پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | عیب از ما بود یا کتاب درسی؟

عیب از ما بود یا کتاب درسی؟





۱ مهر ۱۳۹۵، ۰:۲۷

عیب از ما بود یا کتاب درسی؟

مریم فالشی
قد بلند بود. لاغر، اتوکشیده و خیلی جدی. چشم های روشنش وقتی کسی را نشان می کرد، دیگر کارش ساخته بود. اسم نمی آورد. همان طور که چشم دوخته بود به طعمه بیچاره ، با سر اشاره می کرد و کنار دستی اش را نشان می داد. حال و روزشان دیدن نداشت. آن جور که سرش پایین بود و با یک حالت شل و ول به سمت قربانگاه داشت. باید می ایستادی و چشم می دوختی به دهان کوچک اش که با آن لهجه بریتیش اورجینال، چیزهایی را می پرسید و تو خیلی هنر می کردی دو تا کلمه اش به ذهنت آشنا بود و تا به خودت می آمدی که جمله دست و پا شکسته ای جور کنی که تحویل اش بدهی، چند جمله دیگر هم پشت بندش چسبانده بود و دیگر کاری از دستت برنمی آمد. وقت هایی هم که دیگر خودت را غرق شده می دیدی و می خواستی آخرین دست و پاها را بزنی، ممکن بود هول شوی و کلمه ممنوعه از دهان بپرد:«چی؟!» و آن وقت خانم خسروی از ته حنجره فریاد بزند که :«جاست انگلیش!» و این جور وقت ها بود که فارسی هم یادت می رفت. کلاً شاهدان عینی هم حالشان دست کمی از حال قربانی نداشت. چون جلسه بعد حتما قرعه به نام یکی شان می افتاد و همین آش بود و همین کاسه. ماجرای ما و کلاس زبان خانم خسروی در پایه دوم راهنمایی که اول زبان آموزی مان بود. در مدرسه چه رنج ها کشیدیم برای از حفظ کردن مترادف ها و متضادها یا همان سینونیم ها و آنتونیم ها که توی خانه هم یادمان بود جاست انگلیس بخوانیم و بنویسم که اگر خانم خسروی در نامکشوف ترین نقطه کتاب درسی مان، دست نوشته ای فارسی می دید، دیگر کارمان ساخته بود و آن چشم های سبز خشمناک بود که توی چشم مان دوخته می شد و باقی قضایا.
دوم و سوم راهنمایی که هیچ، 4 سال دبیرستان هم گذشت و دریغ از جمله ای بی غلط که به قول خانم خسروی، «این انگلیش» به زبان آوریم. دانشگاه هم که دیگر تکلیف اش معلوم بود. زبان عمومی و زبان تخصصی، واحدهایی بودند که باید پاس می شدند. چه با التماس استاد و چه هزار حیلت و فریب دیگر و اگر خیال کنید این وسط باز هم توانستیم جمله ای بی غلط «این انگلیش» بنویسیم، کاملا اشتباه فهمیدید. البته از همان دوران دبستان و راهنمایی، بودند بچه هایی که عصرها کلاس زبان می رفتند که گرچه تعدادشان آن وقت ها نهایتاً از دو سه نفر تجاور نمی کرد؛ اما مایه دق بقیه بودند. همان ها هم معمولا سوگلی کلاس های زبان بودند که خریدار چندانی نداشت. طبیعی هم بود. قرار نبود و اصولاً نمی شد تمام آن چه از زبان، حالا انگلیسی و یا عربی که تا آن وقت نیاموخته بودیم، به یک باره به ذهنمان الهام شود. نتیجه اش هم می شد این که در هر مراسم و مناسبت جدی و غیرجدی که نیازی به استفاده از زبان شیرین انگلیسی می شد، به همان دو کلمه جادویی پناه می بردیم و خیال می کردیم که با همان «هلو» و «تنک یو» کل مقصودمان را به طرف خارجی فهمانده ایم و با یک «اوکی» هم تمام گفته های او را دریافته ایم و او هم همین گمان را می کند.
باز خدا توفیق بدهد به آموزش گاه های زبان خارجی که اگر نبودند، چه کسی امید داشت به آموختن زبان از کتاب های درسی مدرسه. اصلا کتاب های زبان مدرسه یادتان هست؟! انگلیسی یا عربی، هر دو یک مشخصه داشتند، محبوب نبودند بین دانش آموزان همیشه مرسوم بود این که از هم بپرسند و به هم بگویند که کدام درس را بیشتر دوست دارند.
مثلا شیمی و زیست شناسی، همیشه پرطرفدار بودند. زبان های خارجی اما نه؛ چنانچه اگر یک درصد مورد علاقه کسی واقع می شدند، برای بقیه جای تعجب داشت. شاید برای همین هم بود که بعد از تمام شدن امتحان، یک کلمه یادمان نمی ماند. اما چرا؟ تا به حال به آن فکر کرده اید؟
محمد تقی فلاحی، کارشناس آموزش و پرورش در این باره حرف های جالب توجهی دارد. او که خود روی کتاب های درسی تحقیقاتی انجام داده، می گوید:«در رابطه با این که چرا میزان یادگیری و مهارت آموزی از کتاب های درسی تحقیقاتی انجام داده، می گوید:«در رابطه با اینکه چرا میزان یادگیری و مهارت آموزی از کتاب های زبان خارجی در مدارس پایین است، دلایل مختلفی مطرح می شود. یک دلیل مربوط به نگاه عمومی است که اصولا بچه ها نسبت به کتاب های درسی دارند و آن ها را صرفا به چشم نمره گرفتن نگاه می کنند. البته این نگاه در گذشته بیشتر بود ولی حالا هم چنین ضعفی وجود دارد. همین نگاه باعث می شود که یادگیری به معنای عمیق کلمه مطرح نباشد. این نگاه نسبت به تمام دروس وجود دارد اما در مورد زبان های خارجی، این مساله نمود بیشتری پیدا می کند.» فلاحی گفته هایش را این گونه ادامه می دهد؟ «زبان های خارجی نیاز به آموزش و تمرین بیشتری دارند. به هرحال مساله، یادگیری زبان تازه است که دانش آموز از قبل با آن آشنایی نداشته و حتی در محیط زندگی و پیرامون خود با آن آشنا نشده است. این در حالی است که چه در گذشته و چه همین حالا نهایتاً 3 الی 4 ساعت در مدارس به آموزش زبان های خارجی پرداخته می شود که اصلا کافی نیست و به زمان بیشتری نیاز است. این که زمان مفید برای آموزش زبان های خارجی چه قدر باید باشد، مساله ای است که کارشناسان آموزشی باید روی آن نظر بدهند. مساله دیگر در مورد خود کتاب های درسی است که طوری طراحی شده اند که دانش آموزان را در نهایت به کسب مهارت و فهم کافی نمی رسانند. گرچه همه چیز در رابطه با یادگیری زبان در آن ها وجود دارد. ولی اطلاعات و داده ها به گونه ای است که دانش آموزان در هیچ کدام عمیق نمی شود و مهارت کافی را پیدا نمی کند به عنوان مثال مهارت هایی نظیر سخن گفتن یا درک معانی به صورت اصولی در کتاب های درسی زبان های خارجی به دانش آموزان منتقل نمی شد». این کارشناس آموزشی، مشکل دیگر را در خود کلاس های مدرسه عنوان می کند:«کلاس های مدرسه معمولا پرجمعیت هستند و تعامل معلم با دانش آموزان به گونه ای است که ارتباط لازم برای آموزش زبان ایجاد نمی شود. در واقع معلم نمی تواند ترتیب بدهد که روی تک تک دانش آموزان نظارت و توجه کافی داشته باشد. به همین دلیل هم هست که در محیطی مثل مدرسه، نتیجه ای که در کلاس های آزاد آموزش زبان حاصل می شود، حاصل نمی شود».
جمله آخرش مرا دوباره یاد خانم خسروی می اندازد. با همان نگاه تیز و خشمگین و لهجه بریتیش اورجینالش و آن جور که سرمان داد می زد که «جاست انگلیش».
در کلاس خانم خسروی کسی حق نداشت حتی یک کلمه فارسی صحبت کند. یادم هست شب هایی که فردایش زبان داشتیم، قشنگ استرس می گرفتیم و چه قدر سعی می کردیم چند جمله ای یاد بگیریم که فردا خشم خانم خسروی دامن مان را نگیرد. خانم خسروی از همان ابتدای ورودش به کلاس، شوک را به ما وارد کرد، آن جور که خودش را «این انگلیش» معرفی کرد و از ما خواست همان کار را بکنیم. تنها جمله ای که در طول آن سال فارسی گفت همین بود که «اگر اینجا زبان یاد بگیرید، هیچ نیازی به کلاس زبان رفتن ندارید» و ما یاد نگرفتیم و چه قدر هم خوشحال بودیم سال بعدش که خانم خسروی دیگر معلمان نیست. عیب از ما بود یا کتاب درسی و یا کلاس های سی چهل نفری، خلاصه این شد که حالا هست. گرچه دانش آموزان حالا و والدینشان هم حسابی روی کتاب های درسی زبان باز نکرده اند و امیدشان به همان کلاس های آزاد آموزش زبان است که تعدادشان هم کم نیست، مکان هایی برای یادگیری آن چه در مدرسه نمی آموزیم.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

تامین ۲۰ درصد برق مصرفی ادارات از نیروگاه‌های تجدیدپذیر

معاون استاندار تهران خبر داد

تامین ۲۰ درصد برق مصرفی ادارات از نیروگاه‌های تجدیدپذیر

زنگ خطر غفلت از آمایش سرزمین

ترانه یلدا معمار و شهرساز در گفت‌وگو با «پیام ما» جریان معماری ایران را نقد کرد

زنگ خطر غفلت از آمایش سرزمین

صدای ما را بشنوید

فعالان محیط‌زیست در «دادگاه بین‌ آمریکایی» از تأثیر تغییراقلیم بر زندگی مردم می‌گویند

صدای ما را بشنوید

در جست‌وجوی الگوی رفع ناترازی برق

در جست‌وجوی الگوی رفع ناترازی برق

پلاستیک، آفتی برای حیات

شعار امسال روز زمین «متحد شدن برای آینده‌ای بدون پلاستیک» است

پلاستیک، آفتی برای حیات

نسخه پایداری در «کندوان»

معماری سنتی ایران چگونه به اقلیم توجه می‌کرد؟

نسخه پایداری در «کندوان»

معماری ایران دچار تجمل‌گرایی شده است

گفت‌وگو با فرزانه سفلایی، استاد دانشکده معماری دانشگاه همپتون ویرجینیا:

معماری ایران دچار تجمل‌گرایی شده است

زنگ خطر غفلت از آمایش سرزمین

ترانه یلدا معمار و شهرساز در گفت‌وگو با «پیام ما» جریان معماری ایران را نقد کرد

زنگ خطر غفلت از آمایش سرزمین

بادگیر، نمادی از معماری پایدار

بادگیر، نمادی از معماری پایدار

وضعیت بحرانی «خانه‌ گازر»

یک بنای تاریخی در شوشتر در آستانهٔ تخریب کامل قرار دارد

وضعیت بحرانی «خانه‌ گازر»

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *