پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | پیامی به ساکنان سرزمین گربه

پیامی به ساکنان سرزمین گربه





پیامی به ساکنان سرزمین گربه

۲۳ خرداد ۱۴۰۳، ۲۳:۵۳

از او پرسیدم «تابه‌حال در این اطراف پلنگ دیدی؟» طوری لبخند زد که انگار با خودش می‌گفت: «کجای کاری … بیشتر از آنچه فکر کنی…» اما پیروزمندانه، سؤال را با سؤال پاسخ داد: «تو تا حالا پلنگ خاکستری دیدی؟» و وقتی با پاسخ منفی من روبه‌رو شد، که منتظرش هم بود، خاطرۀ دیدن پلنگ خاکستری‌اش را با آب‌وتاب تعریف کرد. چه مواجهۀ آشنایی! دست‌کم برای حفاظت‌گران ایرانی در مقابل چوپانی سخت‌کوش که عمر خود را در مراتع کوهستان‌های البرز گذرانده.

یا آن شکارچی که تمام عمر در طبیعت شکار کرده بود و با شیوۀ داستان‌سرایی مخصوص شکارچیان برای‌مان از دیدن شیر کوهی (آمریکایی!) در دشت زردابۀ پناهگاه حیات‌وحش خوش‌ییلاق در شاهرود تعریف می‌کرد! و ما هاج‌وواج گوش می‌کردیم و نمی‌دانستیم چه واکنشی باید داشته باشیم.

 

یا حتی زمانی که در پژوهشی میدانی ناگهان نورِ نورافکنِ دستی روی چشمان نارنجی حیوانی بی‌حرکت شد؛ همه با دوربین چشمی سعی می‌کردیم آن جانور را در تاریکی شب شناسایی کنیم. چشمان گربه‌ای را می‌دیدم که در اثر نور زیاد به نورافکن خیره مانده بود. محیط‌‌بان همراه‌مان گفت: گربۀ اهلی است. یکی از ما گفت: نه وحشی است، سرگوش‌هایش تیز است! محیط‌بان‌مان اصرار می‌کرد. یکی دیگر از کارشناسان گفت دستانش بلند و کشیده‌اند، به نظرم وحشی است. اما تنها معیار موثق‌مان این بود که رفتارش با ما انسان‌ها چطور است؟ با ترس و خشم فرار می‌کند، یا بی‌‌توجه است؟

 

***

در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که برای پاسخ به هر پرسشی که به ذهن می‌آید، بی‌درنگ دست‌به‌دامن تلفن همراه و گوگل می‌شویم. امروز کم‌ترکسی برای پاسخ پرسش‌هایش سراغ کتاب‌ها می‌رود. شاید دچار کمبود زمان یا دچار فشار اقتصادی هستیم! قصد هم ندارم از فواید کتاب‌خوانی بگویم. اما پاسخ‌ سؤالات بی‌شمار ما دربارۀ گربه‌سانان اهلی و وحشی که چنین جایگاه مهمی در ذهن ما انسان‌ها پیدا کرده‌اند، در قالب روایتی جذاب و روان در کم‌ترجایی پیدا می‌شود؛ برای ما فارسی‌زبانان که کیمیاست. 

 

ما انسان‌ها معمولاً در مورد جانوران انسانی‌انگاری می‌کنیم. رفتارشان را با خودمان مقایسه می‌کنیم. مثلاً آنچه در چشمان گربه‌ها می‌یابیم نگاهی سرد و بی‌تفاوت است؛ برای همین وقتی گربهٔ خانگی‌مان در بغل ما جا خوش می‌کند، آن را افتخاری برای خودمان می‌دانیم. یا در مقابل وقتی که در خانۀ دوستمان گربۀ پشمالویی می‌بینیم که به ما زل زده، هوس می‌کنیم نوازشش کنیم و با پنجه‌های پنهانش مواجه می‌شویم. البته هنوز کسی دقیقاً نمی‌داند تفسیر درست این رفتار‌ها چیست؟ تنها می‌دانیم که هزاران سال است گربه‌ها با زندگی ما عجین‌اند؛ آن‌چنان که ما انسان‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کند: گربه‌دوستان و گربه‌گریزان. 

 

هرکدام از این دو دسته که باشیم، کتاب پنجه‌مخملی‌ها می‌تواند پاسخی دقیق و درست باشد به کنجکاوی ما. این کتاب نه یک راهنمای صحرایی است که در سفر همراه خود داشته باشیم، نه یک کتاب خشک زیست‌شناسی؛ پنجه‌مخملی‌ها روایتی است علمی اما ساده و جذاب از گربه‌های دنیا. چنان‌که «آلن رابینوویتز» فقید، حفاظت‌گر و نویسندۀ کتاب «جگوار» دربارۀ آن به‌درستی می‌گوید: «… از آن کتاب‌های کمیابی که هم می‌توان آن را پیش‌از خواب برای کودکی خواند و هم یک دانشجو می‌تواند به آن ارجاع بدهد.» سان‌کوئیست‌ها، نویسندگان کتاب، با زبانی ساده و روایت‌گر به تبارشناسی، تاریخچه و روابط گربه‌ها با انسان‌ها، ویژگی‌های زیستی و ریختی آن‌ها و تهدیدهایشان می‌پردازند. 

 

ملوین و فیونا سان‌کوئیست، زن و شوهری گربه‌شناس و مشهور در دنیای زیست‌شناسی و حفاظت گربه‌سانان هستند. بنابراین به‌خوبی با بسیاری از پرسش‌هایی که ذهن گربه‌دوستان و گربه‌گریزان جهان را مشغول کرده آشنا بوده‌اند. آنها در توضیح هر گربه و به فراخور مسائل مرتبط با آن، مجموعه‌ای از پرسش‌های عمومی را مطرح کرده و پاسخ‌های ساده‌ای می‌دهند که به جذابیت بیشتر کتاب کمک بسیاری کرده. سؤالاتی دربارهٔ آدم‌خواری گربه‌های بزرگ چون ببر و جگوار و شیر، سفیدوسیاه‌شدن رنگ گربه‌سان‌ها، طعمه‌هایشان، تکنیک‌های بررسی آن‌ها و … 

 

با وجود پنهان‌کاری بی‌حد، تقریباً تمامی اعضای خانوادۀ گربه‌سانان جز شیرها و دشواری بسیار مشاهدهٔ آن‌ها در طبیعت، بازهم گربه‌سانان از نظر تعداد پژوهش‌ها و پروژه‌های حفاظتی یکی از پرطرفدارترین‌ها هستند. سان‌کوئیست‌ها در شرح هرگونه گربه‌سان وحشی، نه‌تنها به‌خوبی از نتایج پژوهش‌های این گروه‌های فعال در زمینهٔ حفاظت و بررسی گربه‌سانان استفاده کرده‌اند، بلکه پروژه‌های مطرح در مورد هرگونه را نیز به خواننده معرفی می‌کنند و این کمک می‌کند تا خوانندگان دشواری کم‌تری برای پیگیری روایت‌های جذاب حفاظتی و مطالعاتی برای حفظ این گربه‌سانان داشته باشند. در ضمائم کتاب نیز فهرستی از نهادهای مردمی که برای حفاظت از گربه‌سانان وحشی ایران تلاش می‌کنند افزوده شده است.

 

آیا تابه‌حال نام سِروال یا گربۀ پامپا یا گربۀ مرمری به گوش‌تان خورده؟ اسامی گونه‌ها به‌خصوص گونه‌هایی که در ایران نیستند، همواره چالشی بزرگ بوده؛ هم برای ترجمهٔ متون و هم برای علاقه‌مندان. حتی در مستندهای تلویزیونی بارها شاهد اشتباهاتی فاحش در به‌کارگیری اسامی گربه‌های بزرگ مانند پوما (شیرکوهی)، جگوار و غیره بوده‌ایم و دیده‌ایم که جگوار را پلنگ، پلنگ را یوز و … نامیده‌اند. این سردرگمی در نام‌گذاری وقتی به گربه‌های کوچک می‌رسد، تقریباً به یک فاجعه تبدیل می‌شود. اگرچه انتخاب اسامی برای گونه‌های هر کشور نیازمند توافق اکثریت زیست‌شناسان فعال در آن حوزه است و ازسوی اتحادیه‌های بین‌المللی روال مشخصی برای تأیید این اسامی مورد توافق تعیین شده، اما بااین‌حال، مترجم کتاب نام‌هایی برای گونه‌های گربه‌سان پیشنهاد داده که می‌تواند مبنایی برای زیست‌شناسان و حفاظت‌گران و عموم علاقه‌مندان باشد یا دست‌کم گربه‎‌دوستان را از سردرگمی خارج کند یا رسانه‌های رسمی را به جرگۀ گربه‌دوستان پیوند دهد.

 

***

گربۀ راویِ داستان «ناتسومه سوسه‌کی» نویسندهٔ مشهور ژاپنی در رمان «ما گربه هستیم» (ترجمهٔ احد علیقلیان، نشر مرکز) می‌گوید، «هرچه آدم‌ها هم‌دلی بیشتری به ما نشان می‌دهند، بیشتر دلمان می‌خواهد که فراموش کنیم که گربه‌ایم. چون احساس می‌کنیم که حالا به آدم‌ها نزدیک‌تریم تا به گربه‌ها. فکر گِردهم‌آوردن نژادمان در تلاش برای بیرون‌کشیدن برتری از چنگ دوپاها، دیگر کم‌ترین جاذبه‌ای بین ما ندارد. علاوه‌براین، به چنان حدی رشد کرده‌ایم، در واقع تکامل پیدا کرده‌ایم، که حالا وقت‌هایی خودمان را درست آدمی در دنیای آدم‌ها به شمار می‌آوریم که برای‌مان بسیار دلگرم‌کننده است.» 

 

این همان نخوتی است که با خیره‌شدن در چشمان گربه‌ها برداشت می‌کنیم. گربه‌های اهلی نماد این نخوت هستند. چراکه این روزها تشخیص آن‌که ما گربه‌ها را اهلی کرده‌ایم یا گربه‌ها ما را، دشوار شده است. سان‌کوئیست‌ها در فصل پایانی کتاب به دودمان گربهٔ اهلی می‌پردازند و ماجرایی خواندنی از تاریخ اهلی‌شدن گربه و سرگذشت پرفرازونشیب آن در ارتباط با انسان روایت می‌کنند. از سرگذشتی جالب می‌گویند که گاه گربه را تا سرحد پرستش در میان انسان‌ها بالا برده و گاه آن را تا پست‌ترین درجات پایین آورده. آن‌ها همچنین به چند پرسش همواره جنجالی دنیای امروز دربارهٔ گربه‌های اهلی پاسخ می‌دهند که خواندنش برای هر دو دستۀ گربه‌دوست و گربه‌گریز هم جالب و هم لازم است.

 

صفحه‌آرایی کتاب چشم‌نواز، کیفیت چاپ آن مطلوب و صحافی‌اش دوست‌داشتنی است؛ اما از نظر محتوایی تنها ایراد چشم‌گیر، دست‌کم برای خوانندگان ایرانی، نقشه‌های به‌روز نشدهٔ آن است. مثلاً داده‌های مربوط به حضور گونه‌هایی هم‌چون گربهٔ پالاس و گربهٔ شنی در ایران مربوط به گذشتهٔ خیلی دور است. البته کتاب در سال ۲۰۱۴ چاپ شده و شاید نویسندگان کتاب تا آن زمان به نتایج پژوهش‌هایی که دربارۀ گربه‌‌سانان وحشی ایران انجام شده دسترسی نداشتند که تقصیر را تا حدودی متوجه پژوهشگران ایرانی می‌کند. 

 

ما خودمان را ساکنان سرزمین گربه می‌دانیم. نه فقط از منظر نقشه و مرزهایش که به گربه‌ای نشسته شباهت دارد، بلکه همچنین از نظر گوناگونی گربه‌هایش که با درنظرگرفتن دو گونهٔ منقرض‌شدهٔ شیر و ببر به ۱۰ گونه می‌رسد. از مجموع ۸ دودمانی که کل گونه‌های گربه‌سان جهان به آن‌ها تعلق دارند، ایران در ۶ دودمان نماینده دارد؛ از ۵ دودمان دست‌کم یک گونه را در ایران می‌توان یافت و در دودمان گربۀ اهلی غیر از گربۀ پاسیاه، همۀ اعضای این دودمان در ایران زندگی می‌کنند. اما تا آنجا که می‌دانم این نخستین کتابی است که به این شکل دربارهٔ گربه‌سانان جهان به زبان فارسی منتشر می‌شود. دانستن دربارهٔ این گونه‌ها، حداقل تلاش ساکنان سرزمین گربه‌ها و اولین قدم برای حفاظت از آن‌ها است. 

دنیای درندگان ملوس

گردشی در دنیای گربه‌سانان

 

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





نظر کاربران

مندى اميرى

چشم مون روشن، يوزبان ها رها شدند و مشغول فعاليت بوم مون آباد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر