پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | زبان علم ساختگی نمی‌شود

توسعه زبان

زبان علم ساختگی نمی‌شود





زبان علم ساختگی نمی‌شود

۱ شهریور ۱۴۰۱، ۰:۰۰

با دیدگاهی کل‌نگرانه و هولستیک[1]، جامعه، فرهنگ، زبان، ذهن و … همه یک کل منسجم هستند. هنر، اقتصاد، اذهان عمومی، ذهن تک‌تک افراد، فرهنگ و … همه یک کل هستند. هر تغییری در یکی از این‌ موارد، به تغییر همۀ موارد منجر می‌شود. نمی‌توان در دوران تنزل و سقوط اقتصادی، منتظر توسعۀ فرهنگی جامعه بود و همینطور بالعکس همراه با سقوط فکری و ذهنی، باید سقوط اقتصادی و صنعتی را نیز انتظار داشت و همۀ این سقوط و صعودها در زبان نیز نمودار می‌شود. رواج عناصر زبانی مبتذل و بی‌محتوا، همراه با ابتذال و بی‌محتوایی اذهان سخن‌گویان روی می‌دهد.
هر جامعه، کلیّتی است متشکل از جزئیات و مسائلی هم‌رنگ و هم‌گونه. هر جامعه‌ای، رفتار و فرهنگ منحصر به‌خود و گونۀ زبانی ویژۀ خود را دارد. جامعۀ ایرانی، اعم از هر صنف و جنس و رنگ، فرهنگ، زبان و رفتاری یگانه دارند (فارغ از تفاوت‌های جزئی و در مقایسه با جوامع دورتر). هر یک از زبان‌ها، براساس نیاز و رشد سخنگویانش، واژگان خاص خود را در حیطۀ خاص خود دارد. چنانچه زبان فرانسوی، بیش از زبان انگلیسی در بیان فلسفه موفق بوده است و زبان انگلیسی کمبودهایش را با قرض‌گیری[2] از زبان فرانسه جبران می‌کند.
همانطور که از نام قرض‌گیری مشخص است، عمل وارد کردن عناصر زبانی، چون وارد کردن دیگر ابزارآلات، ساده و آسان نیست. خودرو به‌راحتی و با پرداخت وجه مشخصی، قابل خرید و وارد کردن است، اما فرهنگ خودرو به این سادگی وارد نمی‌شود. با ورود ظاهریِ عنصر زبانی به زبان فارسی، فرهنگ و ذهنیتی در اطراف این عنصر زبانی شکل می‌گیرد که شدیداً تحت تأثیر فرهنگ و ذهنیت پیشین سخنگویان فارسی‌زبان است. کامپیوتر در زبان فارسی، هرگز معنا و مفهومی برابر با معادل انگلیسی‌اش، ندارد (حتی اگر نحوۀ تلفظ هر دو یکی باشد). چنانچه فهم و دریافت یک بازاری، از واژۀ «قلب»، با فهم و دریافت یک پزشک از همین واژه، متفاوت است.
هر عنصر زبانی قرض گرفته شده که وارد فضای فرهنگی جدید می‌شود، تحت تأثیر زبان مقصد، از مفهومی که در زبان مبدأ داشت، فاصله می‌گیرد. عناصر قرض‌گرفته‌شده در فضای زبان مقصد، به جانب فرهنگی مقصد کشیده شده و تغییر مفهومی پیدا می‌کنند. یکی از این نمونه‌ها کلمۀ «فلسفه» است. این واژۀ فارسی، قرن‌ها و دنیاها با philosophy فاصله دارد و در ترکیباتی چون «فلسفه‌بافی»، این تغییر معنایی و فاصله به‌خوبی مشهود است.
درواقع زبان فارسی، گونۀ زبانی خاص خود است که زبان علم نیست. شاید زبان هنر و عرفان و … باشد. این قابلیت زبان فارسی، به‌واسطۀ قابلیت‌های ذهنی سخنگویانش است. فارسی‌زبانان، به‌علت تفاوت‌ها و تمایزات اجتماعی و روانشناختی‌شان، اهل علم نبوده و نیستند. علمی نبودن این جامعه با تعداد معدودی دانشمند و اندیشمند و دانش‌دوست، دچار تحول نمی‌شود. زبان فارسی نیز با واژه‌سازی‌های فرمایشی، زبان علم نمی‌شود.
برای داشتن زبان علم، نیاز به ذهن علمی، فراهنگ علمی و جامعۀ علمی است. سازه‌های زورکی و ناهمخوان، شاید بتوانند اندکی بر فضای اطراف خود تأثیر بگذارند، اما تغییر چندانی ایجاد نمی‌کنند و درنهایت سازه‌های جزئی هستند که حذف می‌شوند و اگر خیلی قوی باشند، با تغییرات اساسی باقی می‌مانند.
[1] Holistic
[2] Borrowing

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *