سایت خبری پیام ما آنلاین | نقدی بر نمایشگاه «اینجا آب، سراب است» اينجا عكاسي سراب است

نقدی بر نمایشگاه «اینجا آب، سراب است» اینجا عکاسی سراب است





۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۲۲:۳۳

نقدی بر نمایشگاه «اینجا آب، سراب است»
اینجا عکاسی سراب است
یاسر خدیشی
سه شنبه 7 اردیبهشت ماه 95 موزه هنر های معاصر کرمان میزبان نمایشگاه گروهی عکس «اینجا آب سراب است « بوده است، که با تلاش ابوذر احمدی زاده و ساره تجلی عکاسان خبرگزاری های ایرنا و ایسنا عکاسی شده بود، که بنا به بیان عکاسان در گزاره خود، سعی در نشان دادن مرگ تالاب جازموریان داشته اند. نمایشگاهی که به انتخاب عکاسان برای نشان دادن هدف خود در ژانر عکاسی مستند کار شده بود.
می دانیم عکاسی مستند، شاخه ای از عکاسی است که در آن عکاس رخداد های پیرامونش را ثبت می کند و می کوشد از موضوع بی طرفانه، عکسی واقعیت گرا، و راستگو ارائه دهد. در این نوع عکاسی؛ تصویر، نقش یک شاهد و مدرک را برای اثبات وجود یک وضعیت خاص به عهده دارد. انتخاب این موضوع که یکی از معضلات اصلی جمعیت زیادی از مردمان دو استان است درست و بجا بوده است. خشک شدن تالابی که بزرگترین حوزه های آبریز فلات مرکزی ایران و جنوب شرق کشور بوده و مشکلات فراوانی را از جمله گرد و غبار برای مردم این منطقه ایجاد کرده است، انتخابی که با توجه به سختی کار برای عکاسان این کار نشان دهنده دغدغه آنها برای نجات تالاب و گوشزد کردن این مشکل به مسئولین بوده که این تلاش و حرکت خود به تنهایی قابل تقدیر است. اما فقط انتخاب موضوع دلیل بر یک کار خوب نیست.
جازموریان یا زندگی یک شتربان؟
صاحبان آثار در شروع نمایشگاه گزاره ای را نوشته بودند که اندکی با تعاریف گزاره فاصله داشت، اضافه گویی های جغرافیایی آن را بیشتر شبیه یک گزارش جغرافیایی از تالاب کرده بود، تا نشان دهنده دلیل پرداختن عکاس به موضوع، ماهیت تفکر او، چرایی و چیستی پروژه و تفسیری که کیفیت های احساسی کار را نمایان سازد، و در انتهای گزاره از بضاعت کم خود در انجام این مجموعه گفتند. سوالی که برای مخاطب مطرح می شود این است که منظورشان عدم مهارت کافی در حرفه عکاسی است؟ یا وسعت کار و کمبود زمان؟ که حل هر دو دلیل در اختیار و انتخاب آنها بوده است، می توانستند این موضوع مهم را با تحقیق یا زمان بیشتر انجام بدهند.
عکاسان از روایت می گویند، روایتی شخصی از نگاه خود، حال آنکه روایت گر، یعنی باز گو کننده داستان از طریق تصویر، موضوعی که در 33 فریم ارائه شده در نمایشگاه، از آنچه که هدف بوده فاصله داشته است. چون در عکس های به نمایش در آمده مرگ تالاب را به تصویر نکشیده اند، بلکه به تک فریم هایی از چند ساعت کار و زندگی یک شتربان در تالاب بسنده شده است، البته باید بدانیم که رسیدن به هدف در این گونه پروژه ها با تک عکس کافی نیست و پناه بردن به مجموعه عکس امری انکار ناپذیر است، کاری که توسط عکاسان انجام نشد، تالابی که ۶۹ هزار و۶۰۰ کیلومتر مربع وسعت دارد و فقط ۳۵۶۰۰ کیلومتر مربع آن در استان کرمان است.آیا تالاب با آن وسعت و وضعیت مرگبارش همان بود که عکاسان نشان داده اند؟
یکی دیگر از مباحث مهم در نمایشگاه برای جلب نظر مخاطب، شکل ارائه و کیفیت آثار می باشد. نکته ای که در این نمایشگاه به آن اهمیت کامل داده نشده بود، عکس ها بر روی تخته شاسی 70*100 به نمایش در آمده بود، با حاشیه های 3 سانتی مشکی در حالی که روی تک تک آثار نام صاحب اثر و محل عکاسی آن به لاتین درج شده ،گویی که قرار است آثار به طور جداگانه بر دیوار ادارات مختلف نصب گردند!!! عکس ها از سیاهی حاشیه با افکت استروک سفید جدا شده بودند که جلوه زیبایی نداشت.
مجال آن نیست که از ترکیب بندی تک تک عکس ها و ادیت های بسیار نابجا و غالبی که در نگاه اول در چشم مخاطب نمایان می شد گفت. عکس هایی که دچار تکرار فرم و سوژه یکسان در بیش از یک سوم آثار شده بود، به گونه ای که از 33 اثر بنمایش در آمده 26 فریم آن با محوریت شتر و مابقی از شتربان حاضر در تالاب بوده است، به این دلیل مخاطب را دچار خستگی می کرد، آنقدر این اشتباه مشخص بود که بعد از گذشت چند عکس این سوال پیش می آمد که آیا از وضعیت تالاب جازموریان عکاسی شده یا 2 ساعت زندگی یک شتربان و شترهایش ؟!! تالابی که به گفته خود عکاسان در گزاره دارای 300 گونه ی جانوری است.
صحبت اصلی در این یادداشت برمی گردد به مکان نمایش این مجموعه که می توانست در خوشبینانه ترین حالت خود در فرهنگ سرا یا گالری های وابسته به شهرداری و محیط زیست ارائه شود، در جایی که مردم بیشتر در تردد هستند. چرا و چگونه اینجور عکس هایی با توجه به مواردی که در بالا ذکر شد به موزه هنر های معاصر راه پیدا می کند؟ فرق موزه هنرهای معاصر با یک گالری چیست؟
چه مولفه هایی به یک اثر هنری، وجهی معاصر می‌بخشد؟ چه ویژگی هایی را برای یک اثر هنری معاصر می‌توان برشمرد؟ آیا هنرمند، معاصر بودن یک اثر هنری را مشخص می کند یا کارشناسان موزه؟
اکنون دوره عکاسی فرمالیستی تمام شده و اساسا در دنیا مطرح نیست. بلکه نوعی از عکاسی در جهان کنونی مطرح است که ایده، مفهوم و نظریه ایی داشته باشد.امروز نمی توان هر اثر هنری را به سبب همدوره بودن با ما یا زنده بودن هنرمندش، اثری معاصر پنداشت، زیرا امروزه بیش از آنکه وجه تاریخی یک اثر مورد توجه باشد، رویکرد، تفکر هنرمند و اثرش مشخص کننده نو یا معاصر بودن آن است. در این زمانه روند هنرهای معاصر در جهان به گونه ای پیش می رود که دیگر از مکتب، سبکهای هنری گسترده و همچنین از لحاظ زیبایی شناسی و فرمی غالب بر دیگر سبکهای هنری، خبری نیست و آنچه بیش از هر چیز به چشم می خورد جهانبینی، باورها و اندیشه فردی هنرمندان مختلف است که بی هیچ برتری نسبت به یکدیگر، آن را در رابطه با پیرامون و با استفاده از رسانه های مختلف هنری بیان می کنند.
عکس های این نمایشگاه چه ایده، مفهوم و تئوری متناسب با هنر معاصر دنیا داشتند که در موزه هنرهای معاصر ارائه شدند؟ آیا این آثار، هنر معاصر بودند؟
چگونه در این چنین مکان مهمی که بعد از موزه هنرهای معاصر تهران آثار موجود در آن منحصر به فرد بوده و دارای غنی ترین گنجینه از هنر معاصر ایران و جهان است، اینگونه می تواند در خصوص نمایش آثار عمل کرد؟ آیا انتخاب آثار برای نمایش در این مکان با نظر کارشناسان و هیئت امنای موزه است یا حامیان مالی آن؟ آیا بعد از نمایش این گونه آثار، جایگاه موزه هنر های معاصر با آن گنجینه و پیشینه همچنان باقی می ماند؟ تفاوت این مکان با گالری و فرهنگسرا ها در چیست؟ آیا جز در همین کارشناسی های بجا و درست است؟ این ها سوالاتی است که هنوز بی جواب باقی مانده است.
والتر بنیامین می گوید جهان یک خیابان یکطرفه است. باید حرکت کنیم و به جلو برویم، درست است باید رفت و دید که در آینده چه چیز منتظر ماست.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

رضا

بدلیل توهین این نظر ویرایش شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *