پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | دموکراسی مشارکتی برای تاب‌آوری اقلیمی

نوشتاری دربارهٔ تاب‌آوری ساختاری و تخیل آینده در برابر تغییر اقلیم

دموکراسی مشارکتی برای تاب‌آوری اقلیمی

نوع جدیدی از حکمرانی باید ایجاد شود که از لحاظ فنی به ادغام سیاست‌های اقلیمی در برنامه‌های توسعه‌ای دست می‌زند و از لحاظ ساختاری واجد دموکراسی مشارکتی است





دموکراسی مشارکتی برای تاب‌آوری اقلیمی

۵ مرداد ۱۴۰۳، ۲۲:۵۸

ایران با هنجار اقلیمیِ جدید و شرایط آب‌وهوایی تازه‌ای متأثر از تغییر اقلیم و گرمایش جهانی مواجه است که خود را در افزایش شدید دما -تا دو برابر میانگین جهانی- افزایش تعداد و تداوم روزهای گرم (میانگین دمای سالانه در کشور در ۱۰ سال اخیر تا ۲ درجه بیش‌تر از متوسط ۱۰ ساله در ۵ دهۀ قبل است و تا این‌جای تابستان، خوزستان برای اولین‌بار ده روز متوالی دمای بالای ۵۰ درجه را تجربه کرده است)، کاهش بارندگی و تغییر الگوی بارش، تغییر زمانیِ فصل‌ها و زمانِ بارندگی‌ها، سیل و از همه مهم‌تر پیامدهای جانبی و مدیریتی این پدیده‌ها -مانند فرونشست، گردوغبار و تخلیۀ آبخوان‌ها و...- نشان داده است. در مقابل این شرایط جدید، راهبردهای منسوخ، واکنشی، قدیمی و بدتر از آن انفعال را باید کنار گذاشت. از سوی دیگر، بازگشت‌ناپذیری تغییر اقلیم و گسترش‌یابندگی‌اش، موضوع و مفهوم تاب‌آوری را به میان کشانده است. ‌‌‌اما مسئله این است: چه نوع تاب‌آوری؟!

تاب‌آوری در برابر تغییر اقلیم و پدیده‌های شـدیـد جـوی به توانـایی جـوامـع، شهرها، سیستـم‌هـا و افــراد، بـرای پـیش‌بـینی، آماده‌سازی، پاسخگویی و بازیابی از اثـرات مخاطـرات مـرتبـط با اقلـیم اشــاره دارد. پیش‌بینـی و آمـادگی و درک خـطـرات، سـازگـاری و تـعدیـل بـا هـدف کـاهش آسیب‌پذیری‌ها، مشارکت جامعۀ محـلی در فرآیندهای برنامه‌ریزی و تصمـیم‌گـیری، ادغـام بـا تـوسعـۀ پـایدار، نــوآوری و سرمایه‌گذاری مؤثـر، از مـؤلفه‌های کلـیدی تـاب‌آوری‌اند. استـراتژی‌های سـازگـاری و تاب‌آوری برای مدیریت پیامدهای تغییرات جـوی بر جامـعه و حـصول اطمینان از اینکه جوامع می‌توانند علـی‌رغم تغییرات محیطی رشد کنند و زیـست اجتماعی به‌سامان خود را حفظ و بهبود دهـند، ضروری است. تغییر اقلـیم بر مؤلفـه‌های گوناگون زندگی مردم تأثیر مـستقـیم و غیرمـستقیم مـی‌گذارد. برخی از این تأثـیرات برمـی‌گـردد بـه منابع مادی در دسترس همچون تأمین آب و غذا. برخی دیگر امـا بر مؤلفـه‌های کیـفی زندگی اثر خواهد گذاشـت که در تـحلـیل نهـایی، کیـفیـت زندگـی را تعـیین می‌کـنند. سطح آزادی، حضـور عـوامل شـادی‌زا، بـرآوردن خواست‌های اجتماعی و از سوی دیگر وجود جامعـه‌ای منـصف، برابـر و دارای عـدالت اجتماعـی و همـبستگی جـمعی، در تحقق کیفـیت زندگی از عوامـل کیفـی به‌حسـاب می‌آید.

 

گفتـه مـی‌شـود پـیامدهـای تـغییر اقلیم، شکاف موجود را بین کسانی که منابع دارند یا به منابع دستـرسی دارند و کسـانی کـه این امکان را ندارند، عمیق‌تر مـی‌کند و از آن جایی که این تغییـرات بر همـه‌چیز از محل زندگی افراد تا دسـترسی بـه مـراقبت‌های بـهداشتی تأثـیر می‌گذارد، مـیلیون‌ها نفر ممکن است با بدترشدن شرایط محیطی و اوضاع زندگی‌شان، بیشتر در فقر فرو بروند. برخـی منابع موجودشان را با وخامت اوضاع اقـلیمی از دسـت مـی‌دهـند و بـرخی دیگر منابـع و امکانـات کـافی را برای مقـابلـه و سـازگـاری بـا پیـامدهای تـغییـر آب‌وهوا نخواهند داشت. فـقیرترین جوامع جهان و فقیرترین‌های جامعه، اغلب در شکننده‌ترین و آسیب‌پذیرترین مناطق زندگی مـی‌کنند و به‌طور غالب از نظر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، به حاشیه رانده شده‌اند.

 

بر این مبنا، ابتدابه‌ساکن، باید بر نحوه و شیوه‌های تداوم حیات باکیفیت و افزایش رفاه عمومی که امکان تاب‌آوری در شرایط بحرانی و آسایش اقلیمی را میسر می‌کند، تمرکز کرد. اما نباید تاب‌آوری، تقلیل‌گرایانه و بـا سـویـه‌ای روان‌شناخـتی کـه بـه‌نوعی به‌مـعنای تحمـلِ فـردیِ شرایطـِ نـاگزیـر و بـه‌اصطلـاح سوختـن‌وساخـتن تـحت هـر شرایطی است، تلقی شود. در مقابلِ مفهوم محدود و نابسندۀ تاب‌آوری و سازگاری که در رسـانه‌ها و از سـوی کـارشناسان ارگانیک حـاکـمیتی و جـریان‌اصلـی محیط‌زیستی ترویج می‌شود، بحث ظرفیت‌سازی و ارتقاء شـاخـص‌های توسعۀ انسانی و اجتماعی و استانداردهای زیستی مطرح می‌شود.

 

از این مـنظر، تاب‌آوری روشی فردی در مـقـابل بـحـران نیـسـت، بلـکه راهـکاری سـاختاری مرتبط با عـدالت اجتـماعـی و متناظر با رفاه عمومی اســت کـه جـنبه‌های متـفاوت اقتـصادی و اجـتـماعی را در بـر می‌گیرد و نوعی ایجاد و توسعۀ ظرفیت‌های اجتماعی‌اقتصادی و ابزاری برای تسهیل فرآیندهای بازیابی و کاهش مخاطرات و آسـیب‌پذیری است. باید در نظر داشت که شـدت و وسـعت آسیبی که از پدیده‌های جوی و اقلیــمی بـر مناطق مختلف وارد می‌شـود، به‌طور مســتقیم متأثر از میزان توسـعه‌یافتگی آن مـناطق و ظرفیت‌های زیرساختی است که از پیش برای مواجهه با این پدیده‌ها مهیا شده است؛ در واقع میزان توسعۀیافتگی است کـه به حفظ کیفیت زیست و تداوم و بازگشت زندگی به شرایط نرمال پس از بحران کمک می‌کند.

 

بدین‌منـظور، تحقیق، طرح و اجـرای ‌یک بسـتۀ تـوسـعۀ انسـانی که شاخص‌های کلاسیک تـوسعه را به وجود آورده و ارتقاء دهد، ضــروری اسـت. سیاست‌هـای بستۀ توسـعه‌ای به مسئـلۀ رفـاه و ارتقـاء سطح زیست مربوط شده و برای ازبین‌بردن فقر و محرومیت و بیـکاری و بهبود شاخص‌هایی که وضعـیت بـهداشت، آموزش و فرهنگ‌ یک جامـعه را مشخص می‌کند، هدف‌گذاری مـی‌شـود. البتـه کـه این امر نیاز به عزم مدیریتی و نگاه حاکمیتی با نگاه مشارکتی در پهنای سرزمینی دارد. توسعۀ انسانی بدین‌گونه با تضمین رفاه و کیفیت زیست و افزایش رضایت از زندگی هم جنبه‌های مادی و هم جنبه‌های روانی آسیب‌پذیری اقلیمی را کاهش می‌دهد. مشارکت همگانی و حضور جوامع محلی تضمین می‌کند که راه‌حل‌ها و راهکارها متناسب با نیازها و شرایط خاص هر منطقه ایجاد شوند.

 

 در کـنـار ایـن حـفظ، بهبـود و بازیابی زیست‌سامان‌ها و عرصه‌های طبیعی، از ارکان الزامی تاب‌آوری ساختاری و تعدیل پیامدهای اقلیمی است که بهبود مدیریت آب، حـفظ و تـقویت آبخوان‌ها، تغییر و مناسب‌سازی الگوها و شیوه‌های کشاورزی و حـفاظـت از اکوسیـستم‌های طبیعی، بازیـابی تالاب‌ها، جنـگل‌ها، جلوگیری از تغیـیر کاربری اراضی را شـامل می‌شود. این موارد همچون ابزارها و حـائلی طبیعی در مقابل پدیده‌های آب‌وهوایی مانند گرما و گـردوخـاک عمـل مـی‌کنـند. علاوه‌براین، کاهش انتشار گازهـای گلخانه‌ای که تأثیر مستقیم در کیفیت وضعیت طبیعی و جوی دارد نیز باید در دستور کار قرار گیرد. مواردی مـانـند توســعۀ تجدیدپذیرها، گسترش حـمل‌ونـقل عمـومـی و پـاک و کـم‌کربن، افزایش کیفیت سوخت، کاهش مصرف سوخت خودروها، ارتقاء فناوری کارخانه‌ها و سایت‌های نفت و گاز و پتروشیمی، کاهش مـعدن‌کـاوی و نظـارت بـر اجـرای دقـیـق پیوست‌های محیط‌زیستی، هـم کاهـش سهم انتشار گازهای گلخانه‌ای کشور را در پی دارد و هم وضعیت هوا و طبیعت سرزمینی را بهـبود مـی‌بخـشد. جـمع ایـن دو مـورد می‌تواند به‌نوعی توسعۀ پایدار تلقی شود که هم‌زمان حقوق نسل‌های آینده و گونه‌های غیرانسانی را نیز پاس می‌دارد.

 

در ادامه، نوآوری و خلاقیت در ادارۀ شهرها و روستاها و تغییر فضاهای کلاسیک و ایجاد فضاها و روش‌های جدید زیست اجتماعی به میـان مـی‌آیـد. ایـن شـامل پـیش‌بینی تبعات، آثار، تخریب‌ها و دامنۀ محتمل هر پدیدۀ طبیعی به‌همراه توسعۀ سیستم‌های هشدار اولیه، ایجاد طرح‌های اضطراری و ساخت و جاسازی زیرساخت‌هایی است که می‌توانند در شرایط سخت مقاومت کرده و ادامۀ کارکرد سیستم را در کنار بازیابی سریع شرایط عادی ممکن سازد. بازسازی، تعمیر، بازرسی‌های دوره‌ای، افزایش کیفیت مواد و تجهیزات، نظارت بر اجرای استانداردهای ساخت، تأمین امکانات امدادی موقت و دائم، ساخت تجهیزات دوگانه و موازی و آماده‌به‌کار، به‌ویژه در بخش تأمین انرژی، برای ادامۀ کارایی سیستم‌ها مهم است. 

 

در بـخـش شهری، تحول در معماری و برنامه‌ریزی شهری، گسترش زیرساخت‌های دولـت الکتـرونیک، بهـینه‌سـازی اماکن عمـومی، بالابـردن سطح خدمات پزشکی و آمـوزشـی و رفـاهی، پـرداخـت تسـهیلات بهسازی و مقـاوم‌سـازی خانه‌ها، طراحی سـاختـمان‌هایـی بـا عـایـق‌بنـدی کـامل، سقف‌های سبز، جداسازی آب آشامیدنی از مصرفی، تصفیه و بازچرخانی آب در محلات و مجتمع‌های مسکونی و تجاری، استفاده از پنل‌های خورشیدی برای مصارف عمومی در مجتمع‌ها و استفاده از سیستم‌های خنـک‌کننـدۀ مرکزی منـجر به جایگزینی روزمرگی با خلاقیت مدیریتی و انفعال با تغییرات ساختاری می‌شود. در ادامۀ این روند باید فضاهای شهری متناسب با نوع اقلیم جدیدی که علاوه‌بر گرما یا رطوبت هوا، گردوغبار و سیلاب هم بر آن افزوده شده است، ایجاد کـرد. تجهیز و ارتقاء دولت الکترونیک که کاهش تردد را در پی دارد، سـایه‌بان در پیاده‌روها، راهروهای سبز، آلونک در پارک‌ها، اتاق‌های مادران و کودک، ایستگاه‌هـای مدرن اتـوبوس با سیستم تـهویـۀ هـوا و تجـهیـزات خنـک‌کـننده، مـدرن‌سازی ناوگان حـمل‌ونقـل عمومی‌ منطبق با اقلیم و توزیع رایگان آب آشامیدنی و ماسـک‌های مناسب در سطح شهر و محل‌های کـری از جمله اقداماتی است که تاب‌آوری شـهرها را در مقابل پـدیده‌های جوی بیش‌تر می‌کند.

 

در بخش کار و تولید، افزایش دستمزدها، کاهـش سـاعـات کـری در فعالـیت‌های بیرونـی، پرداخـت پـاداش‌های مـالی، ارائۀ‌ تسهیـلات تفریحـی و فرهنـگی از سـوی کارفرماها، تأمین و بهبود بهداشت و ایمنی محل کار، بازنگری در پروتکل‌های پیشین منطبق با شرایط جدید، پرداخت حق شرایط سخت و تغییر قوانـیـن بازنشـستگی، از ملزومات این بستۀ توسعۀ انسانی است. افزایش مشارکت کارگران و نیروی کار در اداره و مدیریت و سیاست‌گذاری در محل کار و تولید و دستیابی کامل به دموکراسی در محل کار، تضمین‌کنندۀ شروط اساسی تـاب‌آوری سـاختاری در مـحیط‌های کاری است. 

 

تلفـیق نوآوری، فنـاوری و هـمـاهنگی با طبیـعت با نگاه به نیازها، آسیب‌پذیری‌ها و ظرفیت‌های هر منطقه، برای متناسب‌سازی شهری و مناطق مسکونی و حیات طبیعی با وضعیت جـدید، می‌بایـست به‌طـور جدی صورت گیرد. به‌عنوان مثال، ایجاد روش‌های دفاعی در برابر سـیل با روش‌های مدرن، عـدم اشـغال و پـاک‌سـازی آبـراهه‌ها و سیلاب‌برها و حفظ پوشش گیاهی، استفاده از فناوری‌های نوین در پایش منابع آب و خـاک، رصـد مـداوم محصولات کشاورزی به‌لـحاظ آب‌بری و سـطح زیرکشت برای حـفظ امنیت غذایی، تنوع زراعی و حرکت به‌سمت محصولات بادوام و پربازده، واردات اقلام ضروری امـا با نیاز آبی بالا به‌جای خـودکفـایی، کـاهش مـصرف آب شـهری، کشـاورزی و صنـعت، سـاخت مـخازن و سیستم‌های جمع‌آوری آب باران و هدایت به آبخوان‌ها با ابزارهای مدرن و دوست‌دار طبیعت، از جمله راهکارهایی اسـت که باید در دستور کار قرار بگیرد.

 

 مشارکت گروه‌های کارشناسی و جامعۀ محـلی در چیـدن طرح‌هـای نو و برچیدن روش‌های منسوخ و استفاده از تجربۀ تاریخی، ضریب تأثیر هر طرح را افزایش خواهد داد. درواقع نوع جدیدی از حکمرانی باید ایجاد شود که از لحاظ فنی به ادغام سـیاسـت‌های اقـلیمـی در بـرنامـه‌هـای توسعه‌ای دست می‌زند و از لحاظ ساختاری واجد دموکراسی مشارکتی است، برمبنای عدالت اجتماعی و رفاه همگانی.

اما همۀ این راهکارها صرفاً روی کـاغذند؛ مسئلۀ اساسی ساختار اقتصادی‌‌سیاسی موجود است. مردم در تأمین نیازهای ابتدایی‌ خود هم مانده‌اند. چشم‌انداز زیست عمومی با میزان فعلی تورم، فقر و شاخص فلاکت روشن نیست. در این شرایط، مقولۀ‌ توسعه، بالاخص توسعۀ پایدار، فرع بر مـقولۀ حکـمرانی شـده است. وضعیت توسعه‌نیافتـگی مناطق مختلف کشور و میزان مخـاطراتی کـه با آن روبه‌رو است، جدای از کلیت سـاختار نیست؛ به بیان دقیق‌تر نتیـجۀ بلافـصل عملکرد سیستم حکمرانی اســت. براین‌اساس، هر تغییر لازمی برای ســازگاری، مشروط است به تغییرات کلان و رادیکال ساختاری. 

 

به بیان دیگر، انسداد سیاسی تأثیرات دامنه‌دار خود را بر همۀ سپهرهای حیات اجتماعی و ارکان جامعه می‌گسترد. ناکارآمدی مدیریتی، ناکارایی نهادی و عدول از وظایف حاکمیتی، از نتایج این انسداد است؛ اگرچه خود در چرخه‌ای از روابط متقابل با خرید وفاداری از محل منابع عمومی و تصاحب ثروت، به این انسداد دامن می‌زند. ازاین‌رو، نقایصِ بخشی، از نتایج مستقیم سیستمی است که به این نقیصه شـکل داده است و رفع آن مسـتلزم تـغییر سـیستمی است. مجموع کاستی‌های جامـعۀ ایـران بیانگر ساختار معیـوبی اسـت که از مرحـلۀ اصلاح جزئی، تغییرات بخشی و رویکردی و مدیریتی گذر کرده است. اما این به‌معنای سکوت در برابر وضعیت و هر شرایط خاص نیست؛ بلکه نیاز به نگاهی ساختاری در رفت‌وآمد جزء به کل و برعکس را می‌طلبد. از این رهگذر نـوعی تـخیل سـیاسی می‌تواند فراروی از مـوجود را بـه ایــده‌آل مـتصور شود. نقد کاسـتی‌ها هـمراه مــی‌شود با تـخیلِ آیندۀ محتمل و البته ممکن از خلال نقـد ریشه‌ای وضـع موجــود. ایـن البـتــه با رفـتـارهای اصـلاح‌گرایانه کـه مسـئله را بـه مـوضوع مدیریت خُرد می‌کاهند و درپی شاخص‌های مدیر خوب درون چرخۀ بسـتۀ حـاکمیتی ازپیش‌شکل‌گرفته می‌گردند، از بن متفاوت است.   

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر