پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | روانشناسی اعتراضات: در ستایش به رسمیت شناخته شدن

ریشه این اعتراضات چیست و چرا با وجود تمام خطراتی که کشور و یکپارچگی‌اش را تهدید می‌کند و با وجود هزینه‌های سنگین فردی و جمعی، همچنان اعتراض ادامه دارد؟

روانشناسی اعتراضات: در ستایش به رسمیت شناخته شدن





روانشناسی اعتراضات: در ستایش به رسمیت شناخته شدن

۲۴ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۴۶

ریشه این اعتراضات چیست و چرا با وجود تمام خطراتی که کشور و یکپارچگی‌اش را تهدید می‌کند و با وجود هزینه‌های سنگین فردی و جمعی، همچنان اعتراض ادامه دارد؟ بخشی از پاسخ در گستردگی و تنوع جامعه ایران نهفته است؛ کشوری با اقوام مختلفِ کُرد، تُرک، بلوچ، فارس، لُر، گیلک، مازنی و عرب. کشوری که به همزیستی ادیان مختلف افتخار کرده و برای اهمیت وحدت شیعه و سنی، هفته وحدت را جشن گرفته است. این تنوع و گوناگونی که می‌تواند در واژه وطن و هم‌وطن، به وحدت تبدیل شود و نقطه قوت باشد. اما متأسفانه در سایه سیاست‌های نادرست و نامتوازن، به تبعیض برای بخشی از مردم این سرزمین انجامیده است. در سطح نظری و قانونی پذیرفته شده که تمامی ترکیب‌های متفاوت ویژگی‌های متنوع جمعیت‌شناختی (مرکز-حاشیه‌نشینی، زبان مادری فارسی، غیرفارسی و …) حق و حقوقی برابر برای زندگی در ایران دارند، اما در عمل اتفاق دیگری افتاده است. مرکزنشینی و زبان مادری فارسی و… سبک زندگی اکثریت از نظر میزان رسمیت داشتن در کشور و به همان اندازه بهره‌مندی از فرصت‌ها و امکانات در نظر گرفته می‌شود. کسانی این ویژگی‌ها را دارند در ابراز عقاید و فعالیت‌های خود آسودگی بیشتری دارند و به‌راحتی می‌توانند از امکانات و فرصت‌های ملی در راستای عقاید خود بهره ببرند. فرصت‌ها و امکاناتی که اگر نگوییم اصلاً ولی به‌ندرت و بسیار محدود به اقلیت‌ها اختصاص داده شده است. بنابراین برای بخشی از مردم این سرزمین، انتخاب سبک زندگی، نوع پوشش و نوع ابراز شادی‌ها، غم‌ها و … همواره مهیا و برای دیگرانی همواره نامهیا است. این شرایط تبعیض‌آمیز، در طول سالیان به انباشت هیجان‌های منفی منجر شده است. هیجان‌هایی که بعضاً خانوادگی تجربه شده و به همان اندازه، اثرگذارتر و ماندگارتر شده‌اند. چنین روندی را در مورد همه اِلمان‌های سبک زندگی اقلیت می‌توان ردگیری کرد که نتیجه در تمامی موارد انباشت هیجان‌های منفی مانند ترس، خشم و نفرت در گروه اقلیت، به دلیل اجبار در همراهی با گروه اکثریت و نداشتن آزادی واقعی در انتخاب سبک زندگی شخصی است. بنا بر اصول روان‌شناسی و تجارب بالینی، هیجان‌ها نقش بسیار مهمی در زندگی ما دارند. معمولاً در فرهنگ عامه و به نفع عقل، هیجان تقبیح می‌شود. غافل از اینکه تا هیجان با عقلانیت همسو نشود، امکان بهره‌برداری از هیچ‌یک به‌نحو کامل نیست. زمانی که سیستم هیجانی درگیر است و تجارب ناخوشایندی دارد، انرژی و تمرکز جاندار را به خود جذب می‌کند و تا به آن پرداخته نشود، امکان بهره‌گیری از سایر سطوح هم فراهم نمی‌آید. نادیده انگاشتن آن نیز بدترین راه‌حل است. نادیده‌گرفتن باعث ناپدید شدن نمی‌شود، بلکه مانند آتش زیر خاکستر همچنان باقی می‌ماند و بقیه سطوح را هم فلج می‌کند. در جمع‌بندی بر اساس این تحلیل، اگر اعتراضات را برآمده از احساس تبعیض و اجبار به سبک خاصی از زندگی در نظر بگیریم، لزوم توجه به هیجان‌های منفی ابراز نشده و فروخورده در مرکز توجه قرار می‌گیرد. بنابراین قدم نخست پذیرش واقعی و عملیاتی این تجارب زیسته گوناگون است؛ به‌گونه‌ای که اثرات آن هم در گفتار و هم در عمل بدنه قدرتمند جامعه دیده شود؛ که ابتدایی‌ترین گام آن، شنیدن صدای اعتراض اقلیت تحت تبعیض طی این سال‌هاست. در همین راستا به‌نظر می‌رسد هرگونه برخورد قهری با اعتراضات، نتیجه عکس در پی داشته باشد. متأسفانه هنگام بروز اختلافات داخلی، دشمنان سراپا مسلح رسانه‌ای نیز وارد میدان می‌شوند و سعی می‌کنند از آب گل‌آلود به نفع خود ماهی بگیرند، درنتیجه اعتراضی که در ابتدا با هدفی خاص و به‌حق شروع شده، می‌تواند منحرف ‌شود. ولی با توجه به گستردگی، طولانی و پیچیده شدن اعتراضات، به نظر می‌رسد تا این گام ابتدایی توسط بدنه قدرت برداشته نشود، کار سامان نمی‌گیرد. پس از آن، گام اساسی بعدی اصلاح سیاست‌های اجرایی کشور برای به رسمیت شناختن سبک‌های متفاوت زندگی در ابعاد مختلف است، از طریق اصلاح سیاست‌ها و تلاش برای بهره‌مندی همه هم‌وطنان، با هر سبکی از زندگی، از فرصت‌ها و امکانات کشور. در پایان لازم است اشاره شود هدف این نوشتار تلاش برای فهم بخشی از مکانیزم پنهان اعتراضات اخیر است، نه مشروعیت بخشیدن به تمامی رفتارهای مشاهده شده طی اعتراضات. لازم است بپذیریم فردی که رفتار هیجانی دارد، لزوماً فرد مقصر ماجرا نیست و می‌تواند فردی باشد که صدای آرام اعتراضش را کسی نشنیده و حالا برای دیده شدن و جلوگیری از نادیده‌گرفته‌شدن بیشتر، تصمیم گرفته فریاد بکشد. به دلیل تبعیض‌ها و محرومیت‌های سیستماتیک و غیرسیستماتیک این سالیان و هیجان‌های ناشی از آن، او نتوانسته از طریقی که اکثریت به حق و حقوق و انتخاب‌هایش می‌رسد، حقوق خود را استیفا کند و حالا در مسیری که بدخواهان و دشمنان لحظه به لحظه برای رسیدن به اهداف شوم خود، بر آتش آن می‌دمند، فریاد حق‌خواهی سر داده است. تا دیرتر از این نشده، بپذیریم «ما»ی ایرانی گوناگونی دارد و تکثرپذیر است و تلاش نکنیم همه را به یک قالب تجویزی درآوریم. بپذیریم برای نجات ایران، باید «من»، «تو» و «او» در کنار یکدیگر «ما» شویم. بپذیریم از ابتدا اشتباه مشق کرده‌ایم که من و تو می‌شود ما! ایران بدون اقوامش و بدون تنوع فرهنگی‌اش، نمی‌تواند ایران باقی بماند.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر