نشانهها و نِمودهایی از زیستگرایی در فرهنگ ایران کهن بر بنیان آموزههای «ارداویراف نامه»
بیگانه با خویشتن
بسیاری از ما مردمان و سررشتهداران، روزگارمان را با دوری از این گنجینههای ارزشمند فرهنگی سپری میکنیم و هر روز با رای و آهنگی که بیشتر رنگ و بوی الگوبرداریِ نمایشی از روشهای بیگانه است، تیشهای را بر ریشه سرزمین خود وارد میآوریم
۲۷ بهمن ۱۴۰۱، ۰:۲۶
در چند سال گذشته و با رشد و بالندگی ساختار کنشکریِ مردمی در بخش محیط زیست و منابع طبیعی کشور، درباره پیامدهای انجام بسیاری از طرحهای عمرانی ویرانگر گفته و نوشته شد. پارهای از این گوشزدهای دلسوزانه از سوی دولتها دیده و شنیده شده ولی بسیاری از این دلسوزیهای دانشبنیاد هم به هیچ انگاشته شد.
آنچه امروز در آب و خاک و هوا و جنگلها، رویشگاههای گیاهی و رودخانهها و تالابها و روزگار دیگر زیستمندان این سرزمین میبینیم، پیامد نادیده انگاشتن یا شوخی پنداشتن این نگرانیها از سوی ساختار مدیریتی کشور است و در این میان آنچه که بیش از همه گزارهها مایه شگفتی میشود این است که افزون بر آموزهها و نگرشهای دینی، فرهنگ و تمدن و گنجینه ادب کهن سرزمینیِ ما نیز سرشار از نشانهها و نمودههایی بر بنیان دوستی با زیستبوم و زیستمندان است. ولی از آنجا که بسیاری از ما مردمان و سررشتهداران، با بنمایههای فرهنگ و تاریخ سرزمین خود بیگانهایم، روزگارمان را با دوری از این گنجینههای ارزشمند فرهنگی سپری میکنیم و هر روز با رای و آهنگی که بیشتر رنگ و بوی الگوبرداریِ نمایشی از روشهای بیگانه است، تیشهای را بر ریشه سرزمین خود وارد میآوریم.
در «شاهنامه» که بیگمان بزرگترین و پرارجترین گنجینه ادب سرزمین ماست، بر گِرامش و ارزش نهادن بر جانِ «مور» هم سفارش شده و انسانها از آزردن موران در جایگاه یکی از خردترین زیستمندان نیز بازداشته شدهاند
برای نمونه در «شاهنامه» که بیگمان بزرگترین و پرارجترین گنجینه ادب سرزمین ماست، بر گِرامش و ارزش نهادن بر جانِ «مور» هم سفارش شده و انسانها از آزردن موران در جایگاه یکی از خردترین زیستمندان نیز بازداشته شدهاند و یا اینکه در گفتارهای دینی از زبان پیامبر اسلام، بریدن شاخه درخت به بریدن بال فرشتگان همانند و همسنگ شده و بسیاری دیگر از این دست گزیدهگوییها و رهنمودهای رفتاری. بیگمان با چنین پشتوانههای ملی و دینی باید در گروه کشورها و ملتهای پیشرو در پاسداشت داشتههای زیستی میبودیم ولی افسوس که در این بخش، کارنامهای سیاه و تباه دستاورد ماست. اگر «فردوسی» و اشارههای او در «شاهنامه» را پذیرا بودیم، امروز درگیر قتلگاه فریدونکنار نبودیم و چنانچه سفارشهای دینی را گردن مینهادیم، جایگاه جنگلها و دیگر رویشگاههای گیاهی کشورمان اینگونه نبود. چنین میاندیشم که ما امروز با هر دو فرهنگ دینی و ملی سرزمین خود بیگانهایم. گسترش و همگانی شدن دروغ، دورنگی و دورویی، بیدادگری و نامهربانی مردمان با یکدیگر، خودگرایی و دیگر رفتارها و کردارهای ناپسند و گزنده، همگی گواهی بر این است که ایرانیانِ امروز، پیشینهها و پشتوانههای مَنش و فرهنگ خود را نه تنها نمیشناسند، بلکه با آن بیگانهاند. به بیان آشکار ما نمیدانیم یا از یادب ردهایم که در کجای زمین و زمان ایستادهایم و بر این بنیاد نمیدانیم که با زمین و خاک زیر پا و آسمان و هوای بالای سر و زیستمندان و همسایگان و همگنان پیرامون خود چگونه رفتار کنیم و اینگونه میشود که بیشتر برنامههایمان برای دست یافتن به زندگیِ بهتر، با شکستی سخت روبهرو میشود و جهان پیرامونمان ناپایدار، زشت و بدآهنگ میشود، شادی از ما میگریزد، روزگار بر ما سخت میگیرد و تلخکامیبر زندگی ما چیره میشود. شاید در روزگاری که دانشِ نوین در گرایشها و شاخههای گوناگون، در آراستن و پیراستن ساختار زندگیگونه ما درمانده است –بلکه گونه ما را برنامهریزی شده بازیچه برنامهها و برآوردهای زیادهخواهانه خود کرده – ، «کهن خوانی» را بتوان نوشداروی بیشمار زخمهای وارد شده بر پیکر کم جانِ زمین و آسمان و زیستمندان زیر و زِبَر آن کرد. از این رو نه گاهی که بیشتر باید پناه بر اندیشه و خردورزی پیشینیان و پدران برد. این پناهندگیِ کهن و آیینی اگرچه بوی کهنگی دارد ولی روان و خرد آدمی را زهرآلود و پریشان نمیکند، به هیچ روی دانشگریز نیست و نه تنها چیزی از کف آدمی نمیرباید که پژواک زنگولههای دگراندیشی ژرف را در خرد آدمی طنینانداز میکند و اگر نگویم که توفان ولی دست کم نازک نسیمی را به وزیدن وامیدارد، بلکه گرد و غبار و دود کشنده برخاسته از ماشین دانشِ پرگفتار ولی کمکردار این روزگار که میرود تا گونه بشر را زیر سنگینی خود خفه کند، از آسمانِ زندگی زدوده شود.
از این رو چنین میاندیشم که کهن نوشتارهای گنجینه ادب سرزمینمان و بهویژه «ارداویراف نامه» که برونداد نگرشهای دینیِ «ارداویراف»نامی از موبدان زرتشتی دوران ساسانیان و نگاشته به زبان پارسی میانه/پهلوی است، باید در کنار دیگر آموزههای دینگرایانه، ملیگرایانه و دانشورانه، خوانده و آموزش داده شوند. «ارداویراف نامه»، «ارداویراف نامَک» یا «ارداویراف نامه» که از چنان جایگاهی برخوردار است که هزار سال پس از نگارش آن، «دانته» ایتالیایی با برداشتی آزاد، سهگانه «کمدی الهیِ» بهشت، برزخ و دوزخ را بر بنیان آن نگاشت، با دستاویز به «جهان بالا» و بر بنیان دور کردن مردمان از گناه و ترساندن تودهها از زیانهای سخت روز رستاخیز و پرداختن و روی آوردن مردمان به «قانون» در جایگاه پیماننامه زندگی گروهی مردمان، اگرچه ناشناخته ولی سرشار و لبریز از پندارهایی ژرف و کارآمد برای ساختن جهانی زیباتر، پاکتر، شادتر، امنتر و دَهِش و داد بنیانتر است و بر این بنیاد باید که شناخته، شناسانده، خوانده، پرداخته و به کار بسته شود. از این روی، پارهای از آموزشهای نیک و ارجمند این «نامَکِ» گنجینه فرهنگ ایرانی را بازگو میکنم، باشد که سرآغازی برای پیوند میان مردمان و بهویژه کنشگران این دوران با آموزههای کهن آن روزگار سرزمینمان باشد.
زمین، زیستمندان و رستنیهایش، آسمان، خاک و آّب و دیگر سازندههای زیستبوم از چنان جایگاه پرارجی در «ارداویراف نامه» برخوردارند که پانزده گفتار از گفتارهای صد و یک گانه این «نامه» و نوشتارِ دینی به بیان بایستگی پاسداشت و بهرهگیری درست و به اندازه این گزارههای زندگی آفرین و چگونگی آزار و شکنجه در روز رستاخیز برای آنان که این روش را در این جهان زیر پای میگذارند پرداخته است و این میتواند در میان همه دستورها و نگاشتههای کهن و تاریخیِ ملتها بیمانند باشد. از این رو در اینجا یازده گفتار از یکصد و یک گفتار «ارداویراف نامه» که نشانهها و نمودهایی ژرف دراینباره دارد را بازنویسی و بازخوانی میکنم. امید است تا خواننده گرامیاین یادداشت با برداشتی آزاد از پنداره این نوشتارها، جایگاه زمین و زیست بوم و نشانهها و نِمودهایی از زیستگرایی در فرهنگ ایران کهن را دریابد. یادآور میشوم که نوشتارهای درون گیومه از بازنویسی «ارداویراف نامه» با تلاش «فیلیپ ژینو»، استاد و ایران شناس بنیاد ایران شناسی فرانسه برگرفته شده و برای امانت داری، در واژگان تازی آن دستکاری نشد.
گفتار سیزدهم، «پاسداشت جایگاه زنانی که به زمین و زیستمندان آن مهر میورزند»
«و دیدم روان زنان در جامهای زینت یافته از زر، زینتیافته از سیم، زینتیافته از گوهر و پرسیدم این روانها کدامند؟ سروش اهلو و آذر ایزد گفتند؛ اینها روان زنانی هستند که در گیتی آب را خشنود کردهاند، آتش را خشنود کردهاند، زمین، گیاه، گاو، گوسپند و همه آفریدههای خوب دیگر اورمزد را خشنود کردهاند.»
گفتار چهاردهم، «ارجمندی کشاورزی و کشاورزان»
«و دیدم روان کشاورزان را در گاهِ روشن و با جامه ای روشن به درخشندگی ستارگان هنگامیکه مینوی آب و زمین و گیاهان و گوسپندان پیش آنها ایستاده بودند و آفرین(نیایش) میکردند و ستایش و آزادی(سپاس) میگفتند و گاهِ آنها را بزرگتر و جای آنها را بهتر میکردند و این به نظر من ستایشآمیز آمد… و دیدم بسیار گاه زرین، بستر خوب و بالش و فرشهای شایسته بر روی آنها روان که خدایان و دهقانانی نشسته بودند که دِه و دودمان و ملک و جای ویران را آبادان کردند و ایشان کاریز و رود و چشمه بسیار برای کشاورزی و آبادانی و برای بهره و سود مردمان آوردند.»
گفتار پانزدهم، «ارجمندی دامپروری و دامپروران»
«و دیدم روان شبانان که در گیتی چهار پای و گوسپند را مراقبت کردند و آنها را پروردند و از گرگ و دزد و مردم ستمکار نگاه داشتند و به آنها آب و گیاه و خوراک دادند و از سرما و گرمای سخت نگاه داشتند و در زمان خود به آنها نَر دادند و آنها را مطابق قانون نگاه داشتند. آنها در آن روشنی با آن بهره درخشان و رامش بزرگ و شادی راه میرفتند و به نظر من بسیار ستایشآمیز آمد.»
گفتار بیست و سوم، «در نکوهش زیادهخواهی و دستدرازی به اندوختههای آبی و پوشش گیاهی»
«و دیدم روان مردی که از گرسنگی و تشنگی بانگ میزد که میمیرم و موی و ریش خویش میکند، خون میخورد و کف به دهان میافکند و پرسیدم این تن چه گناه کرد که روان او چنین پاداَفرهی (جزا – سزا) را تحمل میکند؟ سروش اهلو و آذر ایزد گفتند؛ این روان آن مرد دَروندی (بدکردار – گناهکار) است که در گیتی آب و گیاه را خورد و خلاف قانون خورد، باج (مالیات – حقِ جامعه) را مراعات نکرد و با گناه کاری آّب و گیاه را چنین تحقیر کرد، اکنون این روان باید چنین پادافره گرانی را تحمل کند.»
گفتار سیام، «در نکوهش کشتار جانوران»
«و دیدم روان مردی کهاندام او را میشکستند و یکی را از دیگری جدا میکردند و پرسیدم، این تن چه گناه کرد؟ سروش اهلو و آذر ایزد گفتند؛ این روان آن مرد دَروند (بدکردار – گناهکار) است که در گیتی خلاف قانون دینی گاوان و گوسپندان و دیگر چهارپایان را کشت.»
گفتار سی و هفتم، «در نکوهش آلودن آب»
«و دیدم روان مردی چند و زنی چند که نگونسار آویخته شده بودند. تن ایشان را مار و کژدم و دیگر خَرَفستَران (جانوران گزندرسان) میجویدند و پرسیدم این روان کدام مردمان است؟ سروش اهلو و آذر ایزد گفتند؛ این روان آن مردمانی است که در گیتی پرهیز آب و آتش نکردند (از آب و آتش مراقبت نکردند) و ریمنی (ناپاکی) به آب و آتش بردند.»
گفتار پنجاه و هشتم، «در نکوهش آلودن چشمهساران و رودها»
«پس دیدم روان مردی که او را به سوی دوزخ میکشیدند و میزدند و پرسیدم؛ این تن چه گناه کرد؟ سروش اهلو و آذر ایزد گفتند که این روان آن مرد دَروند (بدکردار – گناهکار) است که در گیتی سر و روی خویش و دست ناپاک و دیگر ریمنی (ناپاکی) اندام خویش را در آب ایستاده بزرگ و چشمه و آب روان شست و خرداد اَمشاسپند (بانوی نگاهبان آب) را آزرد.»
گفتار هفتاد و چهارم، «در نکوهش ستم بر جانوران و سختگیری بر چهارپایان اهلی» (1)
«و دیدم روان آنهایی را که نگونسار به یک پا آویخته بودند و کاردی در دل آنها زده بودند و پرسیدم این روانها کیستند؟ سروش اهلو و آذر ایزد گفتند؛ این روان دَروندانی (گناهکارانی) است در گیتی ستور و و گاو و گوسپند را خلاف قانون زدند و کشتند.»
گفتار هفتاد و پنجم، «در نکوهش ستم بر جانوران و سختگیری بر چهارپایان اهلی» (2)
«و دیدم روانهایی که آنها را زیر پای گاوان افکنده بودند. شاخ زده، شکم دریده، استخوانها شکسته و نالان بودند و پرسیدم این مردمان که هستند؟ سروش اهلو و آذر ایزد گفتند؛ این روان آن دَروندانی (گناهکارانی) است که در گیتی دهان ستور و گاو را بستند و در گرما به آنها آب ندادند و گرسنه و تشنه به کار واداشتند.»
گفتار هفتاد و هفتم، «در نکوهش ستم بر جانوران و سختگیری بر چهارپایان اهلی» (3)
«پس دیدم روان کسانی که پشت و دست و پای آنها زخم داشت و از نشیمنگاه به روی آویخته شده بودند و سنگ گران به پشت آنها میبارید و پرسیدم که ایشان که هستند و چه گناه کردند؟ سروش اهلو و آذر ایزد گفتند؛ این روان آن دَروندی (گناهکاری) است که آنان را در گیتی ستور بود و آن را کار سخت فرمودند و به او خلاف قانون بارِگران کردند، خوراک به سیری ندادند و نزار کردند و چون ستور زخمی شد او را از کار باز داشتند و درمان نکردند، اکنون چنین پادافره (جزا – سزا)گرانی را باید تحمل کنند.»
گفتار نود و هشتم، «در نکوهش کشتار جانوران وحشی و شکار»
«پس دیدم روان زن و مردی که دفع میکردند و میخوردند و پرسیدم این تنها چه گناه کردند که روان آنها چنین پاداَفره (جزا – سزا) گرانی را تحمل میکنند؟ سروش اهلو و آذر ایزد گفتند؛ این روان آن مرد و زن دَروند (گناهکار) است که در گیتی با گناهکاری مردار خوردند و ببرک آبی (نام بومیگونهای گربهسان) را در آب کشتند و دیگر آفریدههای اورمزدی را زدند و کشتند»
اشارههای آشکار و جداسازی «تن» از «روان» و رنجکِشی و کیفر روانهایی که تن آنها در دنیا بر زمین و زیستمندان زمین ستم کرده و همچنین چندین اشاره به واژه «قانون» درباره چگونگی بهرهبرداری از زمین، آب، پوشش گیاهی، و چگونگی بکارگیری جانوران و چگونگی کشتن چهارپایان و بایستگی بهرهگیری دادورانه و مهرورزانه از دَد و دام در «ارداویراف نامه»، همگی بیانگر گردش فلسفه و فرزانگی به همراه خردورزی و اندیشمندی درباره دو جهان و همچنین سامانمندی ساختار زندگی مردمان ایران در بیش از پانزده سده گذشته است. نگرشی فلسفی که بر پایه شناخت و بایستگی و پایایی ارجگذاری بر زیستبوم و زیستمندان بنا شده بود.
برچسب ها:
پیشنهاد سردبیر
سرمایهگذاری در معدن بازنده
مطالب مرتبط
یک نماینده مجلس مطرح کرد
لزوم توسعه موزهها در برخی از مناطق کشور
درگذشت یکی از آخرین بازماندههای هنر سنتی کاشیکاری
برنامههای موزههای دفینه در هفته میراث فرهنگی
یک تئاتر ایرانی در جشنواره جهانی شکسپیر
۱۲۰ اثر کمتردیدهشدهٔ موزهٔ ملی راهی استانها شد
حالوهوای هخامنشی موزهٔ ملی
هفت روایت از پروندههای جنجالی سرقت از موزههای ایران
دزدیهای تاریخی
بررسی پیامدهای دستور رئیسجمهوری برای توسعهٔ گردشگری در شبهجزیرۀ میانکاله
گردشگری دستوری در میانکاله
از متن تا حاشیههای رویداد سیوپنجم کتاب
دورهمی کتاب تحتتأثیر حجاب
بازگشت ۶۰۰ شیء گمشده به موزه بریتانیا
رونمایی از الواح هخامنشی استردادی در موزه ملی
نظر کاربران
احمد
بابا این اراجیف چیه؟رستم شاهنامه کل حیوانات جنگل مگر شکار نمیکرد؟؟بابا برید شاهنامتان را مجدد بخوانید....اراجیف ودروغ نزد فارس است وبس..خ.به هزاران سال توسط عرب وتورک ویونانی تربیت شدید...کدام فرهنگ ایرانی؟؟البته اگر عیران را فقط به فارسها تقلیل ندهید
تبلیغات
وب گردی
- تعمیر رطوبت گیر پمپ باد
- دکوراسیون سبک مدرن: توصیه و ایده ها برای خانه شما
- بررسی سه محصول سرمایشی محبوب در فصل گرما
- بهترین تریدهای فارکس: 6 خفنترین تریدر تاریخ فارکس جهان!
- بازی ماکان آریا پارسا در قطب شمال در شعبه زعفرانیه پارس پندار نهاد + ویدیو
- چطور خودمان را برای پروازهای لحظه آخری آماده کنیم؟
- طریقه نصب دستگیره مخفی کابینت هوایی
- چالشهای رزرو هتل در جزایر جنوب کشور
- بهترین برند چرم ایران کدام برند است؟
- روغن صنعتی مایعی جادویی برای افزایش عمر مفید ماشین آلات بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید