پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | کرمان بر پشت اسب

کرمان بر پشت اسب





۲۰ دی ۱۳۹۵، ۰:۳۸

کرمان بر پشت اسب

بخش 31

سفرنامه«سراسر ایران بر پشت اسب» نوشته الا سایکس خواهر «سرپرسی سایکس» است. ترجمه این سفرنامه محمد علی مختاری اردکانی است، الا به همراه برادرش به جهانگردی پرداخت و اوقات زیادی را در ایران گذراند. یکی از مقاصد این سفر کرمان بود و صفحات قابل ملاحظه ای از این سفرنامه به کرمان گزیده ای از  اختصاص یافته است. صفحه کرمون خلاصه این بخش را با عنوان «کرمان بر پشت اسب» به صورت دنباله دار به شما علاقه مندان تقدیم می کند؛

در کرمان  از دست گربه ها در امان نبودیم. هر وقت روز حتما دو تا را می دیدیم که روی تخت و مخده ها خوابیده اند و در شب مخصوصا مزاحم بودند. غذا داخل اتاق می آوردند و کروچ کروچ می بلعیدند و وقتی آن ها را چیت [shooe] می کردیم به اندک فاصله باز می گشتند. عادت داشتند شب ها دعواهای خود را در اتاق های ما حل و فصل کنند. یک روز از سلطان سوکرو  پرسیدم این مزاحم ها به کی تعلق دارند؟ اندکی جا خورد و موقرانه پاسخ داد:«به خدا، جانم» برادرم جنگی بی پایان با تفنگ شکاری با آن ها آغاز کرد و بعد از مدتی اکثر آن ها را کشت. اگرچه یک گربه سیاه مدت مدیدی از حداکثر تعقیب و مراقبت او قسر در رفت. یکی از خدمه با تعجیل بالا آمد و هیکل تیره ای که روی لبه حوض حیاط نشسته بود به برادرم نشان داد. برادرم در یک لحظه تفنگش را آماده کرد و از پنجره به دشمنش شلیک کرد که با کمال تعجب معلوم شد قوطی آب گرم است که با شلیک کاملاً سوراخ سوراخ شد! ایرانیان از هفت جانی که ظاهراً این گربه داشت خیلی می ترسیدند و مطمئن بودند که این گربه شبح است و اگر مراقب نباشیم به شکل هیولایی در خواهد آمد و ما را نابود خواهد کرد و وقتی این گربه هم به سرنوشت خود دچار شد با ترس زیاد جسد آن را بررسی می کردند. باغ ما توده هایی از رز صورتی ریخته داشت و یکی از شغل های زنان غنچه چینی برای درست کردن گلاب بود و هنگام این عمل خیلی تفریح می کردند. یک روز به گروهی از دختران خندان برخوردم که چادرهای سفید شبح گونه خود را عقب انداخته بودند و یکی از اعضای خود را که صاف روی تخت  یا سکوی گلی دراز کشیده بود شادمانه با غنچه های صورتی معطر گل باران می کردند. عطر مشهور گل سرخ دیگر در کرمان تهیه نمی شود، دلیلش این است که گل های محمدی که در باغ های معدود کرمان در اطراف شهر می روید تقریباً برای تقطیر عطر مشهور صرف نمی کند. فرایند گلاب گیری بسیار ساده است. توده های غنچه را در یک دیگ آهنگی بزرگ آب می ریزند و دور ظرف را با آتش زغال می گیرند. یک تغار که از آب خنک پر شده روی گل ها قرار می دهند و مایع معطر به آهستگی از لوله ای که از آب سرد عبور می کند به درون بطری که زیر آن گذاشته اند می چکد. در برخی باغ ها درختچه های بلند گل سرخ می رویند. توده ای از غنچه های سفید و زرد و نارنجی که منظره ای با شکوه بود و در آن ها بلبل های خوش الحان آواز می خواندند.  علاوه بر گل سرخ، بسیاری از گل های معمولی داشتیم که در باغ های انگلیس هم  یافت می شوند. نظیر یاسمن، اطلسی، همیشه بهار، مینا، خطمی فرنگی، گل کوکب و غیره که این حقیقت مرا شگفت زده کرد تا اینکه از یک گیاه شناس شنیدم که اکثر گل های باغی از ایران آمده است. همچنین سنبله های یک گل عجیب سفید، صورتی یا ارغوانی بود که «زبان در قفا» نامیده می شود و ایرانیان می گویند که این گل پیشتر زبانش را برای مادرش درآورد و تا ابد با زبان درآوردن در قفا به جای جلو، تنبیه شد.

 

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *