پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | کرمان بر پشت اسب

کرمان بر پشت اسب





۵ دی ۱۳۹۵، ۲۲:۰۳

کرمان بر پشت اسب
بخش 21
سفرنامه«سراسر ایران بر پشت اسب» نوشته الا سایکس خواهر «سرپرسی سایکس» است. ترجمه این سفرنامه محمد علی مختاری اردکانی است، الا به همراه برادرش به جهانگردی پرداخت و اوقات زیادی را در ایران گذراند. یکی از مقاصد این سفر کرمان بود و صفحات قابل ملاحظه ای از این سفرنامه به کرمان گزیده ای از اختصاص یافته است. صفحه کرمون خلاصه این بخش را با عنوان «کرمان بر پشت اسب» به صورت دنباله دار به شما علاقه مندان تقدیم می کند؛
کرمان پایتخت ولایت باستانی کارمانیا از لحاظ اهمیت صرفاً بعد از اصفهان قرار داشت، چون زمانی تجارت اروپا در راه رسیدن به خلیج فارس از کرمان می گذشت. اولین ذکر نامی که از کرمان به عمل می آید در تاریخ هرودت است که از کارمانیا به عنوان یکی از ساتراپ نشین ها سخن می گوید و اسکندر و ارتش او در راه برگشت از هند از این ولایت گذشتند. کرمان جز امپراتوری پارت ها شد تا اردشیر که در افسانه های محلی مشهور است، کرمان را فتح کرد و سلسله ساسانی را بنیان نهاد. یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی وقتی اعراب تحت خلافت عمر ایران را فتح کردند فرار کرد. در قرون وسطی، کرمان مقر نسطوریان شد. جزئی از آن کلیسای تبلیغی که مدارس الهیات و فلسفه در سراسر آسیا در قرن چهارده داشت و آخرین بقایای آن به اصطلاح کلیسا سوری است. اما شاید از جالب ترین حقایق در مورد آن، ارتباطش با جهانگرد بزرگ، مارکوپولو باشد که در پایان قرن 13 دو بار از این شهر بازدید کرد. کمتر جایی بیش از کرمان از دست متجاوزین آسیب دیده است. عمر، چنگیزخان، تیمور، افغان ها و نادرشاه به نوبه خود آن را غارت کردند. در حالی که در سال 1794 (1173) آغامحمدخان خونریز، بنیانگذار سلسله قاجار تقریباً شهر را نابود ساخت. لطفعلی خان آخرین پادشاه زند با مردانگی تمام در برابر محاصره گر درنده خوی مقاومت کرد. دو سوم سربازانش در اثر قحطی مردند تا این که شهر در اثر خیانت به دست دشمن افتاد و شاهزاده شجاع اجباراً به بم فرار کرد. آغامحمدخان بعداً کرمان را به دست سربازانش داد که هر کار خواستند بر سر سکنه نگون بخت آوردند. گویند سربازان را فرا نخواند تا هدیه بیست هزار جفت چشم دریافت داشت. جای تعجب نیست که شهر هرگز از این ضربه کوبنده کمر راست نکرد و در میان شهرهای ایران امروز به خاطر فقر و تعداد گدایانش شهره است. کرمان همان طور که می دانیم با مقیاس کوچکی در سلطنت فتح علی شاه بازسازی شد و حدود یک چهارم وسعت پیشین است. کرمان در حصار بلند چینه ای محصور است و خندق عمیقی آن را احاطه کرده است. در یک طرف ارگ برج و بارو دارد که محل سکونت حاکم فعلی است. من نمی توانم شخصاً شرحی از درون شهر بدهم چون در تمام مدت اقامتم در نزدیکی آن به درون حصارهای شهر نرفتم. برادرم می ترسید عوام که قبلاً یک زن انگلیسی ندیده اند، گروهی بر سر من بریزند. اما او و هرکس دیگری به من اطمینان می دادند که مطلقاً چیز دیگری در شهر وجود ندارد. به جز خانه های خشتی فرو افتاده، بازارهای کثیف و گدایان بی شمار، از این رو خیال نمی کنم خیلی از دست داده باشم. تنها ساختمان واقعی قدیمی باقی مانده در شهر «گنبد سبز» یا مسجد سبز است که قبل از دیدار مارکوپولو ساخته شده است. تاریخ 1242 (621هـ) در کتیبه ای در درون آن مشهود است و گنبد سبز آن که نصفش خراب شده از چند کیلومتری از وسط دشت پیداست. موجب خرابی نسبی گنبد سبز حاکمی بود که گمان می کرد دفینه ای زیر دیوارهایش پنهان شده است. نصف آرامگاه را در کوشش واهی جست و جوی گنج خراب کرد.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *