پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | حاشیه نشینی دوبله، زنگ خطر فقر

حاشیه نشینی دوبله، زنگ خطر فقر





۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ۱:۳۲

حاشیه نشینی دوبله، زنگ خطر فقر
جنس فقر از جنس درآمد نیست و درآمد یکی از جلوه های فقر و محرومیت است شاید اگر قرار باشد جامعه ایران را واقعا از دیدگاه فقر قابلیتی در نظر بگیریم بیش از نیمی از آنها دچار فقر قابلیتی باشند و شاید هم بیشتر
به تعبیر ویلیام کوپر: «آزادی هزاران جلوه برای عرضه دارد که بردگان هرچند راضی، از آن بی خبرند». وقتی انسان ها به حقوق خودشان و کیفیت زندگی شان آگاه شوند احساس شان و برداشت شان از مفاهیم متفاوت خواهد شد. این نوع فقر، که در بررسی های فقر، فقر احساسی نامیده می شود، تنها جلوه ای از فقر است که به گفته وحید محمودی، اقتصاددان و استاد دانشگاه تهران، دنیای ارتباطات به سبب آگاهی افراد نسبت به حقوق و شرایط زندگی شان، آن را تشدید می کند. او می گوید این آگاهی در کنار ناتوانی می تواند بسیار مسئله آفرین باشد و به طور گسترده ای ناهنجاری های اجتماعی را اعم از انواع فساد دامن بزند.
محمودی منظر دیگری از فقر را هم مورد بررسی قرار می دهد. بر مبنای «فقر قابلیتی»، جنس فقر از جنس درآمد نیست و درآمد یکی از جلوه های فقر و محرومیت است. از این منظر، فقر را به مثابه محرومیت از قابلیت یا توانمندی هایی می داند که اجازه زندگی بهتر یا باکیفیت تر را به فرد نمی دهد و در این قالب می گوید: «شاید اگر قرار باشد جامعه ایران را واقعا از دیدگاه فقر قابلیتی در نظر بگیریم بیش از نیمی از آنها دچار فقر قابلیتی باشند و شاید هم بیشتر».
سه دهک جمعیتی درگیر
فقر هستند
او معیار بانک جهانی برای سنجش فقر را که می گوید تنها یک دهک از جمعیت ایران در فقر به سر می برند، زیر سؤال می برد و می گوید: «فقر پدیده ای ملموس و مشهود است». بر همین مبنا می افزاید: «برآوردهایمان نشان می دهد سه دهک جمعیتی درگیر فقر مطلق هستند» و «در مجموعه آماری مان با عدد خط فقر مواجه نمی شویم، بلکه با بُردار خط فقر مواجه هستیم».
اساسا فقر زمانی موضوعیت می یابد که احساس شود. تا زمانی که فرد نفهمد فقیر است حال چه فقر درآمدی و چه فقر قابلیتی، احساس نخواهد کرد فقیر است. مثلا فقر مطلق در شکل حاد آن می تواند فقط معطوف به غذا باشد. یعنی فرد شکم خود را نیز نتواند سیر کند. البته در این حالت چون گرسنگی را حس می کند احساس فقر خواهد کرد اما بسیاری کمبودها و محدودیت های قابلیتی چون حس نمی شود فرد احساس فقر نمی کند. احساس فقر از یک طرف و اعتماد و احساس توانایی برای اینکه فرد می تواند از فقر خارج شود یا نشود، حائز اهمیت است و در نگاه ما موضوع فقرزدایی باید مدنظر قرار گیرد. یکی از مواردی که وجود دارد این است که فرد ممکن است به صورت کاذب احساس کند فقیر است یا فقیر نیست. اکنون بیشترین حسی که وجود دارد، حس فقیربودن است و اینکه فرد نمی تواند از فقر خارج شود. در این حالت فرد خود را با جامعه اطرافش مقایسه می کند و نسبت به آنها می سنجد و می بیند از امکانات مشابهی برخوردار نیست. بنابراین ممکن است دچار سرخوردگی یا گرفتار برخی رفتارهای ناهنجار علیه جامعه شود، احساس می کند در تله افتاده است.
افزایش دانش فرآیندی
برای فقرزدایی
فقر قابلیتی می گوید با توانمندسازی، افزایش دانش، مهارت و اعتمادبه نفس و… فرد می تواند از فقر خارج شود و باید درباره این مسئله هدف گیری و در فرایندهای مربوط به فقرزدایی این احساس باید زدوده شود. برای مثال، ممکن است از یک راننده تاکسی بپرسید چقدر درآمد دارد و به شما بگوید ماهانه سه میلیون تومان درآمد دارد و بالای خط فقر و راضی است. ممکن است شما بپرسید چند ساعت در روز کار می کند، آیا فرزندانش را می بیند؟ پاسخ می دهد زمانی که از خانه خارج می شوم یا برمی گردم فرزندانم در خواب هستند؛ یا از او بپرسید اگر خودرویش خراب یا خودش بیمار شود و نتواند کار کند، درآمدش متأثر خواهد شد؟ وقتی ابعاد کیفیت زندگی را برایش تشریح کنید تازه متوجه می شود نگاه به فقر و کیفیت زندگی وسیع تر است.
وقتی سرپرست خانوار نمی تواند برای خانواده اش وقت بگذارد و فرزندانش را ببیند و ملاطفت و هم انسی برقرار کند یا وقت کافی برای سرگرمی، تفریح، سفر و مشارکت سیاسی و اجتماعی داشته باشد و وقتش برای کارکردن و درآمد بیشتر صرف می شود، دچار یک سری محرومیت های دیگر می شود که ارزش ذاتی در زندگی دارند. بنابراین در این صورت جلوه های فقر و محرومیت وسیع تر از فقر درآمدی خواهد بود. وقتی این جلوه ها را به او نشان دهید، احساس و تشخیصش متفاوت تر خواهد شد. به تعبیر ویلیام کوپر: «آزادی هزاران جلوه برای عرضه دارد که بردگان هرچند راضی، از آن بی خبرند». وقتی انسان ها به حقوق خود و کیفیت زندگی شان آگاه شوند، احساس و برداشت شان از مفاهیم متفاوت خواهد شد.
رفتارهای ناهنجار می تواند از عوامل فقر باشد
احتمال زیادی وجود دارد که فرد در این حالت به رفتارهای ناهنجار روی بیاورد. فرض کنید جوانی (چه دختر و چه پسر) در بین هم سالان و هم کلاسی های خود احساس نابرابری کند. اینجا مسئله فقط شکم سیر و لباس نیست، بلکه مسئله از حالت اقتصادی خود خارج می شود و رنگ وبوی روان شناختی به خود می گیرد.
اکثر صاحب نظران و دست اندرکاران لااقل در سخنرانی ها و مقالات به ضرورت توجه به فقر تأکید دارند. مشکل اینجاست که عمل اقتصادی و سیاسی آنها عملا گاهی به توسعه فقر منجر می شود. متأسفانه نظریه های رادیکالی هم وجود دارد که از مقطوع النسل کردن فقرا و حاشیه نشینان دفاع می کند. این یعنی حذف فیزیکی فقر و فقرا!! اما و هزار اما که فقر به دلایل ساختاری ای که گفتیم بازتولید خواهد شد و با روال فعلی هر دم جمعیت بیشتری را به زیر خود خواهد کشید. چاره ای بنیادی باید اندیشیده شود.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *