پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | د‌غد‌غه‌های سبز خجوی نی‌نواز

گفت‌وگو با ناشر آلبوم «خدیجه خاله» و مستندسازی که فیلم زندگی این زن رمه‌دار محیط زیستی را ساخته است

د‌غد‌غه‌های سبز خجوی نی‌نواز

خدیجه رزداری بدون بیمه و حقوق رها شده است خانه جنگلی خدیجه رزداری هنوز تسلیم چوب‌تراش‌ها نشده است





۳ آذر ۱۴۰۰، ۰:۱۹

صورت گل‌انداخته خجو، وقت نی‌نوازی در هم می‌رود. خدیجه‌ای در کار نیست و انگار کس دیگری آنجا پنجه‌در‌پنجه ساز نشسته با چشم‌هایی غم‌زده و نفس‌هایی گرم. پاروی چوبی‌اش از سال‌ها پیش در ارتفاعات تالش، لابه‌لای درختان بلوط «رزدار ملال» ایستاده؛ کلبه‌ای که در محاصره شرکت‌های برداشت چوب است. جنگل را می‌تراشند و چوب‌هایش را می‌فروشند؛ این غصه، اندوه بزرگ خجوی پیر است. از همین است که حماسه و رزم «محمودبه» را خوب می‌نوازد و محمود، پهلوان قصه را به نبرد برای پس گرفتن جنگل می‌خواند.

در تمام سال‌های رفته، نی همراه خجو و توی آستینش بوده. هر کس لب تر می‌کرده، نی را از آستین به کف دستش لیز می‌داده و می‌نواخته. همیشه برای رفتن به «پارو»، دل‌دل کرده و طاقت ماندن در خانه بچه‌ها را نداشته. از سال‌ها پیش، مسئولان جنگل‌بانی بارها از او خواسته‌اند تا کلبه‌ و زمینش را واگذار کند ولی نگه داشتن پارو برای او مبارزه است تا جنگل را حفظ کند. پارو به اصطلاح همان کپر یا کلبه سنتی در تالش است. تا همین حالا عده بسیاری پول گرفته‌اند، پارو را در جنگل گذاشته‌اند و شهرنشین و روستانشین شده‌اند اما خجو مانده. سال‌ها گله‌داری کرده، نی‌نواخته، از مادر پیر مراقبت کرده، تبر به دست گرفته و هیزم به کول برده، گاهی هم پا روی کول درخت گذاشته و بالا رفته و حالا چند ماهی است به خاطر بیماری کمتر توان کارهای گذشته‌اش را دارد.
خدیجه رزداری را تنها زن نی‌نواز خودآموخته در خاورمیانه می‌شناسند که البته در کودکی نی‌نوازی آدم‌های زیادی را در اطراف خود دیده، از جمله پدر یا بقیه رمه‌داران جنگل‌نشین. خجو از همان وقت‌ها ترکه‌های چوب را مثل سوتک ‌تراشیده، در آن ‌دمیده و تمرین کرده و هر چه دیده را به‌صورت تجربی یاد گرفته است و هنوز هم نی‌هایش را از چوب درخت ون می‌سازد. سال 93 امیر شکرگزار ناوی، محیط‌بان بازنشسته محیط زیست که پس از بازنشستگی به کار ساخت مستند مشغول شده است، مستندی از زندگی او ساخت و نامش را گذاشت؛ «خدیجه نی‌زن و رمه‌هایش». مستند به خوبی دیده شد و در جشنواره پروین اعتصامی جزو ده فیلم شاخص و برتر قرار گرفت. شکرگزار ناوی درباره خدیجه رزداری به «پیام ما» می‌گوید: «خدیجه پتانسیل زیادی داشت به ویژه اینکه بعد از فوت همسرش همه مسئولیت‌ها گردن او بود؛ رمه‌دار بود، از مادر پیر و برادر همسرش نگهداری می‌کرد و به بقیه کارها می‌رسید. هنری هم داشت و در جشنواره‌‌ها و مراسم مختلف از او برای نی‌نوازی دعوت می‌کردند و جوایز و تندیس‌هایی هم گرفته بود.»
از او دعوت می‌کنند برایشان نی‌ بنوازد و بعد رهایش می‌کنند
در جنگل‌های تالش و روستاهای اطراف خیلی‌ها خجو را زنی محیط زیستی می‌شناسند که سال‌ها در برابر تخریب جنگل محل زندگی‌اش مقاومت کرده. پیش از انقلاب پیشنهاد بردن جنگل‌نشینان از منطقه کوهستانی به جلگه جنگل داده شد؛ از آن زمان تا بعد از انقلاب که طرح‌هایی هم در‌این‌باره تصویب شد تا همین روزها، خدیجه خاله ماند اگرچه بسیاری رفتند و جنگل بیشتر از همیشه به دست چوب‌فروش‌ها افتاد. خجو ماند با سیم‌های خارداری که محل زندگی‌اش را تنگ کرده بود و صدای اره‌‌های موتوری که با وجودشان صدای نی‌‌نوازی‌‌اش هم کمتر به گوش دیگران می‌رسید. به دلیل همین ویژگی‌ها اسفند 93 خدیجه خاله به دعوت دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف به آنجا رفت و پس از نمایش فیلم برای آنها برنامه نی‌نوازی اجرا کرد. شکرگزار ناوی می‌گوید که خدیجه خاله پس از این همه سال که در مراسم مختلف بومی که بعضا توسط سازمان میراث فرهنگی برگزار شده، شرکت کرده هنوز بیمه و حقوقی ندارد. « از او دعوت می‌کنند تا برایشان نی بنوازد و بعد رهایش می‌کنند.»
پرونده آلبوم خدیجه خاله هنوز باز است
جز فیلم‌های مستندی که تحت عنوان «نوای دل» و «خدیجه نی‌زن و رمه‌هایش» از زندگی او ساخته شده، حسین ابراهیمی، مدیر رادیو نواحی نیز بخشی از آواهای نی‌نوازی خدیجه را در یک آلبوم جمع‌آوری و منتشر کرده است. البته به گفته او پرونده نواهای خدیجه خاله هنوز باز است چرا که به دلیل شیوع کرونا در سال 98، ادامه ضبط این قطعات ممکن نبود و آلبوم نیمه‌کاره ماند. در حال حاضر قطعاتی با نام‌های «به تماشای شکوفه‌ها»، «هم‌صدای پرندگان»، «باران»، «نشسته در سوگ درخت» و «رقص شاخه‌ها» در این آلبوم از او منتشر شده است. ابراهیمی به «پیام ما» می‌گوید مبلغ کل فروش این آلبوم تا کنون زیر دو میلیون تومان بوده است و اگر چه مبلغ اندکی است ولی بدون واسطه به او پرداخت شده. «پیدا کردن خدیجه خاله سخت بود. ممکن بود ما به آنجا برویم و او به جنگل و کوهستان رفته باشد. ضمن اینکه به زبان تالشی صحبت می‌کرد و ارتباط برقرار کردن با او دشوار بود و خیلی هم سخت اعتماد می‌کرد.»
قصه مموبه که خجو آن را خوب بلد است
خدیجه خاله از بین تمام پرده‌ها، منظومه‌ها و آواهای تالشی، مموبه (محمودبه) را با مهارت خاصی اجرا می‌کند. مموبه ترانه‌ای رزمی و حماسی درباره خواهر و برادری رمه‌دار و نی‌نواز است. روزی در غیبت برادر، راهزنان به گله او حمله کرده و قصد بردن گوسفندانش را کرده بودند. خواهر محمود که متوجه شده، نوای ساز را تغییر داده و با نی برادرش را اینطور خوانده است: «محمود بیا که دارند گوسفندها را می‌برند…» برادر که آوای نی را شنیده، متوجه ماجرا شده، به محل رفته و گله را پس گرفته است. امیر شکرگزار‌ناوی ماجرا را اینطور روایت می‌کند: «برادر با دزدها درگیر می‌شود، خواهر باز هم نوای نی را تغییر می‌دهد و طوری می‌نوازد که او را برای جنگ به وجد بیاورد. به این پرده می‌گویند جنگ هوا و در میادین جنگ و کشتی اجرا می‌شود. برادر به راهزنان قالب می‌شود ولی راهزنان همچنان در حال فرار می‌خواهند گوسفندان را با خود ببرند بنابراین خواهر طوری می‌نوازد که گوسفندها بترسند و دور هم جمع شوند، مثلا اینطور که گرگ می‌خواهد شما بدرد. گوسفندها هم با شنیدن این پرده که به آن ترس هوا گفته می‌شود یک جا جمع شده‌اند تا هدایت آنها برای چوپان راحت ‌شود. از پرده‌های دیگر شب‌چره است که برای بردن گله به چرا در شب اجرا می‌شود یا دوش هوا که برای مجلس شادی و رقص و پایکوبی نواخته می‌شود. خدیجه خاله هم نواها را می‌نوازد و از همه بهتر مموبه و پس‌هوا را.»
وقت نی‌نوازی جز اندوه در صورت او نمی‌بینید
خدیجه خاله همیشه شوخ‌طبع بوده اگر چه این سال‌ها با فقر و نداری و دامداری بر او گذشته است. در 50 سال گذشته هر روزی از خواب بیدار شده، مرگ خاطرات بیشتری را در جنگل‌های رزدار دیده، مناطق بیشتری تراشیده شده و شاهد رفتن آدم‌های بیشتری از آنجا بوده است. درخت‌ها جلوی چشم‌هایش افتاده‌اند و جایشان را ویلا گرفته. در این سال‌ها زندگی‌اش در رفتن به جنگل و دیدن فرزندانش در شهر خلاصه شده و ارتباط چندانی با بیرون نداشته ولی به خوبی می‌داند اگر جلوی جنگل‌خواری‌ها گرفته نشود چه سرنوشتی در انتظار زندگی است. شاید اندوه خدیجه رزداری به وقت نی‌نوازی هم از نابودی جنگل است؛ زنی که به گفته حسین ابراهیمی، مدیر رادیو نواحی فقط کمی نسبت به بقیه زنان موسیقی نواحی منطقه خوش‌شانس‌تر بوده که مخالفت همسر را برای کار هنری‌اش نداشته و توجه بیشتری به او شده است. «همیشه خوشحال و خنده‌رو است ولی وقتی شروع به نواختن ساز می‌کند جز غم و اندوه در صورت او نمی‌بینید، از آن جغرافیا و زمان جدا می‌شود و تصویری که یک دقیقه قبل از او داشتید را دیگر ندارید. با تمرکز بالا می‌نوازد. حتی ممکن است در همان حین اتفاقی بیفتد ولی او متوجه نمی‌شود. هیچ فرقی هم ندارد که در سالن هزار نفره اجرا کند یا یک نفره. تمرکز و غم و رنج او وقت اجرا همیشه هست. خدیجه خاله یک میراث ملموس معنوی است و معتقدم باید ثبت جهانی شود.» خجو بینش زیبایی به زندگی دارد و همواره در هر مراسمی هم که حضور داشته، ساز خود را نماد صلح و دوستی معرفی کرده است. او حالا 86 سال دارد؛ حدود 7-8 ماه پیش سکته کرد و مدتی را هم در بیمارستان بستری بود، اگر چه این روزها حالش رو به بهبود است ولی به زحمت می‌تواند دامداری کند یا نی بزند. ابراهیمی می‌گوید که نواهای زیادی در سینه او نهفته که احتمالا تا پیش از این با تغییر موقعیت و جغرافیا آن‌ها را می‌نواخته است و امیدوار است که در آینده نزدیک بتوان بقیه آن‌ها را جمع‌آوری کرد.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *