پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | «گلستان» بدون رئیس

جامعۀ محلی حاشیۀ پارک ملی گلستان از دغدغه‌های‌شان برای حفاظت می‌گویند

«گلستان» بدون رئیس

همیار پارک ملی گلستان: شکارچی‌های غیرمجاز برگشته‌اند و پارک بلاتکلیف است





«گلستان» بدون رئیس

۲۸ خرداد ۱۴۰۳، ۲۰:۴۵

«اگر واقعاً دسترسی به جایی دارید و می‌توانید کاری کنید، سلاجقه را کنار من بنشانید تا او را محکوم کنم». این جمله را «هادی پاهنگ» شکارچی سابق شهر گرمه می‌گوید؛ حرف او این نیست که سازمان حفاظت محیط‌زیست مجوز شکار دهد یا برخورد خوبی با شکارچی‌ها داشته باشد؛ پاهنگ می‌خواهد جلوی شکار گرفته شود و پارک ملی گلستان به وضعیت همین چند ماه پیش برگردد. به‌گفتۀ او در این دوسه‌ماهه، شکارفروش‌های منطقه ترازوها را بار دیگر آماده کرده‌اند. او و دیگران یک خواسته دارند؛ مدیری که حفاظت مشارکتی را دوباره اجرا کند. مشخص‌شدن رئیس جدید، از نان شب برای پارک ملی گلستان واجب‌تر است؛ امروز از فردا حتی بهتر است.

«من خودم شکارچی بودم،؛ وقتی به کوه می‌رفتم، پنج‌شش شکار می‌زدم و بعد برمی‌گشتم. از وقتی مهندس به پارک آمد،‌ یک عده شکارچی، این آقا را نمی‌دانم با چه ترفندی، از کار مرگنی و شکارچی‌گری بیرون آورد و دوست‌دار طبیعت شدیم. خدا شاهد است، حاشیۀ پارک دیگر تفنگ‌هایشان را زمین گذاشتند.» این‌ها را پاهنگ می‌گوید‌؛ او اهل شهر گرمه در خراسان شمالی است و منظور از مهندس،‌ «مهدی تیموری» رئیس سابق پارک ملی گلستان است.

 

«الان پنج‌شش سال است که تیموری این‌جا آمده،؛ هرساله ۲۰ فشنگ می‌دهند بیا خانۀ ما و نگاه کن ۱۰۰ فشنگ دارم. او کاری کرد که تعداد شکار(سم‌سانان) آلمه به ۱۰۰۰  تا ۱۲۰۰  تا رسید.» منطقۀ آلمه که پاهنگ به آن اشاره می‌کند،‌ بخشی از پارک ملی گلستان است که پاسگاه محیط‌‌بانی و مهمان‌سرا دارد.

هادی پاهنگ: شنیدم که ترازوها را روشن و گوشت‌فروشی شروع شده است. اگر دستت به جایی می‌رسد کاری کن! من به آن حیوان رحمم می‌آید؛ شکارچی‌ها شب با نورافکن می‌روند و روز هم هرجا بشود شکار می‌کنند. اگر دست‌تان به جایی گیر است، رحم‌تان به حیوان‌ها بیاید

«پنج سال است که این آقا تعداد شکار را  ۱۲ هزار تا کرده! در آماربرداری، یک‌سری می‌خواستند شکار (حیات‌وحش) نباشد و پیدا نشود؛ ما شکارچیان را از گرمه آوردیم و خود محیط‌بان‌ها هم بودند والله و وجداناً ما ۱۲ هزار تا پارسال آمار دادیم. الان آمدند مدیر به این درجه‌یکی را،‌ به این خوبی و نازنینی را، برداشتند. تمام حیوان‌ها را ناراحت کردند، چه رسد به آدمیزاد!»

اوضاع پارک ملی از دغدغه‌های این عضو جامعۀ محلی ساکن حاشیۀ آن است. «همین چهار شب پیش خدا را شاهد می‌گیرم،‌ آن‌قدر ناراحت شدم که، کله‌ام آتش گرفته است. چند نفری در تنگ‌راه یک نره‌گاو (مرال یا گوزن قرمز) را زده بودند؛ فقط توانسته بودند رانش را بیاورند و بقیه را انداخته بودند…»

 

از نظر پاهنگ کسی جز رئیس سابق نمی‌تواند منطقه را مهار کند؛ دلیلش هم به ارتباط او با جامعۀ محلی برمی‌گردد. «اگر واقعاً دسترسی به‌جایی دارید و می‌توانید کاری کنید، سلاجقه را کنار من بنشانید تا او را محکوم کنم. او در جای خوب نشسته و چه‌می‌داند این مرد چه کرده؟ خدا را شاهد می‌گیرم،‌ باهم به آلمه رفتیم،‌ دستش را تا بالای آرنج در چشمه‌ها فرو کرده بود تا آن‌ها را تمیز کند. گفتم مهندس گرزه‌ماری،‌ ماری‌، افعی‌ای دستت را می‌زند؛ گفت اشکال ندارد،‌ حیوان‌ها من را دوست دارند و ‌نمی‌زنند. چه‌طور او را این‌جور به در کردید(از مدیریت برداشتید)؟»

 

این عضو جامعۀ محلی می گوید، شکار را کنار گذاشته، اما غصۀ منطقه رهایش نمی‌کند. «الان غصۀ ما آن‌قدر زیاد شده که نمی‌دانیم چه کنیم؟ من به‌خاطر مهندس نمی‌روم و دست به تفنگ نمی‌زنم، ولی بگویم آمار شکار آلمه تا سه سال دیگر به ۱۸۰۰ می‌رسد؛ آن‌چه از شکارها که بتوانند فرار کنند و از منطقه بروند و آن‌چه که با تفنگ بزنند. می‌خواهید شکارچیان را جمع کنم و بیاورم تا همین حرف‌ها را به شما بگویند؟»

 

در این شش ساله، مدیریت پارک توانسته بود آنها را متقاعد کند دست به شکار نزنند؛ اما حالا اوضاع فرق کرده است؛ «الان شنیدم که ترازوها را روشن و گوشت‌فروشی شروع شده است. اگر دستت به جایی می‌رسد، کاری کن! من به آن حیوان رحمم می‌آید؛ شکارچی‌های غیرمجاز شب با نورافکن می‌روند و روز هم هرجا بشود شکار می‌کنند. اگر دستتان به جایی گیر است، رحم‌تان به حیوان‌ها بیاید. ‌شما چه‌طور توانستید با مردی به این نازنینی که هزار شکار را دوازده هزار تا کرد این کار را کنید؟ آن‌وقت که بود هرجا دوربین می‌انداختید شکار (حیات‌وحش) می‌دیدید؛ چرا این کار را کردید؟»

احمد شاکری: قبلاً حیات‌وحش ۱۰۰ متری شما آرام می‌چریدند؛ الان از ۵۰۰ متری تا اسب را می‌بینند، فرار می‌کنند

پاهنگ هرچه می‌گوید از گله‌مندی‌اش نسبت‌به آن‌چه در پارک این روزها جریان دارد کم نمی‌شود. «اگر بخواهند به تهران می‌آیم؛ بی‌مدرک هم حرف نمی‌زنم. حاشیۀ پارک جایی به اسم قورخود است؛ سه‌چهار سال پیش شکاری (حیات‌وحشی) این‌جا نبود؛ وقتی این آقا پایش را در این‌جا گذاشت زیاد شدند،؛ سال قبل شکار قورخود به هزار و دویست یا هفتصد تا رسید؛ بااینکه اصلاً آن‌جا شکار پیدا نمی‌کردید. در کوه‌های مناطق محیط زیست و کوه‌های مناطق آزاد شکار فراوان شده است؛ خدا می‌داند! این‌ها چه‌جور مدیرانی هستند که دل‌شان به‌حال ایران نمی‌سوزد. اگر دسترسی به سلاجقه دارید، گوشی را به او بدهید تا من به او بگویم،‌ آیا شما واقعاً دسترسی به جایی دارید؟»

 این روزها به‌گفتۀ این جامعۀ محلی، شکارچی‌های غیرمجاز منطقۀ پارک ترازوها را آماده کرده‌اند. «الان تنگ‌راه شلوغ شده است، بیخ‌گوش مدیران پارک! قسم‌تان می‌دهم اگر دسترسی به جایی دارید، برای پارک کاری انجام دهید. چشمه‌ها تا شش سال پیش آبی نداشت. تازه دو سال قبل از یزد یک نفر را آورد که جانش را از دست داد تا آب برای حیوان‌ها بیاورد. اگر کاری داشتید، من شکارچی‌های را جمع می‌کنم و می‌آورم. پارک غصۀ من است. آن‌ها کارمند دولت‌اند و حقوق‌اش را می‌گیرند، ولی کاری نمی‌کنند.»

  

اوضاع به‌هم‌ریخته است

«آی‌محمد آخوند» از اهالی روستای لهندر است. او به بدبینی پاهنگ نیست،؛ هرچند در پایان صحبت‌هایش می‌شود نگرانی را هم دید. «اوضاع پارک خوب است. یک‌مدتی خیلی افتضاح بود،‌ الان به روال عادی برگشته! در لهندر اوضاع روبه‌راه است؛ ولی با زحمتی که آقای مهندس یک مدتی کشید خیلی عالی بود. به‌هرطریقی این بنده خدا را برکنار کردند،‌ عوض کردند. اوضاع خیلی افتضاح شد. باز هم دوباره به روال عادی دارد برمی‌گردد. اگر تیموری برگردد، دوباره عالی می‌شود و اگر نیاید، خدا به داد ما برسد.»

 

درخواست شما از سازمان محیط‌زیست چیست؟ «مشخص‌شدن رئیس پارک! هرچه سریع‌تر رئیس پارک معرفی شود بهتر است. دکتر خیرآبادی آدم خوبی است، ولی چون خانه‌اش گرگان است، هفته‌ای یک‌بار می‌آید و سرپرست است‌؛ اوضاع این‌جا به‌هم‌ریخته است و آن‌چنان که بایدوشاید کار نمی‌شود. وقتی رئیس نباشد و از دور کار انجام شود‌، طبیعی است که کار درست پیش نرود.»

 

با مردم لج‌کردن جواب نمی‌دهد

«احمد شاکری» همیار محیط‌بان پارک در این شش سال بوده. «الان وضعیت پارک نسبت‌به چند ماه پیش خیلی خیلی بدتر است. هفت سال است که اینجا در منطقه‌ای به اسم دشت زحمت می‌کشم. ۴۷ یا ۵۷ کل و بز و قوچ و میش  آمار سال اول من است و سال قبل ۸۲۰ تا آمار تحویل دادیم. قرار بود در آینده به ۱۳۰۰ تا ۱۵۰۰ برسد که رکوردی در پارک بود.»

 

در این شش سال مدیران،‌ محیطبانان و همیاران، خانۀ بسیاری از شکارچی‌ها رفته و با تک‌تک آن‌ها صحبت کرده بودند؛ درنتیجۀ این مذاکرات، پارک ملی گلستان امن شده بود. «الان وقتی منطقه می‌روم رویم نمی‌شود؛ آتش شکارچی را می‌بینیم و منطقه که ناامن شده؛ قبلاً حیات‌وحش ۱۰۰ متری شما آرام می‌چریدند، الان از ۵۰۰ متری تا اسب را می‌بینند فرار می‌کنند. من اوضاع منطقۀ خودم را می‌گویم، اما با بچه‌ها که حرف زدیم همه ناراحت‌اند. ما زحمت کشیدیم؛ مهندس به ما بها داد و با مردم تا کرد و با آن‌ها حرف زد. حفاظت هم مردمی‌ شد و همه برای حفظ آن قسم خوردند، ولی با اتفاقاتی که افتاده، من سرپرست را هنوز ندیده‌ام. الان همه می‌گویند ما فقط شیفت رد کنیم. دلسوزی به‌واسطۀ کاری که مدیران تهران کردند کم شده. به همه گفته‌ام شکار (حیات‌وحش) دشت که می‌خواستم از ۸۲۰ تا ۱۵۰۰ تا تحویل دهم را شکارچی‌ها همین امسال به ۷۰ تا می‌رسانند. اوضاع خیلی خراب است. هرکسی می‌خواهد بیاید ببرم و نشان دهم‌. به نظر من باید با مردم تا کرد.»

 

درخواست شاکری هم روشن است،؛ مشخص‌ شدن رئیس پارک. «درخواست من این است که یکی بیاید. چه مهندس تیموری که زحمت زیادی کشید، یا یکی دیگر که راه او را ادامه دهد. این‌جا با مردم لج‌کردن جواب نمی‌دهد؛ باید با مردم ساخت؛ سر لجبازی با مردم، شکارچی‌ها برگشته‌اند و الان چند ماه است که پارک بلاتکلیف است.»

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر