پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | خاطرات و فعالیت های محمد صنعتی با نظری به تحولات و رخدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی کرمان در هفت دهه اخیر/ انتخاباتی که بوی خون می‌داد

خاطرات و فعالیت های محمد صنعتی با نظری به تحولات و رخدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی کرمان در هفت دهه اخیر/ انتخاباتی که بوی خون می‌داد





۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۷:۲۷

خاطرات و فعالیت های محمد صنعتی با نظری به تحولات و رخدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی کرمان در هفت دهه اخیر/ انتخاباتی که بوی خون می‌داد

بخش هفدهم
همان گونه که در شماره‌های قبل ذکر شد، یکی از مقاطع جنجالی و پر هیاهوی کرمان در دوره معاصر، انتخابات دوره هیجدهم مجلس شورای ملی است. این مهم به دلایلی که در خاطرات آقای محمد صنعتی آمده است، بسیار حساس بوده است. در این شماره روزنامه به ادامه این رخداد در کرمان می‌پردازیم.

تشکیل سومین دوره انجمن نظّار، انتخاب استاندار جدید و بازگشت دکتر بقایی
با رفتن احمد فریدونی (استاندار کرمان)، باز جو متشنج‌تر و انجمن نظّار انتخابات بار دیگر در شرف انحلال قرار گرفت. این مهم پس از عزل اسفندیار فریدونی از سمت فرمانداری کرمان و انتصاب آقای تربتی بدین سمت، محقق گردید.
«… آقای تربتی باز انجمن را منحل کرد و انجمن دیگری درست کرد که سومین انجمن می‌باشد. اعضای این انجمن سوم که فعلاً هست عبارتند آقایان: یدالله ابراهیمی، موسی ابراهیمی، میرزا جلال‌الدین اصفهانی، حاج محمد بقایی، یحیی زند، صدر میرحسینی، یحیی اطمینان، علی ارجمند، لقمان نفیسی و ریاست باز با آقای لقمان نفیسی است. این دفعه اکثریت اعضای انجمن از طرف‌داران ابراهیمی‌ها شد، در نتیجه باز این انجمن هم بر خلاف میل دار و دسته مخالفین درآمد و باز فریاد وادینا و اسلاما شروع شد. حکم کمیسیون امنیت را کمیسیون کردند و لغو گردید، در نتیجه آقای دکتر بقایی و دار و دسته از اراک مستخلص شدند و به کرمان آمدند؛ باز همان بساط نطق و خطابه و تحصن در مسجد شروع شد …» (1).
در همین روزها، جهانشاه صمصمام‌السلطنه بختیاری (2) به سمت استاندار کرمان انتخاب و از طرف دیگر دکتر بقایی و دوستانش از اراک به کرمان عزیمت می‌کنند.
«وزارت کشور ـ استانداری استان هشتم ـ شماره: 951 ـ 8 تاریخ: 2/ 9/ 33 [13]
گزارش به تهران؛ وزارت کشور پیرو نامه شماره 8871
طبق گزارش شهربانی ساعت هفده و نیم دیروز 1/ 8/ 33 آقای دکتر بقایی به اتفاق آقای علی زهری مدیر روزنامه شاهد در حالی که بیست دستگاه اتومبیل و قریب سه هزار نفر به استقبال آن‌ها رفته بودند، به کرمان وارد و به محل حزب زحمتکشان رفته‌اند. عالم‌زاده کارمند فرهنگ، ورود آنان را تبریک گفته سپس دکتر بقایی پشت بلندگو خلاصه اظهار داشته:
سلام به اهالی غیور کرمان که با استقامت، مشت بر دهان استعمارگران زده و با پافشاری اجازه ندادند مزدوران انگلیس به عنوان نمایندگان کرمان به مجلس رفته، به نام آن‌ها قرارداد خائنانه نفت را امضا نمایند و ضمن اظهار مسرت از تبعید خود اضافه کرده:
این افتخار برای کرمانی بس که سرچشمه مبارزه علیه قرارداد نفت از کرمان شروع شده، شعار ما مبارزه با استعمارگران و در این راه از کشتن هم باک نداریم و علاوه کرد آقای زهری را که یکی از رفقای مبارز و همیشه با من همدست و همراه بوده، برای ملاقات رفقای حزبی به کرمان آورده، سپس آقای زهری با بیاناتی از شهامت اهالی تقدیر، در خاتمه عالم‌زاده مجدداً اشعاری در مورد تبعید دکتر بقایی قرائت، بعد آقایان بقایی و زهری به منزل آقای ارجمند رفته، افراد حزب و اهالی متفرق شده‌اند». (3).
دکتر بقایی در مورد بازگشت از تبعید آورده است: «… در آبان آن سال (1333 ش.) اگر اشتباه نکنم دستور آزادی و بازگشت تبعیدیان صادر شد و برگشتیم به کرمان …
در این موقع صمصام استاندار کرمان شده بود، صمصام بختیاری، و می‌خواستند انتخابات را شروع کنند. حالا انتخابات اولیه، نمی‌دانم، اردیبهشت در همه ایران تمام شده بود، مجلس هم تشکیل بود ولی انتخابات کرمان نشده بود. یعنی هر دو دفعه‌ای که خواسته بودند نتوانسته بودند، حالا دفعه سوم خواستند انتخابات را شروع بکنند. اولاً من نامه‌ای نوشتم به اعلی حضرت، به فرانسه هم نوشتم … صمصام از من دعوت کرد که خوب، راجع به این انتخابات چه کار می‌کنید؟ گفتم: من چنین نامه‌ای به اعلی حضرت نوشتم و حالا هم به شما می‌گویم، من اصراری برای انتخاب شدن ندارم ولی تا وقتی که وضع مردم این طور باشد من، حالا دو تا کاندیدای وکالت هم آمدند کرمان، یکی لقمان نفیسی (4) و شاید مجید ابراهیمی، یادم نیست، یقین ندارم. حالا مرتب شب‌ها توی شبستان مسجد جامع سخنرانی هست و اعتراض، که روی همین چیزها با صمصام مذاکره کردیم. گفتم که من حاضر هستم از کرمان بروم به شرط این که وکلای تحمیلی هم که معرفی کردند، این‌ها هم بروند، خواه انتخابات بشود کرمان خواه نشود، من هیچ ادعایی ندارم. گفت یعنی شما حاضر هستید از کرمان بروید؟
گفتم بله، به شرطی که شما قول ایلیاتی (5) بدهید که این‌ها هم بروند. با این که به ما قول داد، عمل به قول نکرد …» (6)
به هر تقدیر پس از جنجال‌های متعدد و هیاهوی بسیار، بار دیگر دکتر بقایی بازداشت، و همان گونه که خودش در خاطراتش آورده، پس از یک ماه اقامت در بافت، با رأی کمیسیون امنیت اجتماعی به یک سال تبعید در زاهدان محکوم گردید.
انتخابات در این مقطع انجام شد و آقای لقمان نفیسی و یدالله ابراهیمی به عنوان وکیل دوره هیجدهم از کرمان به مجلس شورای ملی راه یافتند.
«… بعد از حرکت ما از کرمان دستور انتخابات صادر شد و همان انجمنی که زمان صمصام تشکیل شده بود، شروع به انتخابات کردند و مردم قیام کردند و عرض کنم، دستور تیراندازی توی مردم دادند. دو نفر از دوستان ما یکی «حسن یزدان پناه» … یکی هم «لؤلؤ» کشته شدند. عده زیادی هم مجروح شدند (7). انتخابات هم مطابق دستور انجام گرفت و وکلا معرفی شدند.
ـ لاجوردی: همان دو آقا لقمان نفیسی و یدالله …
ـ بقایی: یدالله ابراهیمی.
ـ لاجوردی: پس نامه شما به شاه هم فایده نکرده بود برای انتخابات؟
ـ بقایی: ظاهراً فایده نکرده بود. شاید هم خوب علی رغم [تمایل] شاه، زاهدی این کار را کرده بود، چون زاهدی این توانایی را داشت. اینش را هیچ وقت نفهمیدم. یعنی ظاهر نشد که آن نامه تأثیری کرده یا نه؟ …» (10).
آری انتخابات جنجالی دوره هیجدهم مجلس شورای ملی در سال 1333 ش. پس از چندین ماه کشمکش، هیاهو، درگیری، تحصن، اعتکاف، تشکیل سه انجمن نظارت بر انتخابات، تغییر سه استاندار، تبعید دکتر بقایی و تعدادی از دوستانش و … در نهایت، همان گونه که احمد فریدونی (استاندار سابق کرمان) پیش‌بینی نموده بود؛ «از این انتخابات بوی خون می‌آید»، با کشته شدن دو نفر از طرف‌داران دکتر بقایی و زخمی شدن تعدادی از کرمانیان، به تاریخ پیوست». (11).

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *