانستیم فروختیم.
بیش از دو سوم انتشار گازهای دی‌اکسید‌کربن از سال ۱۹۴۵ – و بیش از نیمی از آن از سال ۱۹۸۸- اتفاق افتاده است؛ از زمانی که می‌دانستیم تغییرات اقلیمی چیست و چه خطراتی دارد.
حالا که دولت جدیدی در آمریکا روی کار آمده و ما به دنبال زندگی بعد از کووید و دونالد ترامپ هستیم، باید با این حقیقت روبه‌رو شویم که دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم تغییر کرده و زندگی کردن با تبعات گرم شدن کره‌زمین به اقدامات فوری،‌ گسترده و بنیادینی نیاز دارد. ۲۰ سال آینده هر چه باشد دورانی است از نبود قطعیت عمیق و خطرات شگرف. ما انتخاب نمی‌کنیم با چه چالش‌هایی روبه‌رو شویم اما می‌توانیم تصمیم بگیریم چگونه با آن‌ها برخورد کنیم. اولین کار فراموش کردن این تفکری است که همه‌چیز به حالت عادی برمی‌گردد، جای دیگری آن را «چگونه مردن را یاد بگیریم» خطاب کرده‌ام. فراتر از آن، باید زندگی در فضای مجازی را متوقف کنیم و با اطرافیانمان ارتباط برقرار کنیم؛ چون هنگام وقوع بحران بعدی نیاز داریم به آن‌ها تکیه کنیم. مطمئن باشید بحران بعدی هم اتفاق خواهد افتاد، پس امروز باید برای شوک بعدی در نظم اجتماعی و شوک‌های بعدی و بعدتر از آن آماده باشیم.
هیچ‌کدام از این موارد فایده‌ای نخواهند داشت اگر تصورات ما شامل شیوه جدید زندگی فراتر از امروز نباشد؛ فراتر از کاپیتالیسمی که بر پایه سوخت‌های فسیلی است: شرایط عادی جدید نه، بلکه باورهای جدید که با این دنیای درهم ریخته‌ای که ایجاد کردیم همخوانی داشته باشند.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *