پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | خاطرات و فعالیت های محمد صنعتی با نظری به تحولات و رخدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی کرمان در هفت دهه اخیر/ دکتر بقایی؛ معلمی در حال داد و ستد

خاطرات و فعالیت های محمد صنعتی با نظری به تحولات و رخدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی کرمان در هفت دهه اخیر/ دکتر بقایی؛ معلمی در حال داد و ستد





۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۳:۲۷

خاطرات و فعالیت های محمد صنعتی با نظری به تحولات و رخدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی کرمان در هفت دهه اخیر/ دکتر بقایی؛ معلمی در حال داد و ستد

بخش هجدهم
از آنجایی که نخست در این مجموعه از دکتر مظفر بقایی کرمانی و مهندس سید احمد رضوی در جریانات مختلف کرمان همچون: درگیری‌های جناح‌های سیاسی، کودتای 28 امرداد، انتخابات دوره هیجدهم مجلس، کمیته مجازات و … به تفصیل سخن به میان آمده است، از طرف دیگر، با توجه به اذعان تمامی نویسندگان و پژوهشگران عرصه تاریخ و سیاست، این دو نفر (به ویژه دکتر بقایی) از مطرح‌ترین چهره‌های سیاسی ایران در چند دهه‌ی اخیر به شمار می‌آیند، و در نهایت با توجه به این که هر دوی آن‌ها کرمانی بودند و سال‌ها در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این استان، نقش تعیین‌کننده‌ای داشته‌اند، دیدگاه تعدادی از نویسندگان و پژوهشگران را در مورد این دو شخصیت به اختصار می‌آوریم.
دکتر بقایی و مهندس رضوی از دیدگاه چند نفر از صاحب نظران
الف ـ دکتر مظفر بقایی
ـ بقایی: ما برای راستی و آزادی قیام کرده‌ایم
«دکتر مظفر بقایی کرمانی یکی از بحث‌انگیزترین چهره‌های سیاسی تاریخ معاصر ایران است، که در وقایع سال‌های پر حادثه‌ی اواخر دهه‌ی 1320 تا اوایل دهه‌ی 1330، یعنی از دوران حکومت قوام‌السلطنه در جریان غائله‌ی آذربایجان تا دوران نهضت ملی و حکومت مصدق و کودتای 28 مرداد که به سرنگونی حکومت مصدق انجامید، و همچنین اوایل حکومت سپهبد زاهدی پس از کودتای 28 مرداد نقش مهمی ایفا کرده است.
عنوان «بحث‌انگیز» در باره‌ی دکتر بقایی شاید به قدر کافی منظور نویسنده را از به کار بردن این عنوان بیان نکند. من واژه‌ی انگلیسی Controverisal را که علاوه بر معنی بحث‌برانگیز، معانی مترادف دیگری نظیر «مورد اختلاف» و «بحث‌آفرین» و «جدل‌انگیز» هم دارد، برای او جامع‌تر و مناسب‌تر می‌دانم. دشمنان دکتر بقایی، که در رأس آن‌ها ملیون طرف‌دار دکتر مصدق قرار دارند، دکتر بقایی را به علت روی گرداندن او از مصدق در اواخر حکومت وی، به خیانت به نهضت ملی ایرانی متهم می‌کنند و او را یکی از عوامل فراهم آوردن زمینه‌ی کودتای 28 مرداد 1332 و سقوط حکومت مصدق می‌دانند و از جمله اتهاماتی که به او وارد می‌کنند، کارگردانی نقشه‌ی ربودن و قتل افشار طوس رییس شهربانی مصدق است، که ضربه‌ی مهلکی به اقتدار حکومت مصدق وارد ساخت. مخالفان دکتر بقایی همچنین او را متهم به تَذَبذُب و عدم ثبات عقیده می‌نمایند …
دکتر بقایی در برابر دشمنان و مخالفان بسیاری که دارد، طرف‌داران و مریدان و شیفتگانی هم دارد که بر خلاف استدلال مخالفانش که او را متهم به تذبذب و عدم ثبات عقیده می‌کنند، معتقدند که دکتر بقایی همواره در اعتقادات خود استوار بوده، و همراهی او با قوام‌السلطنه و مصدق و زاهدی در اوایل حکومت آن‌ها و مخالفت و مبارزه به هر سه در مراحل بعدی، نه به علت عدم ثبات عقیده و تذبذب یا بی‌وفایی و ناسپاسی بقایی، بلکه به علت انحراف و خلف وعده‌های خود آن‌ها بوده و دکتر بقایی هرگز از شعار همیشگی خود «ما برای راستی و آزادی قیام کرده‌ایم» منحرف نشده است …» (1).
ـ بقایی؛ استاد فلسفه و اخلاق و مقید به مبانی آن
دکتر محمدعلی نجفی در مورد شخصیت و خصوصیات اخلاقی دکتر بقایی آورده: «دکتر بقایی استاد فلسفه و اخلاق دانشگاه تهران بود و در این سمت به کار سیاسی هم اشتغال داشت. مار و پونه، سگ و درویش! چه مانعه‌الجمعی! سیاست با اخلاق و فلسفه هرگز در کنار هم نمی‌توانند باشند و نیستند. نه در شرق و نه در غرب. نه در حال و نه در گذشته و نه در آینده … دکتر بقایی با دکتر مصدق در سال‌های همکاری، در جریان ملی شدن نفت، اختلاف پیدا کرد. این اختلاف به هیچ وجه ناشی از سوءنیت آنان نبود. بلکه از کارکشتگی مصدق و وقوف او به رموز سیاست ایران و روند آن از یک طرف، و دیدهای ایده‌آل و خواسته‌های یک استاد فلسفه و اخلاق از سویی دیگر بود. مصدق مرد ورزیده‌ی کهنه‌کار و سیاستمدار حرفه‌ای در کار ایران بود و در برابرش دکتر بقایی استاد فلسفه و اخلاق و مقید به مبانی آن، و دور از پیچ و خم‌های سیاست روز و ایران قرار داشت. پیرمردان سیاسی ایران، قدرت خود را کم و بیش در جنگ پنهانی منافع، که همواره بر همه کارهای سیاسی ایران و جهان سایه انداخته تشخیص می‌دادند و در حد خود گام بر می‌داشتند. مصدق لا به لای سطرها را می‌خواند و بقایی ایده‌آل‌گری بود که گمان می‌برد قدرت بی‌حد و حصر است و حکومت آن را در اختیار دارد. ملی شدن نفت را با دید خیابان و مردم ساده می‌دید و انگیزه‌های خارجی آن، که اصل مطلب بودند، از نظر او پنهان مانده بود …».
«دکتر بقایی از جمله شخصیت‌هایی است که دارای نوعی «کاریسما» یا جاذبه بود و خیلی زود کسانی را که از نزدیک با او محشور بودند، تحت تأثیر و نفوذ خود قرار می‌داد. خود من فقط دو بار با او ملاقات کردم و با این که سابقه ذهنی خوبی از او نداشتم، در همین دو ملاقات تحت تأثیر قرار گرفتم و چه بسا که اگر دیدارهای ما تکرار می‌شد به صف شیفتگان و طرف‌داران او می‌پیوستم. بعضی از دوستان من هم که بیشتر با او معاشرت کردند، با این که قبلاً نظر موافقی نسبت به وی نداشتند به جمع دوستان و شیفتگان او پیوستند».
دکتر محمد علی نجفی که متن مصاحبه‌های دکتر بقایی را با مرکز طرح تاریخ شفاهی ایران مطالعه کرده است، در باره‌ی آن نظراتی در مقدمه‌ی کتاب «سه رساله‌ی تاریخ» عنوان کرده است، که بخشی از آن این گونه است:
«دکتر بقایی شخصیتی راستگو، پایبند دقیق به مسایل اخلاقی، منزه از هر گونه آلودگی مالی بود … بقایی از معدود افرادی بود که استغنا و اخلاق و پذیرش را با خود داشت. معلمی بود که همواره در حال داد و ستد با دیگران بود … زمانی پس از انقلاب، در روزنامه کیهان نوشتند که بقایی در کنگره‌ی نخستین حزب توده شرکت داشته و او در پاسخ به کیهان نامه‌ای نوشته بود؛ نه، و من حزب توده را خائن به مملکت تشخیص می‌دادم و …، و من به او اعتراض کردم و گفتم: آقای دکتر، واژه خیانت یک ترم و حکم قضایی است و تازه امروز مفهوم حقوقی ـ قضایی آن مورد بحث قانون‌گذاران است و تعیین مرز خیانت، امری ساده نیست. دادگاه عالی آمریکا، در این مورد گیر است. دید انسانی در بعضی موارد، دادگاه را بلاتکلیف می‌گذارد. مثلاً کسی فقط بنا به اعتبارات انسانی، اسراری را به کشوری دیگر می‌دهد، آیا خائن است یا نه؟ مورد بحث است، و شما یک حقوق‌دان، چگونه حکم مرده باد را می‌دهید. فوراً پذیرفت و گفت: من آن را به دوستان نشان دادم و آنان پذیرفتند. حالا یک چیزی می‌نویسم و می‌دهم برای چاپ. به ایشان گفتم: این گذشته است و تصور نمی‌شود لزومی داشته باشد و پذیرفته شد … ». (2).
ـ بقایی؛ صالح بود، دزد نبود و به خارجی‌ها وابستگی نداشت
آقای «محمد علی الشریف» (3) در بیان خاطرات خود در مورد دکتر مظفر بقایی آورده: «… با مطرح شدن موضوع ملی شدن نفت، ما با انگیزه مذهبی به دنبال گروهی بودیم که ضمن حمایت از ملی کردن نفت، مورد تأیید آیت‌الله کاشانی هم باشد. مجمع مسلمانان مجاهد و حزب زحمتکشان دو گروهی بودند که این ویژگی را داشتند … در نتیجه بحث‌های زیاد به این نتیجه رسیدیم که عضو حزب زحمتکشان شویم.
دلیل اصلی وابستگی ما به حزب زحمتکشان، تأییدی بود که مرحوم آیت‌الله کاشانی از دکتر بقایی کرد. این تأیید برای من کفایت می‌کرد. انصافاً دکتر بقایی در طول 30 سال ارتباطی که با او داشتم، هیچ انحراف سیاسی‌ای از او ندیدم؛ ممکن بود انحراف مذهبی داشته باشد ولی انحراف سیاسی هرگز نداشت.
البته من تا قبل از سال 42[13] ارتباط نزدیکی با دکتر بقایی نداشتم ولی کلیه‌ی اقدامات سیاسی او را تأیید می‌کردم اما بعد از سال 42 ارتباطم با ایشان نزدیک‌تر شد … خلیل ملکی و هوادارانش که از حزب توده منشعب شدند، وقتی به حزب زحمتکشان آمدند با این تصور که چون حزب عنوان چپی دارد وسیله‌ای است که می‌توانند از این طریق نفوذی پیدا کنند و گروهی مثل حزب توده راه بیندازند.
در جریان 30 تیر که اختلاف بالا گرفت، خلیل ملکی و دوستانش در حمایت از مصدق موضع‌گیری کردند و دکتر بقایی که چون خیلی قرص و محکم بود وقتی تشخیص داد گروه ملکی منحط هستند دیگر کوتاه نیامد. باید بگویم که نیروی سومی‌ها، به طور عمده، حزب زحمتکشان را اداره می‌کردند و زمانی که از حزب جدا شدند دور و بر دکتر بقایی خیلی خلوت شد …
قتل افشار طوس هیچ ارتباطی به دکتر بقایی نداشت. او اهل این جور کارها نبود و این توطئه‌ای بود که علیه دکتر بقایی درست کردند. البته بقایی در این مورد همیشه سکوت می‌کرد و حرفی نمی‌زد و از این بابت خیلی خوددار بود. به نظر من، حقیقت قضیه رقابتی بود که میان ریاحی و افشار طوس وجود داشت … اما مطلقاً فکر نمی‌کنم دکتر بقایی در قتل افشار طوس دخالتی داشته باشد … بعد از واقعه‌ی 15 خرداد، زمانی که امام را دستگیر کردند، اسدالله علم با یکی از خبرگزاری‌های خارجی مصاحبه کرد و گفت دستگیرشدگان محاکمه و اعدام خواهند شد.
دکتر بقایی بلافاصله به من پیغام داد که اگر دیر بجنبید آقای خمینی را اعدام می‌کنند. من هم بلافاصله خدمت آقای منتظری رفتم و به ایشان گفتم شما باید اعلامیه‌ای صادر کنید که آقای خمینی مرجع تقلید هستند.
ایشان گفت: این کار عملی نیست و ما نمی‌توانیم چنین کاری انجام دهیم. گفتم: به این ترتیب آقای خمینی را خواهند کشت.گفت: به هر حال ما نمی‌توانیم. خیلی اصرار کردم. بالاخره ایشان در قم با جمعی از فضلای حوزه مشورت کردند. در نتیجه چند نفر از فضلای قم، با صدور اعلامیه‌ای، اعلام کردند آیت‌الله خمینی از مراجع تقلید هستند.
دکتر بقایی همین اعلامیه‌ را دستاویز قرار داد و نامه‌ی مفصلی به علم نوشت و یادآور شد: زمانی که شما خودت وزیر کشور بودی لایحه به مجلس بردی که شاه و مراجع تقلید از هر جرم یا اتهامی مصونیت دارند و قابل محاکمه نیستند؛ حالا هم حق ندارید مرجع تقلید را محاکمه کنید. این اقدام سنگی مقابل تصمیم حکومت قرار داد و مانع از قتل آقای خمینی شد.
در خلال این مدت، دکتر بقایی جزوه‌ای در دفاع از آیت‌الله خمینی منتشر کرد و ایشان را ستود. شاه بیت عبارت دکتر بقایی این جمله بود که آقای خمینی اعلام کردند تقیه حرام است ولو بلغ مابلغ. دکتر بقایی خودش هم با تقیه مخالف بود و می‌گفت: کسی که چنین شجاعتی دارد و در برابر حکومت می‌ایستد ما هم او را به عنوان مرجع تقلید می‌پذیریم و پشتش سخت می‌ایستیم. البته دکتر بقایی هیچ رابطه‌ی شخصی با امام نداشت … شنیدم که آیت‌الله پسندیده یک بار با دکتر بقایی ملاقاتی کرد یا پیغام داد که امام بابت دفاع دکتر بقایی از ایشان تشکر کرده بودند. به عبارت دیگر، امام از طریق آیت‌الله پسندیده از دکتر بقایی تشکر کرده بودند.
(س: با این سابقه چه طور شد که دکتر بقایی بعد از انقلاب به زندان رفت؟) به نظر من طرف‌داران مصدق او را زندانی کردند تا انتقام دوره‌ی مصدق را از او بگیرند و گر نه اوکاری نکرده بود …
دکتر بقایی مدتی بعد از پیروزی انقلاب به خارج رفت. در خارج بود که در روزنامه‌ی کیهان در یادداشتی از قول او نوشتند که دیگر به ایران بر نمی‌گرددد چون او را می‌گیرند و اعدام می‌کنند.
دکتر بقایی به همان روزنامه تلگراف کرد که نخیر، من به ایران خواهم آمد چون به آن علاقه دارم. هیچ مسئله‌ای ندارم و فرار هم نکرده‌ام. وقتی به ایران آمد به کرمان رفت و به اصفهان برگشت. اتفاقاً در این سفر من او را ندیدم؛ چون به جهت برخوردهایی که در اول پیروزی انقلاب با او پیدا کردم و او از من دلخور شده بود او را ندیدم، مدتی بعد او را در تهران دیدم.
واقعیت این بود که از نظر من، دکتر بقایی هیچ انحراف سیاسی نداشت و من از سال 43 به بعد همیشه از او می‌خواستم که نماز بخواند. در اوایل انقلاب هم به او گفتم اگر ظواهر اسلام را رعایت کند هیچ کس صالح‌تر از شما برای احراز سمت نخست‌وزیری یا ریاست جمهوری نیست. کما این که قبل از انقلاب هم هیچ کس را برای سمت نخست‌وزیری مناسب‌تر از او نمی‌دیدم. چون صالح بود، دزد نبود و به خارجی‌ها وابستگی نداشت …» (4).

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





مطالب مرتبط

پلاستیک، آفتی برای حیات

شعار امسال روز زمین «متحد شدن برای آینده‌ای بدون پلاستیک» است

پلاستیک، آفتی برای حیات

نسخه پایداری در «کندوان»

معماری سنتی ایران چگونه به اقلیم توجه می‌کرد؟

نسخه پایداری در «کندوان»

چاه‌نیمه‌ها خالی ماندند

سخنگوی صنعت آب کشور می‌گوید تنها ۴۰ میلیون مترمکعب آب از افغانستان وارد ایران شده است

چاه‌نیمه‌ها خالی ماندند

معماری ایران دچار تجمل‌گرایی شده است

گفت‌وگو با فرزانه سفلایی، استاد دانشکده معماری دانشگاه همپتون ویرجینیا:

معماری ایران دچار تجمل‌گرایی شده است

در معماری پایدار از همسایه‌ها عقب افتادیم

گفت‌وگو با وحید قبادیان، معمار، مولف و استاد دانشگاه:

در معماری پایدار از همسایه‌ها عقب افتادیم

زنگ خطر غفلت از آمایش سرزمین

ترانه یلدا معمار و شهرساز در گفت‌وگو با «پیام ما» جریان معماری ایران را نقد کرد

زنگ خطر غفلت از آمایش سرزمین

مدیریت مخزن آب سدها در زمان وقوع سیل

مدیریت مخزن آب سدها در زمان وقوع سیل

معدن‌کاوی در کمین«دره‌برفی»

در منطقه‌ای که فعالان محیط زیست خوزستان پیشنهاد تأسیس ژئوپارک داده‌اند، مجوز برداشت معدن صادر شد

معدن‌کاوی در کمین«دره‌برفی»

فصل تعارض پلنگ در هرمزگان

گرمای تابستان در میناب،‌ طعمهٔ گوشتخواران وحشی این منطقه را کاهش می‌دهد

فصل تعارض پلنگ در هرمزگان

یوزپلنگ‌آسیایی؛ شکستی تمام‌ عیار؟

یوزپلنگ‌آسیایی؛ شکستی تمام‌ عیار؟

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *