سایت خبری پیام ما آنلاین | منوچهر نیستانی کرمانی

منوچهر نیستانی کرمانی





۲۸ مهر ۱۳۹۵، ۲۱:۲۳

منوچهر نیستانی کرمانی

پیام ما- «تذکره شاعران کرمان» نام کتابی از«دکتر حسین بهزادی اندوهجردی» است. بهزادی اندوهجردی در این کتاب به شرح زندگانی 410 شاعر کرمانی پرداخته است که منوچهر نیستانی یکی از آن شاعران است. در صفحه453 تذکره شاعران کرمان آمده است:
جزوه کوچکی از وی به نام«جوانه» در دست دارم که در سال 1333 شمسی در کرمان چاپ زده است. وی ظاهراً در این هنگام دانش آموز دبیرستان بوده و آقای باستانی پاریزی که آن روزها دبیر دبیرستان های کرمان بوده است. مقدمه ای بدین شرح بر آن نگاشته است:
خورشیدی در سینه ای تافته، پرتوی از آن منعکس شده، آتشی در نیستانی افتاده و شعله ای از آن به چشم می رسد، دانه محبت را در کشتزاری افشانده اند- کار نداریم که افشاننده کیست؟ و در کجاست. دانه ای افشانده اند و جوانه ای از آن سر زده «این جوانه، نیستانی است، محصلی که با صغر سن از بسیاری از همکارانش در جاده عفاف و محبت پیشی جسته است. جوانه ای شاداب است. تربیت می پذیرد و سایه گستر خواهد گردید. جان آیندگان را میوه و سایه آن نشاط و استراحت خواهد بخشید. من که در جبین این جوانه چنین نوری دیده ام«بوی هر هیزم پدید آید ز دود»…
بعدها نیستانی مقیم تهران شد و جز جوانه که «جوانه» جوانی اوست. آثار دیگری نیز به چاپ رسانید- گاهگاهی اشعار نویی نیز از وی در جراید چاپ می شد. سر انجام تهران، زندگی او را بی رحمانه از او ربود و پیش از آن که نوبتش برسد به عالم علوی رهسپارش ساخت.
مادری مُرد
قلب پر مهر و آرزومندی/ ناگهان، نیمه شب، ز کار افتاد/ بار دیگر به جان فرزندی/ آتش تند انتظار افتاد/ انتظاری سیاه و بی فرجام/پرنیان لطیف رومیزی/ آن طرف نیمه دوز خوابیده است/آه! جانم کجاست؟ ظهر گذشت/ وای! آیا هنوز خوابیده است/ او برای همیشه آری خفت/سر آن جامه دان سربی رنگ/ وا نشد خنده ای ملیح نزد/جامه های حریر دیگر بار/ بدنی نرم در بغل نکشید/ بدنی نرم زیر خاک خزید/نغمه دلنشین لالایی/ نا به هنگام از طنین افتاد/کودکی آن قدر تقلا کرد/ که ز گهواره بر زمین افتاد/دایه آمد که بی صداش کند/دفتر خاطرات کم ورقی/ شد فراموش و نیمه کالا ماند/خودنویس ظریف خوش رنگی/ روزها بی مرکب آن جا ماند/ دست گرمی سراغ او نگرفت/عصر، دیگر نمی رود به هوا/ ناله آسمانی سازی/باز همسایه ها نمی شنوند/ آرزو بخش، نرمه آوازی/ ساز و آوازها کجا رفتند؟/زان سر خانه کلفت پیری/ داد دیگر نمی کشد خانم/کفش های سیاه آقایی/ با تکبر نمی کند گم گم/ کفش ها دیگر از صدا افتاد/ظهر دیگر سماوری ورشو/گرم از سوز دل نمی نالد/گربه ای لوس پوزه خود را/ نرم بر سینه ای نمی مالد/ آن طرف سوگوار خوابیده است/از چه رو خانه رنگ مرگ گرفت/ آن سرور و صفا چرا افسرد؟/دور از جان تان در این خانه/ نیمه شب مادر جوانی مرد/ نیمه شب مادر جوانی مرد!!!

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *