پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | دهن کجی به مدرسه تاریخی چهارباغ در قلب اصفهان صفوی

معماری «مسجد سلطان‌زاده» نمادی از ابتذال در شهر مسجدهای فیروزه‌ای است

دهن کجی به مدرسه تاریخی چهارباغ در قلب اصفهان صفوی

کافی است کمی از اصفهان دوران صفوی و به‌ویژه میدان «نقش جهان» به دیگر بخش‌های شهر فاصله گرفت تا دید چه بر سر آن و میراثش آمده است





دهن کجی به مدرسه تاریخی چهارباغ در قلب اصفهان صفوی

۳۱ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۵۹

«معماری ایران پس از انقلاب نابود شده است.» این بریده‌ای از گفت‌وگو‌ی سیّد عزت‌الله ضرغامی، وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی دولت سیزدهم، با برنامه «صف اوّل» است. این جمله به بمبی خبری بدل شد تا تیتر نخست رسانه‌های داخلی و خارجی شود و بار دیگر توجهات را به معماری ایران پیش و پس از انقلاب اسلامی جلب شود. معماری‌ای که پس از انقلاب اسلامی از جانب برخی جریان‌ها، بر محور دکترین خودساخته و فاقد پایه و اساس علمی و تاریخی «معماری ایرانی-اسلامی» می‌چرخد. محصول امروزه این رویکرد در بعد دانشگاه، پژوهش‌ها و تالیفاتی غالبا بی‌ثمر و جدا افتاده از جریان‌های روز بین‌المللی و در بعد حرفه‌ای، شهرها و بناهایی است که نه‌تنها مشخص نیست چه نسبتی با ایران و ایرانی دارند، بلکه حتی اوّلیه‌ترین نیازهای انسانی را هم برآورده نمی‌کنند. البته معدود دفاتری امروزه هستند که به واقع کار معماری می‌کنند. پژوهشگران و استادانی هستند که تحقیقات سودمند انجام می‌دهند اما دامنه‌ کار آنها فقط منحصر به پروژه‌های فردی و عمدتا برای اقشار بالادستی است و چون دوره‌های پیشین کم پیش می‌آید تا کلیت جامعه از آن منتفع شوند. در واقع در این وضعیت صدای پژوهش‌های دقیق و کارآمد در میان انبوه فریادهای خالی از پشتوانه علمی و پشت گرم به جریانات قدرت، شنیده نمی‌شود.
این زخم آن‌جا عمیق‌تر و دردناک‌تر می‌شود که از سویی این بناها، قرار نیست به سادگی از دل شهرها و محلات ما پاک شوند و این مصنوعات شترگاو پلنگی که چشمان و خاطر ما را می‌آزارند، سال‌ها پابرجا می‌مانند و به‌عنوان میراث معماری نسل ما به آیندگان منتقل می‌شوند. از سوی دیگر، گاه این عوارض نابهنجار انسانی و فسادها و رانت‌های نهان در پشت آنها از سوی جریان‌های ذینفع و سواستفاده‌گر، سبب می‌شوند تا به بنا یا فضایی ارزشمند دست‌درازی و اگر کنشی جدی نشود، در سکوت تخریب شوند.
در این میان، اصفهان، شهری با عقبه تاریخی غنی است که از این مسئله آسیب‌های زیادی دیده است. در نگاه غالب مردم و گاه حتی افراد متخصص، اصفهان به‌عنوان الگویی موفق در حفاظت از میراث تاریخی و شهرسازی یاد می‌شود اما فقط کافی است کمی از اصفهان دوران صفوی و به‌ویژه میدان «نقش جهان» به دیگر بخش‌های شهر فاصله گرفت تا دید چه بر سر آن و میراثش آمده است. قابل تامل اینکه اصفهان صفوی و نماینده آنها «دولتخانه صفوی»، میدان «نقش جهان» و بناهای پیرامون آن، با وجود تبلیغات بسیار سازمان‌های مرتبط، از این گزند چندان در امان نبوده است؛ نمونه آن‌هم مرمت اخیر دو گنبد مساجد میدان که وقتی داربست‌های برداشته شد، تازه مشخص شد چه فاجعه‌ای رقم خورده است.

در شهری که قرن‌هاست معماری و مساجد تاریخی آن شهر عام و خاص و جهانیان‌اند، دست‌کم انتظار می‌رود طرحی ریخته شود تا رنگ و بویی از معماری داشته باشد

در محور «چهارباغ عباسی» و درست در کوچه‌ای مقابل مجموعه تاریخی «مادرشاه» و مدرسه «چهارباغ»، در سکوت، بنایی در حال ساخت است که کاربری آن مسجد است اما گویا متولیان آن، متوجه شده‌اند چقدر نابهنجار و ناجور است که در تابلوی معرفی پروژه، آن را «مجموعۀ فرهنگی مذهبی سلطان‌زاده» نامیده‌اند. تابلویی که مشخصا نشانه و نام «شهرداری اصفهان» و «سازمان نظام مهندسی اصفهان» بر روی آن ذکر شده و نشان از آن دارد که این پروژه با چراغ‌ سبز آنها در حال وقوع است. کلیت بنا چون یک آپارتمان سه یا چهار طبقه با نمای آجری است و تنها تلاش برای مسجد بودن، نواری از آجرکاری‌های اسامی مبارکه که پیرامون جان‌پناه بنا اجرا شده و یک دیوارنگاره بزرگ است که بر جداره پایینی آن نوشته شده است. نمای شمالی با تناسباتی ناهمخوان با کلیت بنا و ورودی آن، پوسته‌ای نیم‌دایره‌ای و مرتفع از کاشی‌های فیروزه‌ایست که نه‌تنها ارزش معمارانه ندارد، بلکه با توجه به عرض معبر باید چندین متر از بنا دور شد تا بتوان به درک درستی از آن رسید. فاجعه اما در نمای جنوبی هویدا می‌شود. یکی کپی‌برداری ناقص از پوسته بیرونی پاویون ایران در نمایشگاه اکسپو 1967 م مونترال کانادا اثر عبدالعزیز فرمانفرمائیان، معمار نامدار معاصر ایرانی، و تیم طراحی او، که این بار به‌جای غرفه‌ نمایشگاهی، در ارتفاع و با اندازه‌ای کوچک‌تر برای نمای مسجد اجرا شده است. با این‌حال، حتی اگر دل‌خوش کنیم و بگوییم الگوگیری بوده‌ است، نه در بستر و نه در مقیاس و نه در کاربری، به هیچ وجه این نما تناسب و سنخیت ندارد.
آنچه واضح و مبرهن است، تاکید بر اجرای فرم کلاسیک و لزوم ایجاد بنایی با گنبد و دو مناره برای ساخت مساجد معاصر نیست، اما در شهری که قرن‌هاست معماری و مساجد تاریخی آن شهر عام و خاص و جهانیان‌اند، دست‌کم انتظار می‌رود طرحی ریخته شود تا رنگ و بویی از معماری داشته باشد. اگر در شیراز، لودرها بافت تاریخی را با پوششی از اهداف مذهبی – اما در واقع بازی‌های اقتصادی و قدرت- می‌بلعند؛ در اصفهان بناهایی در حریم بافت‌ تاریخی شهر و گاه به بنایی با ارزش ساخته می‌شوند که تنها دست‌آویزشان برای احترام به شهر طاق و قوس و پوسته‌ای از کاشی‌های لعابدار است. ساختمان‌هایی که بهتر است آنها را «عوارض نابهنجار انسانی» نامید و در باطن همانقدر تهی و بی‌ارزش هستند که یک پاساژ با نمای شبه‌ کلاسیک اروپایی. هر دو اما، نماینده مسلک فکری «معماری ایرانی-اسلامی» و نشان‌ دهنده تصویری واضح از چیزی است که وزیر میراث فرهنگی پس از چهار دهه به آن اعتراف کرده است.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *