پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | محسن تجربه کار؛ مجموعه دار دیرین شناسی: در زمان شهرداری سیف الهی درب موزه را شکستند و فسیل‌ها را به بیابان ریختند

محسن تجربه کار؛ مجموعه دار دیرین شناسی: در زمان شهرداری سیف الهی درب موزه را شکستند و فسیل‌ها را به بیابان ریختند





۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۲۳:۱۳

محسن تجربه کار؛ مجموعه دار دیرین شناسی:
در زمان شهرداری سیف الهی درب موزه را شکستند و فسیل‌ها را به بیابان ریختند

نمی دانم موزه دیرین شناسی و تونل وحشت، چه سنخیتی با هم دارند. اما می دانم که در این سال ها دومی جایگزین اولی شده است. این نوشتار را بارها نوشتم و از نو نوشتم. اول از «محسن تجربه کار» مجموعه دار دیرین شناسی دفاع کرده بودم و قصد داشتم به مدیران استان و شهرداری بتازم. اواسط متن بود که یادم آمد خبرنگارم و باید بی طرفانه به قضیه نگاه کنم. دکمه (دلیت) را فشار دادم و دوباره روز از نو روزی از نو. اما خودمانی بگویم آدم نمی تواند پای درد دل تجربه کار بنشیند و غمگین نشود. مخصوصاً اگر فیلم مستند«مردی که فسیل شد» ساخته «حامد سعادت» را دیده باشد. مردی با یک موتور کوه و دشت و دمن را پشت سر بگذارد و دل به سنگ هایی ببندد که دیگران سال های سال بگویند«بی ارزش است.» می دانستم که به کوه می رود؛ اما نمی دانستم که در عمق دریاچه ها و رودخانه ها برای یافتن سنگواره ها، غواصی هم می کند. «دو هفته دو هفته می رود و بر نمی گردد و تمام توشه اش هم چند دانه سیب زمینی خام است و دیگر هیچ.» این ها را همسرش در همان فیلم با صدایی بغض کرده می گفت. به گمانم اشک هم می ریخت. ببخشید من خبرنگارم و نباید احساساتی شوم. بنابراین ژست آدم های بی طرف را به خود می گیرم و شما را به مطالعه گفت و گوی خودم با محسن تجربه کار دعوت می کنم.
جناب آقای تجربه کار! درمورد موزه دیرینه شناسی کرمان توضیح می دهید؟
این موزه مربوط به فسیل های موجوداتی است که میلیون ها سال پیش در مناطق مختلف استان کرمان وجود داشته اند. برخی از این فسیل ها به دوره ای بر می گردد که کرمان پوشیده از گیاه و در واقع جنگل بوده است. این جنگل از نزدیکی های بم شروع می شده و تا بعد از کوهبنان ادامه داشته است. تا کنون از این جنگل بیش از 400 گونه فسیل گیاه جمع آوری کرده ام. قرار بود یک اطلس توسط سازمان زمین شناسی چاپ شود که 2 جلد آن مربوط به گیاهان استان کرمان بود. و همچنین ما در موزه فسیل هایی داریم که نشان می دهد استان فعلی کرمان در طول میلیون ها سال گذشته ، بارها و بارها به زیر آب فرو رفته است. به طور مثال انواع صدف های دوکفه ای در موزه دیرینه شناسی کرمان نگه داری می شود که قدمت آن از حدود یک الی 500 میلیون سال پیش باز می گردد و تا کنون بیش از هزار و سیصد گونه صدف از سطح استان جمع آوری شده است.
چه تعداد قطعه فسیل در موزه دیرین شناسی کرمان موجود است؟
در این موزه بیش از 250 هزار اثر داریم که 2 تا 3 هزار قطعه آن چیدمان شده است. اگر تمام باغ هرندی را هم در اختیار ما بگذارند قادریم تنها 50 درصد این فسیل ها را چیدمان کنیم. بسیاری از این آثار بسیار ریز هستند که در نگاه اول سنگ های معمولی به نظر می آیند. اما وقتی با ذره بین نگاه می کنید خواهید دید که روی این فسیل های ریز آثاری مربوط به 70 الی 550 میلیون سال پیش هست و این در حالی که برخی موزه ها از جمله آستان قدس رضوی صدف های امروزی را در ویترین های مجهز و زیبا نگه داری می کنند و من هنوز نتوانسته ام برای فسیل هایی که بسیاری از آن ها منحصر به فرد است حد اقل یک جای مناسب تدارک ببینم. یکی از نقاط ضعف ما نداشتن فضای مناسب برای نگه داری فسیل هاست. امروز بقالی های این شهر بهترین جایگاه و زیباترین ویترین ها را برای نمایش اجناس خود دارند. ویترین هایی که در این جا هست، مناسب کار من نیست. برای نمایش یک فسیل کوچک نیاز به حداقل 20 سانتی متر مربع فضاست تا فسیل و شناسنامه و عکس آن(شاخه، رده، جنس و…) آن در کنار هم قرار بگیرند و بیننده بتواند به اطلاعات کافی دست یابد. چون ما این فضا را نداریم، مخالفان هم از ضعف نبود فضا استفاده می کنند و می گویند این ها سنگ هایی بی ارزش است هر چند که امروز هیئت علمی دانشگاه بر آثار موزه کتبآ صحه گذارده اند.
جناب تجربه کار! شما سال هاست که در جای جای استان کرمان در حال جمع آوری فسیل هستید. در همه این سال ها نیز گلایه مند بوده و هستید که از شما حمایت نمی شود. در حالی که استان های دیگر از شما دعوت کرده اند، چرا از آن امکانات استفاده نمی‌کنید؟
ببینید! هیأت امنای آستان قدس رضوی از جمله آقای طباطبایی، من را به مشهد دعوت کردند، گفتند که امکانات خوبی در اختیارت می گذاریم. فسیل ها را به آستان قدس بیاور و در آن جا به نمایش بگذار؛ اما اعتقاد من این است که هر فسیل باید در منطقه خودش نمایش داده شود. چون ارزش اصلی فسیل مربوط به منطقه کشف آن است. علاوه بر مشهد، نیاسر کاشان هم از من دعوت کرد. من به آن جا رفتم در همان منطقه جست و جو کردم. چند فسیل برای شان پیدا کردم. کلّی از من تقدیر به عمل آمد.
مسوولان شهرستان بهاباد یزد از من خواستند که برای شان موزه ای از فسیل های کرمان تشکیل دهم. جواب دادم که چرا فسیل های کرمان را به بهاباد بیاورم؟ من فسیل های شهر خودتان را از منطقه شما پیدا می کنم. جست و جو را شروع کردم و قریب 20 هزار فسیل پیدا کردم. فرماندار بهاباد از من خواست که اطلس فسیل شناسی منطقه را برای شان تهیه کنم. تمام مراحل اکتشاف، عکس برداری انجام شده و در حال نام گذاری علمی هستم که «اطلس سنگواره های بهاباد» را تألیف کنم.
در کرمان شرایط به چه گونه ای است؟
از سال 1389 که موزه دیرین شناسی واقع در پارک انقلاب را تبدیل به «تونل وحشت» کردند، تا کنون من نه یک ریال درآمد داشته ام و نه هیچ گونه بیمه ای به من تعلق گرفته است. از عید نوروز هم که موزه را بلیتی کرده ام، تنها 160 هزار تومان درآمد داشته ام. حالا چرا این رفتار را با من دارند؟ دلیلش را می گویم. بعضی از مخالفان مکان پیدا شدن این فسیل ها را می خواهند. چون به آن ها نگفته ام، مخالفت می کنند. مشکل بنده از آن جایی شروع شد که انواع ماهی هایی را کشف کردم که به طور کامل فسیل شده بود. در حالی که تئوری هایی که در دانشگاه ها تدریس می شود، می گوید تنها قسمت های سخت بدن جانوران فسیل می شود.مخالفت ها شروع شد. در سال 1390 همزمان در برخی روزنامه ها، مجلات و تلویزیون به موزه دیرینه شناسی کرمان حمله کردند. در حالی که ما مدتی قبل در سه مرکز آزمایشگاهی از جمله بیمارستان شفای کرمان این ماهی را سی تی اسکن کردیم و درون شکم ماهی مشاهده گردید . حتی اندام های داخلی ماهی نیز در سی تی اسکن دیده شد. این را هم بگویم که برای اولین بار در جهان، ما به این حقیقت پی بردیم که فسیل هم قابلیت سی تی اسکن دارد. تخم هایی که از کوه های کرمان پیدا شده توسط آقایان دکتر صبا، ارسنجانی و آزمایشگاه دکتر طهمورثی سی تی اسکن شده، دانشگاه های تگزاس و لس انجلس تعجب کرده بودند که با دستگاه هایی به مراتب ضعیف تر از دستگاه های آن ها توانسته ایم تصاویری واضح تر از آن ها به دست بیاوریم. تحقیقات اولیه هم در رابطه با فسیل ماهی(گوشت) این نتایج را نشان می دهد که در فسیل ها پروتئین موجود است. البته هنوز جای بحث و تحقیقات بیش تری دارد. من هنوز به دنبال یک سرمایه گذار هستم که حمایت مان کند تا بتوانیم این تحقیقات را انجام دهیم. در سال 2006 هم دانشگاه ماسی در نیوزیلند اقدام به چاپ کتاب فسیل های گوشتی در ایران کرد. مخالفت این ها وقتی شدید شد که نشانی مکان را از من می خواستند؛ اما من نگفتم. رییس پیشین سازمان زمین شناسی استان کرمان از طریق رسانه های سراسری گفته بود:«وجود فسیل در استان کرمان مزیت نیست.» اما اصرار داشت که مکان فسیل ها را بداند. اگر مزیت نیست، چرا این قدر اصرار به دانستن مکان دارند؟!
چرا از جانب مسوولان استان نادیده گرفته شدید؟
باید به سال 1383 برگردم. در آن سال من طرحی را به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارائه کردم. بر اساس آن طرح پشت کوه های مسجد صاحب الزمان کرمان به پارک ملی فسیل شناسی تبدیل می شد. مجمع تشخیص مصلحت نظام طرح را به رییس سازمان میراث فرهنگی وقت ایران(آقای مرعشی) ارجاع داد. آقای مرعشی به آقای سام(مدیرکل میراث کرمان) دستور داد. آقای سام بسیار استقبال کرد و نامه به شورای شهر کرمان ارجاع گردید . آقای دکتر زاهدی هم که در شورای شهر وقت حضور داشت نیز از طرح استقبال کرد و طرح به شهرداری رفت. آقای تکلو(معاون وقت شهرداری) به عنوان امین طرح با من به منطقه آمد. چند سال از این مقدمات گذشت. به یک باره این موضوع مطرح شد که قرار است دقیقا در همان نقطه ای که بنده پیشنهاد پارک ملی فسیل شناسی را داده بودم، آرامستان احداث شود. من پی گیری کردم. شهرداری گفت اصلاً طرح آرامستان صحت ندارد. سال بعد لودر به همان منطقه آمد و آن را برای احداث آرامستان، تسطیح کرد.
با این حال باز هم در کرمان دوام آوردید؟ دلسرد نشدید؟
سال 1387 تبریز درخواست کرد که موزه را به کندوان آذربایجان منتقل کنم. مسوولان وقت استان از قضیه مطلع شدند. آقای مهندس کمالی(معاون استاندار) و آقای کارنما(مدیرکل میراث) طی نامه ای که متن آن موجود است با سرمایه گذاری در استان کرمان موافقت و با خروج موزه از کرمان نیز مخالفت کردند. بنا بر این شد که 200 میلیون تومان وام بلاعوض به من پرداخت شود تا بتوانم موزه دیرینه شناسی کرمان را راه اندازی کنم.حتی به سازمان برنامه و بودجه هم معرفی شدم. من بر اساس قول مسوولان استان در تهران، مشهد و کرمان با هزینه شخصی دفتر راه اندازی کردم که فسیل های کرمان را در کشور معرفی کنم تا با وصول 200 میلیون تومان هزینه ها را تأمین کنم. برای راه اندازی این دفاتر و همچنین چاپ پوسترها و کارت پستال های فسیل های موجود در موزه پول قرض کرده بودم. از هر کسی که فکر بکنید پول قرض کردم. در دفتر تهران بودم که خبر شدم شهرداری درب موزه(قلعه دختر) را شکسته و همه فسیل ها را برده است.
شکستن درب موزه در زمان کدام شهردار بود؟
زمان سرپرستی آقای کُردی بود که برق موزه را قطع کردند. دو سال برق نداشتیم و با چراغ بادی روشنایی موزه را تامین می کردیم. سال 1388 دوباره موزه بازگشایی شد. 17 روز باز بود. دوباره برق را به دستور رییس سازمان پارک ها اقای مهندس بابایی قطع کردند. قطع برق در زمان آقای کردی بود و شکستن درب در زمان شهرداری آقای سیف الهی بود. حرف من این است شما که درب موزه را شکستید، یک اخطار به من ندادید. مدیرکل بازرسی استانداری می گوید:«ما درب یک خانه را نمی توانیم بدون اخطار و مجوز بشکنیم.» چه طور درب موزه را بدون اخطار شکستید؟ دوم این که اگر شما نمی خواستید این موزه در کرمان باشد چرا نگذاشتید من این موزه را به تبریز ببرم؟ شما که نامه های شیراز و مشهد و تبریز را دیدید. شما درب موزه شکستید و فسیل هایی را که با زحمت و رنج فراوان کشف کرده بودم، همه را توی گونی ریختید و مثل آشغال بیرون شهر خالی کردید. هنوز که هنوز است بسیاری از فسیل ها کنار کشتارگاه بیرون شهر افتاده اند. خرد و خاکشیر شده اند. ساختمان موزه دیرین شناسی طی یک قرار داد با شورای شهر به صورت دائمی در اختیار من قرار گرفته بود که الآن تونل وحشت شده است. مراحلی را در ادارات کرمان گذراندیم که طبق نظر استادان دانشگاه این مکان جهت موزه دیرینه شناسی انتخاب شد. این مکان صرفا جهت موزه دیرینه شناسی ساخته شد. سوال من از مسوولان، این است که اگر موزه نمی خواستید چرا مرا این همه در دردسر انداختید. چرا من و زن و بچه ام را در فقر کامل در این شهر نگه داشته اید؟
چه پیامی برای مسوولان کنونی استان دارید؟
من می خواهم بگویم این فسیل ها به راحتی به دست نیامده است. در گرمای تابستان و سرمای زمستان به کوه و بیابان رفتن، کار آسانی نیست. زن و بچه را تنها گذاشتن و با موتورسیکلت به کوه زدن کار دشواری است. بارها گرفتار توفان شن شده ام. بارها اشرار مزاحمت برایم ایجاد کرده اند. اما من به عشق شهرم 30 سال طاقت آورده ام. این فسیل ها مال من نیست. مال شهر ماست. مال استان ماست. حالا که جنبه علمی این فسیل ها نیز تایید شده، حمایتم کنید.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

امیر علی ایرانشاهی

سلام ممنون از مطالب تون من میخوام برای یک سری تحقیقات ارتباط مستقیم با آقای محسن تجربه کار داشته باشم میشه لطفا من را راهنمایی کنید

محسن مجیدی

درود..واقعا که قدر داشته هایمان را نمی‌دانیم..واین قدر نشناسی نتیجه بیسوادی و فقر علمی وعدم وطن پرستی برخی از کسانی هست که به نوعی فقط اسم مسئول را یدک می‌کشند...بجای حمایت از چنین انسانهای وطن پرست و سختکوش و درستکاری که بایستی نه تنها حمایت بشوند بلکه الگویی برای جوانان معرفی گردند..احسنت وهزار احسنت به آقای محسن تجربه کار که وطن پرست واقعی هستند و به نوبه خودم کمال تشکر را دارم از ایشان به پاس زحمات و تلاش هایی که در خصوص این کار انجام دادند..پاینده باشی مرد...نامت جاودان

مهران خوش نشین

درود بر محسن تجربه کار عزیز امیدوارم روزی برسد. که در یک وطن آزاد ارزش این عزیزان ،قدردانی شود

عامری

اقای تجربه کار یک فرد شیاد علمی است.که هیچ کدام از حرف های آن صحت علمی ندارد .هیچ یک از متخصصین دیرینه شناسی صحبت ها وتخیلات ایشان راتایید نکرده ونمی کند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *