پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | آخرین تیشه به ریشه هویت کرمان/ پل‌سازی در فرش هتل‌سازی در عرش

آخرین تیشه به ریشه هویت کرمان/ پل‌سازی در فرش هتل‌سازی در عرش





۷ خرداد ۱۳۹۵، ۱۹:۳۱

آخرین تیشه به ریشه هویت کرمان/ پل‌سازی در فرش هتل‌سازی در عرش

برانوش غفاری

تا یک دهه پیش کرمان شهری بود به مانند دیگر شهرهای توسعه نیافته و عناصر هویتی آن کاملا به چشم می‌آمد اما عقبماندگی شدید کرمان از شهرهایی چون یزد و بندرعباس که روزگاری شهرستان‌های تابعه استان کرمان بودند چنان چشمگیر بود و هست که عده‌ای را به فکر تغییر و تحول انداخت. تغییر و تحولاتی که نه از روی کار کاشناسی بلکه از روی سلیقه و مزیت‌های اقتصادی رخ می‌دهد.
گسترش بیحساب و کتاب شهر از انتهای دهه‌ی هفتاد آغاز شد. از همان ابتدای آغاز به کار شوراهای شهر و روستا تا همین امروز همواره عده‌‌ی معدودی ملاک و سرمایه‌دار که حمایت برخی از سیاسیون را نیز در پشت سر داشته‌اند، قصد کرده اند تا به دلایل خاصی که خارج از حوصله بحث است بتوانند شهر را به داخل زمین‌های حاشیه‌ای بسط دهند. گسترش شهر از همان هنگام شورای شهر نخست و با الحاق تعدادی از زمین‌های حاشیه جنوب شهر آغاز شد. چندی گذشت و نوبت به شهرک‌سازی بر روی مسیر قنات‌ها و سفره‌های آب رسید. سپس زمین‌های غرب شهر، آن هم در جاهایی که گسل رد می‌شد. بعدها کسانی که روزگاری از گسل حرف زدند به نادانی و شایعه‌پراکنی متهم شدند.
جمعیت ثابت بود. هنوز خبری از خشکسالی و کوچ اجباری روستاییان به کرمان نبود. به تدریج با ساخت شهرک‌ها و خانه‌های مدرن در حاشیه شهر، جمعیت بومی از بافت قدیمی در شرق شهر به غرب شهر نقل مکان کرد. ساختمان‌سازی قوت گرفت و شهرک از پی شهرک سر برآورد. کم‌کم بافت قدیمی و مهمتر بافت تاریخی شهر خالی از سکنه شدند. بافت تاریخی شهر کارکرد اقتصادی و درآمدزایی‌اش را از دست داد.
آنها که در بافت قدیمی شهر ملکی داشتند یا آن را با بهای اندک فروختند و یا نگه داشتند و به بهای کمی اجاره دادند. بهای کم اجاره‌ها توجه زاغه‌نشینان و افاغنه خسته از جنگ‌ را به سوی بافت قدیمی شهر جلب کرد. همانطور که کم‌کم شهر گسترده ‌می‌شد، مردم بومی هم در دیگر نقاط جدیدالاحداث شهر سکنی می‌گزیدند.
بومی‌ها رفتند و فرهنگ زندگی چندصد ساله‌شان را که یکی از عناصر هویتی محلات بود با خود بردند. در اثر کوچ بومیان به دیگر نقاط شهر و البته غرب شهر، کسانی در بافت قدیم ساکن شدند که با فرهنگ محله قدیمی همخوانی نداشتند. تا پیش از این نه اسمی از آن محله شنیده بودند و نه خاطره‌ای در ذهن داشتند پس به محل زندگیشان هم رغبتی نداشتند. از هر فرهنگ و سلیقه‌ای در محلات قدیمی ساکن شدند و این بود که به یک باره امنیت هم از میان رفت. همسایه‌های قدیمی رفته بودند و آنها هم که مقاومت کرده بودند با ناامن شدن محله‌شان مجبور به کوچ اجباری شدند. شهرداری هم به بهانه خالی بودن خانه‌ها یا جرم‌خیز بودن آن‌ها ماده 110 شهرداری‌ها را پیراهن عثمان می‌کرد. تخریب و تخریب و تخریب. طوری که برای مثال دیگر از محله گلبازخان جز یک تکیه و یکی دو خانه تاریخی که احتمالا آن‌ها هم امروز و فردا با همین ماده قانونی تخریب می‌شوند، چیزی باقی نمانده است.
حل شدن فرهنگ بومی
موج بعدی ورود غیربومی‌ها درست در زمان آغاز خشکسالی‌های پی در پی بود که بنا به گزارش مرکز آمار ایران طی سالهای 85 تا 90 حدود یکصدهزار نفر به شهر کرمان وارد شدند. جمعیتی که نه تنها از جمعیت بومی تاثیر نیافت بلکه به دلیل زیرساخت‌های ضعیف فرهنگی اقتصادی در سال‌های اخیر، فرهنگ جمعیت بومی را هم در خود حل کرد!
اما چه بر سر محله‌های جدید و شهرک‌ها آمد. بسیاری از محله‌ها و شهرک‌های قارچ‌گونه جدید فاقد عناصر هویتی بودند. همین حالا هم در بسیاری از آن‌ها نه پارک، نه مدرسه، نه مسجد و نه حتی یک درمانگاه در مواقع ضروری وجود ندارد. اینگونه شد که جمیعت به غرب شهر کوچ کرد اما نیازش به بافت قدیمی باقی ماند. البته در این میان هم کسی از مسئولان شهرداری و شورای شهر نگفتند که گسترش شهر چقدر هزینه و فشار به بخش خدمات شهری وارد می‌کند. کسی نگفت تکلیف شبکه‌های آب و برق، فاضلاب، راه‌سازی، فرهنگ و بافت اجتماعی و… چه می‌شود. به یک باره هزینه‌های شهر افزایش یافت. شهرداری از بی‌پولی می‌نالید و برای کسری بودجه پروانه ساختمان بیشتری می‌داد. اعلام شدن کرمان به عنوان یک کلانشهر خود معضلی بر معضلات افزود و شهرداری مجبور به درآمدزایی شد اما شهرداری کرمان راه درآمد دیگری نداشت و در طول سالیان به این مساله توجه نشده بود. حتی شهرداری به بهانه فرسوده بودن و مردم به دلیل ناآگاهی، بافت تاریخی را تخریب کردند و به جای آن آپارتمان ساختند. بافت تاریخی از میان رفت و تنها امید کرمان برای کسب درآمد هم از پی آن. اگر اندکی هم که به یکی دو بنای تاریخی توجه شده، توجهی جزیره‌ای بوده و نه کلان‌نگری همه جانبه.
هرچند که هنوز هم کرمان این قابلیت را دارد تا با بازسازی بافت تاریخی و آثار تاریخی در معرض خطر درآمدزایی کند. همین‌قدر که قانونی تصویب شود تا در همه‌ی نقاط شهر بلندمرتبه‌سازی اجرا نشود و در معماری ساختمان‌های جدید در محلات تاریخی شهر بجای شیشه و سنگ، از آجر قزاقی وکاهگل استفاده شود، تا اندازه‌ای هویت شهرمان را برگردانده‌ایم. درست مانند شهرهای دیگر جهان که ممکن است معماری داخل خانه مدرن باشد اما نمای بیرونی سنتی. همین الان در چند ده متری حمام تاریخی باغ لـَله آپارتمان‌هایی چند طبقه از سنگ بنا شده یا در محله خواجه خضر، همه روی به نمای آلومینیوم آورده‌اند.
نیاز کرمان به بافت تاریخی
تردد هزاران خودرو به مرکز شهر به معضل ترافیک، آلودگی هوا و صوت دامن زد و سفرهای درون شهری را افزایش داد. مسکن مهر در حاشیه و ساخت مجتمع‌های درمانی در مرکز شهر، نادیده گرفتن پارکینگ مجتمع‌های تجاری و مسکونی، به سیاهه این معضلات افزود و این همه شاید در طول کمی بیش از 10 سال رخ داد اما هیچ کرمانی نه آن روز متوجه شد و نه امروز که چه بر سر شهر و هویتش آمده است.
حالا یک دهه گذشته و بی‌برنامگی مسئولان دیروز در گسترش شهر و البته عدم توسعه‌یافتگی اقتصادی سبب شده مسئولان امروز کرمان به فکر بیفتند. عده‌ای به فکر ساخت پل افتاده‌اند تا مثلا ترافیک تسهیل شود؛ آن هم در مرکز شهر، در نقاط پر تراکم، در نقاطی که طبق آیین‌نامه‌های علمی شهرسازی نباید پلی ساخته شود. حتی در پیشرفته‌ترین شهرهای جهان هم چنین کاری انجام نمی‌دهند. مسئولان کرمان نه تنها از بلایی که سر تهران آمد درس نگرفته‌اند بلکه همان تهرانی‌های پر اشتباه را به استمداد طلب کرده‌اند. گویی آنها نه یزد و اصفهان را دیده‌اند و نه تبریز و شیراز را. احتمالا آنها تنها بندرعباس را دیده‌اند اما اصول شهرسازی آن را ندیده‌اند.در بندرعباس برج زیاد ساخته‌‌اند اما به مانند ما برج‌‌العرب را در شهرشان نساخته‌اند.
در اصفهان با آن همه درآمدزایی که از راه گردشگری می‌شود، هنوز در «قله» کوه صفه هتل نساخته‌اند اما ما در حال ساخت هتل در قله کوه‌های صاحب الزمان هستیم! اگر در اصفهان هتلی در کوه صفه هست، آن را امروز نساخته‌اند بلکه مربوط به بقایای یک دژ باستانی است که آن را به هتل سنتی تبدیل کرده‌‌اند! شاید از ساخت تله‌کابین همگان بهره‌مند شوند اما روشن نیست از ساخت هتل در کوه صاحب‌الزمان کرمان چه کسی یا کسانی ذینفع خواهند شد؟! طبیعت، محیط زیست، مردم، مسئولان و یا…؟!
کوهنوردیِ کرمانی‌ها حرکتی فرهنگی اجتماعی است که سالهاست در فضایی سالم و تقریبا بدون حمایت دولتی شکل گرفته است اما مسئولان شهر و استان کوچکترین اهمیتی برای این حرکت خودجوش اجتماعی قائل نیستند. در آینده‌ای نزدیک، ساخت هتل در قله کوه و شخصی‌سازی آن برای عده‌ای ثروتمند، عادت سالم اجتماعی شهروندان کوهنورد کرمان را به بدترین شکل تحت تاثیر قرار خواهد داد.
به زودی روزی می‌رسد که جماعت کوهنورد و ورزشکار که رهسپار قله و «کت حلال و حروم» معروفش هستند به بالای قله می‌رسند و کافه هتل برای درآمد بیشتر به آنها قلیان و سیگار تعارف می‌کند. روزی می‌رسد که بوی تعفن فاضلاب هر گردشگری را از صعود به قله منصرف می‌کند. روزی فرا می‌رسد که نتوان در هر جایی از کوه صعود کرد و لذت برد، چرا چون ملک شخصی یا سازمانی است. روزی که کوه‌های صاحب‌الزمان را شخم زده‌اند و از «شیوشکان» باستانی تنها نامی باقی مانده است.
در تبریز همه چیز ساخته‌اند و تقریبا هیچ چیز بی‌جا نساخته‌اند. بافت تاریخی را حفظ کرده‌اند و بناهایش را به هتل تبدیل کرده‌اند. هتل را سرمایه‌داری ایجاد کرده که احتمالا در یکی از 700 کارخانه قطعه‌سازی خودروی تبریز سهام دارد. کارخانه را کسی ساخته که احتمالا در بافت تاریخی تبریز زیباترین خانه را دارد و حتی از راه همان خانه هم کسب درآمد می‌کند. البته سیتی‌سنتر هم ساخته‌اند اما نه در کنار بازار تاریخی تبریز، در میان همان شهرک‌های ناقص ساخته‌اند تا امکاناتشان کامل شود. اصلا آنقدر مغازه کم ساخته‌اند که به اقتصاد شهرشان ضربه نخورد. نکته قابل ذکر اینست که اگر تعداد واحدهای تجاری در شهری بیش از نیاز شهر شود درآمد بین تعداد افراد بیشتری اما کمتر تقسیم می‌شود و کسب و کارها سوددِه نخواهند بود. همین مساله به نارضایتی شهروندان و معضلات اجتماعی دامن خواهد زد.
حال ما در کنار بازار تاریخیمان در حال ساخت سیتی‌سنترهایی با واحدهای تجاری‌ای بیش از حجره‌های بازار تاریخی هستیم!
در تبریز پل ساخته‌اند اما نه در بافت فشرده و متراکم. پل ساخته‌اند اما نه زشت بلکه سعی کرده‌اند به اثری چشم‌نواز بدل شود. در پلسازی‌های اخیر در کرمان اصلا به زیبایی پل‌ها توجهی نشده درحالیکه در همه‌ی دنیا پل‌ها خود تبدیل به یک اثر معماری جاودانه می‌شوند. مثال دم دستی‌اش هم همان پل معروف طبیعت در تهران است. از همه‌ی اینها که بگذریم در تبریز، با معماری به‌جا و دست‌درازی نکردن بی‌جا به طبیعت فرهنگ ساخته‌اند. فرهنگسرا و کتابخانه ساخته‌اند؛ و از پی ده‌ها زلزله سهمگین تاریخی در این شهر و آن همه خرابی، همدلی ساخته‌اند. و چنان بازار تاریخیشان را که همسنگ بازار خودمان است به بهترین نحو باز سازی کرده‌اند که به ثبت جهانی رسید و جایزه بین‌المللی آقاخان گرفت.
این همه را نه با بخش‌نامه و حرکت انقلابی بلکه با رعایت قانون و احترام به حفظ هویت شهر و شهروندان ساخته اند. یک شبه نساخته‌اند بلکه صد ساله ساخته‌اند!
شاید دیگر از یزد و بافت تاریخی‌اش، و درآمدزایی آن نیاز به گفتن نباشد. چرا که اکثر کرمانی‌ها می‌دانند در چند سال گذشته بافت تاریخی آن به ممر اصلی درآمد یزد بدل شده است. ای کاش مسئولان ما به دیگر شهرهای تاریخی ایران می‌رفتند و می‌دیدند که در آن‌ها همه چیز ساخته‌اند و در عین حال هویت و فرهنگ را حفظ کرده‌اند. بی‌شک کسی مخالف ساخت و ساز و آبادانی نیست اما باید دید چه بدست می‌آوریم و چه از دست می‌دهیم! آیا درست است که به هر قیمتی ساخت و ساز کنیم تا هویتمان را از دست بدهیم؟! آیا مسئولان نظرات منتقدان را هم شنیده‌اند؟!مسئولان مطئننا باید بدانند راه توسعه از شتابزدگی نمی‌گذرد و نخواهد گذشت!

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *