پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | نفرین نخل

نفرین نخل





نفرین نخل

۲۲ آبان ۱۴۰۰، ۰:۰۰

نخل‌ها نظرکرده‌اند، رعنا در چهارفصل و پابرجا در باد، ریشه‌گیرنده از اعماق، هم‌خون و صمیمی. بخشنده از تن، خبرآورنده از غیب، زیبا در چشم‌انداز. عمرش دراز و ثمره‌اش بسیار. همچون انسان تاب‌آور است در گرما و شرجی. نخل دیده‌بان قرن است و نگهبان زندگی. در «فرهنگ عامه»، نخل نماد باروری است و رستاخیز طبیعت. آن‌که نخلی را بمیراند به کشتن انسان برخاسته است و نفرین نخل دامان‌اش را خواهد گرفت.
نخل درختی اساطیری است. سابقه کشت آن را برخی تا دوره هخامنشیان دانسته‌اند و بنا بر نظر برخی دیگر از باستان‌شناسان، چیزی در حدود 5 تا 7 هزارسال پیش از میان‌رودان و خوزستان به دیگر نقاط رفته است.به باور مردم نواحی خرماخیز، نخل، درخت زندگی است و از تولد تا مرگ با انسان همراه است. نخل در مصر نیز الگوی ستون‌ها و یادآور درخت زندگی و تکیه‌گاه جهان است. در آفریقا درخت خرما در 23 آیین مذهبی کاربرد دارد.
این‌روزها بحث نخل‌ها داغ است. داغیِ بعد از تابستان. جایی که هر درخت نخل یا در انتظار خشکیدن از ‌بی‌آبی است یا از جا کندن و فروخته‌شدن. از بوشهر تا خوزستان، این قطب‌های سابقاً پربار نخل و خرما، حدیث خشکیدگی مکرر است و غربتِ نخل‌ها متواتر. اگرچه مطابق معمول بازار تحریف و تکذیب از سوی مدیران دولتی داغ است. در خوزستان، صحنه نخل‌های سیاهِ بی‌سری که بی‌آب مرده‌اند در کنار بحران‌های ریزگرد و شوریِ آب و خشکاندن رودخانه‌ها، سال‌هاست که شمه‌ای از کلیتِ بحران محیط زیستی و حکمرانی معیوبِ سرزمینی تصویر می‌کند.
بحرانی که معیشت اهالی و کیفیت زیست ساکنان خوزستان را به طرق مختلف تنزل داده است. بر زبان مردمان نقل است از سرنوشت شوم آن کسانی که نخلی را کنده‌اند و یا نخلستانی را فروخته‌اند؛ نخل را تنها باید در پیشگاه خدایگان قربانی کرد. اما تنگنای روزگار چه کرده با این سرزمین که مردمان که نخل و نخلستان را می‌فروشند به ثمن بخس.
خوزستان بزرگ‌ترین تولیدکننده خرمای کشور است و جنوبِ ‌غرب‌اش، از شادگان تا خرمشهر و آبادان رسیده به منیوحی و چوئبده و اروندکنار، پهنه به پهنه نخلستان گسترده است تا خلیج‌فارس، جایی که بازمانده‌ی کارون بزرگ در بهمنشیر و اروندرود تن به دریا می‌زند.

تلفیق آب و نخل و کشاورزی هم تامین کننده‌ی معاش ساکنان بومی است و هم شکل‌‌دهنده فرهنگی هم‌بسته با آن. در آیین‌های فرهنگی میان‌رودان (بین‌النهرین) برای زایش و برکت زمین‌های کشاورزی، نخل نقش محوری داشته است. نخل عزیز است، آب عزیزتر و آن‌چه‌ از خاک برمی‌آید دوام زندگی است در قرن‌ها. از نخل هم خرما و خارک و رطب به ثمر می‌نشیند، در این منطقه چهل نوع مختلف، و هم صنایع دستی. از هسته تا شاخ و برگش به کاری می‌آید. در منظومه پارتی درخت آسوریک، میراث ادبی به جامانده از میان‌رودان، نخل در مناظره‌ای 360 فایده برای خود را بر می‌شمرد. سایه‌سارش پناه میانه‌کاری است: سبزی و صیفی‌جات، بامیه‌ و میوه. از قدیمی‌ها نقل است به عمل آمدن زیتون و لیمو و هلو هم.
این‌ها اما خاطره است، حکایتی از روزگار ِ شده، از آبادانیِ از یاد رفته. در اروندکنار مبهوت میان نخل‌های بی‌سر قدم باید زد. در بازه‌ای کم‌تر از ده سال، آن‌چه از نخلستان‌ها باقی مانده جز قبرستانی نیست، انبوهی از تنه‌های خشکیده، نخل‌های مرده، تا چشم کار می‌کند. مقایسه تصویری از ده‌ سال پیش با اکنون، وحشت‌آور است. باورپذیر نیست این حجم از تباهی. آن‌چه از جنگ منفور باقی ‌ماند را سوء‌مدیریت آب و زمین از بین برد. تا توانستند سد زدند و آب را منتقل کردند، فاضلاب در آب ریختند و پساب نیشکر. دبی آب کاهش یافت شوری‌اش افزایش. مَدی که تغذیه نهرها را انجام می‌داد توانش را از دست داد. نهرها یا خشکیدند یا انباشته شدند از آب شور خلیج‌فارس. دست برنداشته‌اند، هنوز هم سودای آب مازاد و «انتقال آب» در سر می‌پرورانند. در شادگان هم به واسطه کاهش یا قطع ورودی آب به تالاب شادگان، خشک شدن رودخانه جراحی و نهر فلاحیه و نیز توسعه کشاورزی در بالادست همین وضعیت حاکم است. نخل‌ها یا مرده‌اند یا در انتظار مرگ. لنج‌ها متروک و قایق‌ها بی‌قایقران. خانه‌ها خالی. پیرها غمگین‌اند، جوانانِ مانده، ناامید.
نخل‌هایی که روزی حلانه‌حلانه (در زبان عربی محلی، نوعی زنبیل حصیری برای فشرده‌سازی و نگهداری خرما) خرما می‌دادند، حالا نفس‌های آخرشان را کشیده و می‌کشند. با از بین رفتن آنچه که یک میلیون نخل و گاه بیش‌تر، فقط در این چندسال، برآورد کرده‌اند معیشت مردمان محلی متزلزل شده و ساختار کشاورزی پایدار و بومی منطقه به هم‌ریخته و نابود شده است. پیامد بی‌واسطه این وضعیت گسترش فقر و بیکاری و مهاجرت است. مهاجرت به نواحی صنعتی مانند عسلویه یا فلات مرکزی و صنایع فولادش، به کارگریِ ارزان و غریبی و حاشیه‌نشینی. در کنار این، مزیت‌های ویژه سرزمینی برای گسترش گردشگری طبیعت و بوم‌گردی مبتنی بر بافت طبیعی و ساخت ویژه شهری/روستایی این مناطق از بین رفته است. در اروندکنار هم‌نشینی دریا و پهنه نخلستان، وجود دو رودخانه با ساحل مناسب، راه‌های زیبای روستایی و انشعاب سیزده نهر و قرار داشتن منازل مسکونی در برِ مسیرهای تردد لنج و قایق، محصولات زراعی و صنایع دستیِ بومی، می‌توانست ظرفیت‌ قابل‌توجه‌ای در توسعه پایدار و باروری اقتصادی به حساب بیاید. همچنان‌که جذابیت‌های تالاب شادگان و اکوسیستم خاصش در کنار کشاورزی بومی، عرصه‌ای مهیا می‌کرد برای رونق در منطقه‌ای که از محرومیتی عمده در رنج است. نخل میراث طبیعی است. می‌شد با برنامه‌ریزی مبتنی بر مشارکت جوامع محلی و در نظر گرفتن مفهوم عدالت محیط زیستی و آمایش سرزمین، هم زیست‌بوم منطقه را از انواع بلایایی که با آن روبرو است حفظ کرد و هم ایجاد اشتغال و تولید ثروت و توزیع تعاونی آن را بی‌نیاز از احداث صنایع آلاینده بهره‌کشانه در شادگان و توسعه اماکن تجاری مصرف‌گرایانه در منطقه آزاد اروند تضمین کرد.
حالا دیگر از عروسی نخل در فروردین‌ماه کمتر خبری هست. نخل مادر نه راکوبی (پاجوش) دارد که نخلی نو از آن زاده شود و نه ثمره‌اش به مثابه سال‌های پیشین است. نخل هم کم آورده، توان از دست داده است. سربریده و فراموش‌شده به غروبِ نور در آب شور می‌نگرد و نفرینی که سرزمین را فرا گرفته است.
*در این یادداشت، به ویژه از دو منبع زیر بهره برده‌ام:
قربانی نخل؛ آیینی بازمانده از آیین‌های دوموزی، کلثوم قربانی جویباری
نخل، درخت زندگی، نسرین جودکی

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *